ماجرای«رسولترک»و آگاهیازمرگ+عکس
«رسول ترک» عربدهکشی بود که به واسطه حبّ ابیعبدالله(ع)، پروردگار عالم او را به مقام انسانیّت میرساند و به جایی میرسد که یک هفته قبل از مرگش، آن را میفهمد!
به گزارش فارس، آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه
علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه رمضان، به شرح و تفسیر
دعای ابوحمزه ثمالی میپردازد که بخشهایی از قسمت دوازدهم آن در پی
میآید.
«وَ بِدُعَائِکَ تَوَسُّلِی مِنْ
غَیْرِ اسْتِحْقَاقٍ لِاسْتِمَاعِکَ مِنِّی وَ لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ
عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی بِکَرَمِکَ وَ سُکُونِی إِلَى صِدْقِ وَعْدِکَ»
شنیدن دعای بنده، فرض خدا بر خود
عرض کردیم آنچه که در باب دعا مهم است، این است که اجابت در مرحله نخست
در دعا نهفته شده است. خود دعا مِن ناحیه الله تبارک و تعالی است؛ یعنی
پروردگار عالم انسان را دعوت کرده و خودش هم انسان را اجابت میکند. او
شنونده خوبی است، گرچه بنده گنهکارش مستحقّ این که کلام او را بشنود و یا
او را مورد عفو و بزرگواری خود قرار دهد، نیست؛ منتها پروردگارعالم خودش بر
خودش فرض کرده است که هر کس او را صدا زد، گوش بدهد.
کرامت، دلیل اجابت
در فرازی از دعای افتتاح خواندیم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی یُجِیبُنِی
حِینَ أُنَادِیهِ» یعنی نمیشود کسی پروردگار عالم را بخواند و او اجابت
نکند. خواندنها به حقیقت خواندن نیست و إلّا اگر خواندن به حقیقت خواندن
بود، صددرصد در آن اجابت هست ولو به این که انسان خودش مستحق این نیست که
خدا صدای گنهکار او را بشنود امّا وقتی جدّی انسان حضرت حقّ، ذوالجلال و
الاکرام را خواند، او محبّت میفرماید و جوابش را میدهد، خودش مستوجب عفو
نیست امّا او عنایت می کند.
دلیل «یُجِیبُنِی حِینَ أُنَادِیهِ» این است که ما با یک کریم داریم صحبت
میکنیم. یکی از نکاتی که در روایات در باب کرم بیان میکنند، این است:
کریم انتظار مقابله به مثل کردن را ندارد، کریم نمیگوید اگر تو فلان کار
را کردی؛ پس من این کار را میکنم.
اگر انسانی هم کریم شد، اتّفاقاً نه تنها در مقابل عمل طرف کاری را انجام
نمیدهد، بلکه طوری برخورد میکند که اصلاً آن شخص خود را ذی حق میداند؛
یعنی احساس میکند که حقش همین بوده و باید با او چنین رفتاری میشده است.
دیگر یادش میرود که او کریم است و دارد کریمانه برخورد میکند.
ذوالجلال و الاکرام کریمانه برخورد میکند؛ پس وقتی با کریم طرف هستیم،
طبعاً تا او را بخوانیم، اجابت میکند، «یُجِیبُنِی حِینَ أُنَادِیهِ».
راه کریم شدن انسان
نکاتی را عرض کردیم که کرم چیست و چگونه انسان بیشتر مشمول کرم الهی
میشود، آیاتی را خواندیم امّا از آن طرف بد نیست، انسان هم خودش کریم شود.
از جمله همین مجالس ذکر، خودش مجالس اهل کرم هست.
وقتی از پیغمبر اکرم، خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و
سلّم) سؤال کردند: «لمّا سُئلَ عَن أهلِ الکَرَمِ»، فرمودند: «مَجالِس
الذِّکرِ فی المَساجِدِ»، اهل مجالس یاد خدا در جایگاههایی که انسان سجده
میکند، مثل همین مسجد که جایگاه سجده و یاد خداست. اینها به عنوان اهل
کرم هستند و پروردگار عالم هم اینها را دوست دارد.
