گزارشی از یک سیاست شکست خورده
سوال اصلی برای حضور آمریکا و هزینه های هنگفت در آموزش ارتش های محلی در خاورمیانه چیست؟ چرا با وجود شکست این سیاست هنوز اصرار بر ادامه این برنامه ها وجود دارد؟
عصرخبر به نقل از مهر: ماه گذشته خبر سقوط شهر قندوز در شمال افغانستان شاید از نظر رسانه ای و خبرهای مربوط به جنگ های داخلی چند دهه اخیر در خاورمیانه امری عادی تلقی شود ولی نکته مهم آن در این است که تصرف قندوز حامل پیام مهمی برای آمریکایی ها در یادآوری سیاست چند دهه اخیر آمریکا در آموزش شبه نظامیان وابسته به مقامات دولتی در کشورهای مختلف جهان و به عبارتی شکست این سیاست است.
در خبرها آمده بود طالبان شهر قندوز را فتح کرد ولی خیلی از خبرها به 7هزار نیروی افغان وابسته به ارتش این کشور اشاره نشد که در برنامه آموزشی آمریکایی ها سالها برای دفاع از کشور خود آموزش دیده بودند. برای آمریکایی ها این خبر چندان هم شگفت انگیز نبود چون این اتفاق را بارها در کشورهای دیگر تجربه کرده بودند که نمونه اخیر آن در عراق و سوریه قابل مشاهده بود.
ایالات متحده آمریکا از زمان اشغال عراق بعد از سقوط صدام حسین حدود 25میلیارد دلار صرف آموزش ارتش عراق کرده است ولی وقتی چند تروریست آموزش ندیده داعشی به شهرهای مهم این کشور مثل موصل و رمادی حمله می کنند 30هزار نیروی ارتش عراق نمی توانند در مقابل 800 یا 1000 نفر تروریست مقاومت کنند و در نهایت خود نیروهای مردمی هستند که شهر را از تصرف تروریست ها خارج می کنند.
آمریکایی ها بارها از این صحنه ها دیده اند که نمونه قدیمی تر آن در دهه هفتاد میلادی در ویتنام اتفاق افتاد. در آنجا آمریکا با صرف هزینه ای هنگفت نیروهای شبه نظامی وابسته به دولت را در مقابل شورشیان شمال این کشور آموزش دادند ولی همین شکست در آنجا نیز بر آمریکایی ها و نیروهای وابسته به این کشور تحمیل شد. در سوریه هم که چندی پیش نیروهای مخالف بشار اسد تحت حمایت آمریکا نتوانستند از سلاح و تجهیزات خود در مقابل النصره محافظت کنند. در خبرها آمده بود نیروهای وابسته به آمریکا در سوریه تجهیزات نظامی خود را تسلیم جببه النصره کردند و به آنها اجازه عبور دادند. پاتریک رایدر سخنگوی فرماندهی مرکزی آمریکا به طور رسمی این خبر را تایید کرد و در بیانیه ای گفت که طرح آموزش مخالفان بشار اسد با شکست روبرو شده است.
چند روز پیش رابرت گیتس وزیر دفاع سابق آمریکا به شکست طرح آموزشی آمریکا برای تقویت نیروهای شبه نظامی اشاره کرد و گفت: تصمیمات اخیر پنتاگون در مورد شورشیان سوریه نشان می دهد آمریکا به اشتباه خود در آموزش و سرمایه گذاری روی این گروهها پی برده است. وی گفت از همان ابتدا سیاست آمریکا در آموزش گروههای مخالف بشار اسد اشتباه بوده است و باید اعتراف کرد که آمریکا در سوریه دچار سردرگمی شده است. گیتس در مصاحبه با خبرگزاری روسی اسپوتنیک، اعتراف کرد که در دوران ریاست خودش هم در پنتاگون طرحهای آمریکایی برای آموزش شبه نظامیان در کشورهای مختلف اشتباه بوده و نمی توانست پایه و اساس منطقی داشته باشد.
