ماجرای دستور حاج احمد متوسلیان برای واریز حقوق سپاه به خانواده یک کومله
وقتی حاج احمد میخواست از مریوان به جنوب برود، مردم برایش نذر میکردند و قربانی میدادند و میگفتند از پیش ما نرو!».
عصر خبر: حاج احمد متوسلیان فرماندهای بود که وقتی موضوع غیرمعمولی در سطح شهر میدید، کامل آن را پیگیری میکرد، به همین دلیل وقتی دید بچه چهار پنجساله در مریوان گدایی میکند موضوع را بهسرعت پیگیری کرد.
سردار «غلامرضا خسروینژاد» از جانبازان هشت سال جنگ تحمیلی و از همرزمان جاوید الاثر متوسلیان از حماسههای این فرمانده در مناطق غرب کشور و محبوبیتش میان کردها خاطرات بسیاری دارد. او معتقد است مردمداری حاج احمد و اعتماد او به کردهای محلی و خلوصی که در این راه میگذاشت از عوامل موفقیت بینظیر او و ماندگار شدنش در ذهن کردهای محلی است. خسروینژاد در همین زمینه در گفتگو با خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، به روایت خاطرهای پرداخته میگوید:
«ما هرچه به دست آوردیم از اسلامیت به دست آوردیم، یعنی عمل به وظیفه کردیم، این که آقای متوسلیان موفق بود و در آن روزگار موفقتر از همه فرماندهان عمل میکرد، بهخاطر خلوصش است. حاج احمد متوسلیان وقتی وارد یک روستا میشد بنا بر گفته آقای احمدی، مسئول آموزش و پرورش وقت مریوان که هنوز هم هست، میگفت اول باید معلم به روستا وارد شود. اول باید فرهنگ، علم و دانش را به روستا بیاوریم. کار اصلی را این قضایا در کردستان انجام داد که ما توانستیم آنجا را پاکسازی کنیم.
حاج احمد متوسلیان فرماندهای بود که وقتی موضوع غیرمعمولی در سطح شهر میدید، کامل آن را پیگیری میکرد. به همین دلیل وقتی دید بچه چهار پنجساله در مریوان گدایی میکند موضوع را بهسرعت پیگیری کرد، از بچه پرسید: «پدرت چهکاره است؟» آن بچه هم کمسن بود و حرف دیگر اعضای خانواده را بهخوبی تکرار میکرد. گفت: «بابام را پاسدارها کشتهاند.» حاج احمد پرسید: «چطور کشتند؟» او گفت: «بابام کومله بوده که توسط آنها کشته شده.» حاج احمد پرسید: «در خانه شما فرد دیگری نیست که کار کند؟» آن بچه هم گفت: «من در خانه دو تا خواهر و برادر کوچکتر از خودم و مادرم را دارم.» وقتی حاج احمد این اوضاع را دید او را به سپاه آورد و به پاسدارها سپرد تا وضعیت خانواده او را شناسایی کنند و هر ماه از حقوق سپاه به او مقرری بدهند، حاج احمد متوسلیان این گونه اثر میکند و از این قصهها راجع به حاج احمد زیاد داریم. وقتی حاج احمد میخواست از مریوان به جنوب برود، مردم برایش نذر میکردند و قربانی میدادند و میگفتند از پیش ما نرو!».