کرم چیست؟
کرم چیست؟ خیلی عجیب است، انسان وقتی با کریم نشست، از پستی هم دور
میشود. لذا مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «الکَرَمُ
حُسنُ السَّجیَّةِ و اجتِنابُ الدَّنیَّةِ» کرم، داشتن منش نیکو و دوری
جستن از پستیهاست. پس انسان باید مواظبت کند، کارهایی نکند که پستی داشته
باشد.
باز مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «الکَرَمُ مِلکُ
اللِّسانِ و بَذلُ الإحسانِ» اهل کرم، مالک لسان خودش است، زبانش را کنترل
میکند و همیشه در بذل و بخشش و فضل احسان است.
حالا مهم این است که چطور انسان به این کرم برسد؛ چون اولیاء خدا
میگویند: زمانی انسان میتواند کرم پروردگار عالم را درک کند که خودش هم
خویی از کرم بگیرد.
حالا این کرم چگونه به وجود میآید؟ باید انسان بلندهمّت باشد. گناه
انسان را ساقط و پست میکند. انسان باید بلندهمّت باشد و به آن مقام
انسانیّت خودش برسد «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» .
لذا امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) میفرمایند: «الْکَرَمُ
نَتِیجَةُ عُلُوِّ الْهِمَّةِ» کریم بودن نتیجه این است که انسان همّت
بلند دارد. وقتی کسی همّت بلند داشت، کریم و اهل کرامت هم میشود.
پروردگار عالم خود، اوّل بلندهمّت است. همّت بلند او این است که انسان را
به عنوان خلیفه الله به آن مقام خودش برساند، لذا با کرم و با بخشش برخورد
میکند.
اصلاً بلندهمّتان عالم با کرم و بخشش رفتار میکنند. مثل نبیّ
مکرّم(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) که با کرم و بخشش برخورد کردند و روز
فتح مکّه به مولیالموالی(علیه الصّلوة و السّلام) فرمودند: «الیوم یوم
المرحمة»، باید با بخشش، با بزرگواری برخورد کنید. چون ایشان همّت بلندی
داشتند و میخواستند دین گسترش پیدا کند.
چرا امیرالمؤمنین(علیه الصّلوة و السّلام) در قضیّه غصب خلافت و اهانت و
جسارت به بیت خدا – چون بیت بیبی دوعالم(علیها الصّلوة و السّلام)، بیت
خداست، بیتی است که در آن وحی نازل میشود – صبر کردند؟ چرا کرم به خرج
دادند؟ برای این که همّت بلندی داشتند. مطلب دیگری مدّ نظر آنهاست و آن،
این که دین گسترش پیدا کند و اصل دین را که تازه یک نهال نوپا است، حفظ
کنند، اینها نکات خیلی مهمّی است.
علّت گرفتاری های بشر
پروردگار عالم میداند ما جاهلیم . عرض کردم، در همین دعای افتتاح هم
خوانده شد: «فَارْحَمْ عَبْدَکَ الْجَاهِلَ» خدایا! به بنده جاهل خودت رحم
کن.
همه کارهای ما از روی جهل است و از دشمنی با خدا نیست. لحظهای هوی و هوس
و نفس امّاره بر ما غلبه میکند، قدرت کنترل نفس و شهوات، چه شهوت جنسی،
چه شهوت مالی، چه شهوت قدرت را نداریم. همه این شهوتها نشأت گرفته از حبّ
الدنیا است که بر انسان غلبه پیدا میکند.
امّا جدّاً دشمن پروردگار عالم نیستیم. خود ذوالجلال و الاکرام هم میداندکه چون گرفتار این نفس هستیم، اینگونه عمل میکنیم.
تمام گرفتاریهای بشر و نفس او، از روی جهل است – این نکته مهمّی است که باید به عنوان کد به ذهنمان بسپاریم –
چون اگر واقعاً عالم بودیم، میدانستیم عاقبت امورمان چه میشود و این
کارها را نمیکردیم. اگر میدانستیم گاهی یک گناه، ما را از آن مقام احسن
به مقام اسفل میآورد و دیگر اجازه اوج و پرواز به انسان نمیدهد، آن را
انجام نمیدادیم.
علّتش چیست که دچار میشویم؟ چون جاهلیم. میشود کسی به مطلبی عالم باشد و
عاقل هم باشد، بعد دومرتبه گناه کند؟! بینی و بین الله وقتی انسان نگاه
میکند، میبیند علّت فقط جهل است. به خاطر جهل است که این نفس امّاره بر
ما غلبه میکند و به خاطر لذّات زودگذر گناه میکنیم.
خودمان هم میفهمیم همه این لذّتها، چه لذّت مادی و … امّا چه عامل
میشود ما اینها را انجام دهیم؟ فقط و فقط همان جهل انسان است.
امّا آن که عالِم است، عاقبتاندیش است و همّت بلندی دارد. یک جواب نه محکم به نفس امّاره میگوید؛ چون میخواهد در آن مقام بماند.
پروردگار عالم کریم است. کریم موقعی میتواند کریم باشد که بلندهمّت
باشد. خود پروردگار عالم اینطور است و میخواهد بندهاش این را بفهمد که
نمیفهمد.
یک مثال بزنم – در مثال مناقشه نیست، ولو به این که دنیوی است امّا مطالب
در آن دارد و عیبی ندارد، با این مثال قریب به ذهن میشود و انسان بیشتر
میفهمد – مثلاً میگویند: پدر و مادرها چه اصراری دارند که فرزندانشان در
فلان رشته تحصیلی درس بخوانند؟ برای این که اینها احساس میکنند آن چیزی
که باید خودشان میشدند، نشدند و حالا چون احساس میکنند ثمره وجودیشان
فرزندشان است، میخواهند آن چیزی را که خود نشدند، در فرزندشان ببینند.
برای همین اصرار به این دارند. لذا امکان دارد فرزندشان هم نخواهد امّا
میگویند: نه، تو باید در آن رشته باشی. یا میخواهند حدّاقل او برتر از
خودشان باشد.
راه رسیدن به عصمت: گذشتن کریمانه از گناه برای رسیدن به اوج
مثل آن لحظات آخری که حضرت شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و
سلام الله علیه) به فرزند گرامشان بیان فرمودند: میخواهی چه کاره شوی؟
گفت: میخواهم مثل شما شوم. فرمودند: پس هیچکاره میشوی. من خواستم وجود
مقدّس آقا بشوم، این شدم؛ حالا تو که میخواهی مثل من شوی، هیچ نمیشوی.
البته نه این که مدّعی امام زمانی شوند، اشتباه نشود! منظور ایشان این بود
که به آن مقام عصمت برسند.
طبیعی است کسی که همّت بلند دارد و میخواهد به مقام عصمت برسد؛ باید
کریمانه از گناه بگذرد و خیلی چیزها را زیر پا بگذارد. نمیشود که انسان هم
بخواهد به آن مقامات عالی عصمت برسد و هم خودش را یله و رها کند و هر چه
نفس امّاره، وساوس شیاطین جنّ و انس و وسواس الخنّاس بیان کرد، بپذیرد.
جمع ضدّین محال است، آتش و آب با هم جمع نمیشوند، شب و روز با هم جمع
نمیشوند. مثل این که شما بخواهید شوری را در شکر ببینید که این محال است.
حال اگر شما بخواهید در گناه، اوج بگیرید، نمیشود.
لذا وقتی شیخناالأعظم، حضرت مفید عزیز(روحی له الفداء و سلام اللّه علیه)
فرمودند: من میخواستم امام زمان شوم؛ یعنی میخواستم به آن مقام عصمت
برسم.
بارها عرض کردیم آن تاجر بغدادی نذر کرده بود که اگر کاروان تجاریاش به
سلامت بیاید، هدایایی از جمله شانه برای آقا و شاگردانش بیاورد. آقا به این
دو سیّد عظیمالشّأن، سیّد رضی و سیّد مرتضی شانه ندادند.
مادرشان فردا آمد و گفت: به همه شانه دادید، آیا اینها تخلّفی کردند که
بهشان ندادید؟ از لحاظ علمی که قوی هستند، آیا از لحاظ اخلاقی مشکلی
دارند؟
آقا فرمودند: مگر اینها محاسن دارند؟!
مادرشان تعجّب کرد. گفت: این چه سؤالی است میفرمایید؟! هر روز محضر مبارک شما هستند.
آقا فرمودند: روز اوّل که آمدند، ده دوازده ساله بودند و محاسن نداشتند،
به خاطر زیبایی چهره آنها به خودم گفتم: دیگر به آنها نگاه نمیکنم.
اصلاً به قوّه مخیّله ما نمیخورد که کسی پنج، شش سال به صورت شاگردش
نگاه نکند به واسطه این که او زیبایی داشته! اگر کسی بخواهد به آن مقام
عصمت برسد، همّت بلند میخواهد و باید کریمانه از خیلی چیزها بگذرد.
پروردگار عالم کریمانه از ما میگذرد برای این که همّت بلند پروردگار
عالم این است که بندهاش را به آن مقام خلیفه اللّهی که خودش فرمود:
«إِنِّی جاعلٌ فِی الارضِ خَلِیفَة» برساند. پروردگار عالم کریمانه از ما
میگذرد؛ چون دوست دارد که انسان به آن مقام الهی برسد. نه تنها چموشیهای
ما را نادیده میگیرد، بلکه گاهی «یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ
حَسَنات» میشود و سیئاتمان را به حسنات تبدیل میکند. بدیها را به خوبی
تبدیل میکند؛ چون کریم است. دلیل کریم بودن همان بلند همتّی پروردگار عالم
است که میخواهد بندهاش به اوج برسد.
لذا باید با این دید به این فرمایش حضرت که در این فراز از دعا بیان
میفرمایند: «لَا اسْتِیجَابٍ لِعَفْوِکَ عَنِّی بَلْ لِثِقَتِی
بِکَرَمِکَ» نگاه کرد. امید من به کرم توست. مگر کریم چه میکند؟ کریم آن
چیزهایی را که وجود دارد نادیده می¬گیرد؛ چون یک چیز برتری را میخواهد.
قبر رسول ترک در قبرستان نو شهر قم
رسول ترک و آگاهی از محل دفنش
توبه، خودش نادیده گرفتن گناهان انسان است که به انسان بگوید برگرد که
میخواهم تو را به اوج برسانم. امّا شیطان، نفس امّاره و وسواس الخنّاس
نمیگذارند؛ چون میگویند: این حرفها را رها کن، حالا که دیگر تو گناه
کردی، چطور میخواهی مثل آن کسی باشی که گناه نکرده؟!
امّا میبینید یک کسی یک موقعی برمیگردد، آن هم چه برگشتنی! اوج میگیرد
و بالا میرود. رسول ترکی میشود که میفهمد این قبر، قبر خودش است.
میگوید: نگاه میکردم، دیدم قبری را در قم برای مادر آن تاجر تهرانی
کنده بودند. حالا آن موقعها قبرها آماده نبود و در همان موقع میکندند.
باران هم میآمد، آن تاجر گفت: این قبر چرا دم این ناودان است؟ گفتند: آقا!
مردم معطّل هستند، چندین ساعت است که به جاده قم آمدهاند و خسته شدهاند.
گفت: خیر، من این قبر را قبول ندارم. به همین خاطر رفتند قبر دیگری را
کندند امّا رسول ترک دائم به آن قبر قبلی نگاه میکرد و حالش متغیّر شده
بود. بعد میگوید: فهمیدم من یک هفته بیشتر باقی نیستم و همان قبر، قبر
رسول ترک میشود.
رسول ترک، عربدهکشی بود که تغییری اساسی میکند. پروردگار عالم هم به
واسطه حبّ ابیعبدالله(علیه الصّلاة و السّلام) او را به جایی میبرد که
به مقام انسانیّت میرساند. اینها همه لطف خداست که مطالب را اینگونه عوض
میکند.
یا آن احمد قصاب در صابونپزخانه کارش به جایی میرسد که آیتالله
دزفولی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میفرمایند: اگر کسی بعد از مرگ او
به سراغ قبرش برود و آنجا دعا کند، خدا دعای او را مستجاب میکند.