به نوشته خبرگزاری رویترز و بر اساس اسناد رویت شده از دولت اوباما، بخشی از استراتژی آمریکا فشار بر بشار اسد با افزایش رو به گسترش قدرت مخالفان و سرزمینهای تحت کنترل آنها است اما اسناد به این موضوع اذعان دارند که تاثیر نیروی شورشی تحت آموزش آمریکا نسبتاً کم است. درباره آموزش نیروهای مخالف دولت سوریه اینطور بیان میشود: به گفته پنتاگون هدف از برنامه، آموزش سالیانه حدود 5400 نفر است و تا کنون شمار آنها به رقمی رسیده است که خودش یک ارتش مستقل شود. اولین گروه ۵۴ نفره از شورشیان آموزش دیده توسط آمریکا در نبرد با گروه جبهه النصره در سوریه کشته، دستگیر و یا پراکنده شدند. آمریکا برای برنامه آموزش نظامی شورشیان سوری در کشور ترکیه نیز برنامه هایی پیاده کرد که بودجه ای معادل 500 میلیون دلار به آن اختصاص داده بود ولی این طرح نیز تقریباً با شکست روبرو شده است.
حالا سوال اینجاست که چرا این همه پول و سلاح در اختیار شبه نظامیان مخالف و موافق دولت های منطقه نمی تواند دردی از مردم این کشورها دوا کند. «جان مک کین» سناتور آمریکایی ایالت آریزونا طی سخنرانی چند هفته پیش خود در کنگره آمریکا گفته بود که بحران فعلی مهاجران سوری در کشورهای اروپایی نتیجه شکست برنامه آموزش نظامی آمریکایی ها در سوریه است چون هدف اصلی آنها مبارزه با داعش بود که در این کار کاملاً شکست خورده اند.
این شکست ها به عقیده خود مقامات پنتاگون مثل رابرت گیتس دو حالت بیشتر ندارد که یا ضعف ارتش آمریکا در آموزش شبه نظامیان است یا اینکه ماجرا را باید در خود این نیروها جستجو کرد نظریه صحیح تری به نظر می رسد. در حقیقت اگر کمی به ریشه ماجرا نگاه کنید متوجه خواهید شد که خود نیروهای شورشی چندان به هدف خود اعتقاد ندارند و از یک طرف تعدد سهم خواهی در چنین کشورهایی از دولت مرکزی انگیزه نبرد را از آنها می گیرد. بسیاری از این افراد که در گروههای تروریستی علیه بشار اسد می جنگند خیلی به هدف خود اعتقاد ندارند چون دولت مرکزی را قدرتمند می بینند و از یک طرف هم به سرکرده های خود اعتماد ندارند. البته وضعیت در مورد عراق کمی تفاوت دارد.
با وجود حضور 13ساله و انحصاری مستشاران اروپایی و امریکایی در عراق، طی حمله نیروهای داعش، ارتش عراق توان مقابله با تروریستها را نداشته و هم اکنون امنیت عراق بر عهده یگانهای بسیج مردمی این کشور قرار دارد. اخیراً تصرف شهر رمادی مرکز استان الانبار عراق طوفانی از انتقادات علیه نقش این مستشاران و چرایی حضور آمریکا در عراق را برانگیخته است.
نشانه های زیادی وجود دارد مبنی بر آن که نیروهای امنیتی افغانستان که تحت نظر آمریکایی ها آموزش دیده اند درحال فروپاشی کامل هستند. افسر مسئول بازسازی نیروهای افغان در ماه گذشته به نقل از فرمانده نیروهای آمریکایی نقل کرده بود که تنها در سال 2014 حدود 5هزار نیروی امنیتی افغان در درگیری ها مختلف در داخل خاک این کشور با گروه های شبه نظامی همچون طالبان زخمی شدند. وخامت اوضاع نیروهای امنیتی افغان از آنجا بیشتر آشکار است به گفته یک سایت اطلاع رسانی در آمریکا پنتاگون و ناتو تصمیم گرفته اند اطلاعاتی را که مربوط به وضعیت نیروهای امنیتی افغان است را مخفی نگه دارند.
در نهایت اینکه سوال اصلی برای حضور آمریکا و هزینه های هنگفت در آموزش ارتش های محلی در خاورمیانه چیست؟ آیا آمریکا دلش برای شهروندان این کشور می سوزد؟ جواب این سوال را شاید باز در اظهارات و انتقادهای سناتورهای آمریکایی خطاب به باراک اوباما جستجو کرد. در ماههای گذشته حضور نظامی روسیه بیشتر چهره واقعی آمریکا را برای حضور در خاورمیانه آشکار کرده است. به غیر از منابع انرژی خاورمیانه به نظر می رسد آمریکا از حضور روسیه و چین در این کشورها هراس دارد و نمی خواهد جایگاه خود را در منطقه استراتژیک خاورمیانه از دست بدهد. وقتی یک سناتور آمریکایی جمهوری خواه در خطاب به باراک اوباما از واژه احمق و ترسو استفاده می کند می توان فهمید که حضور نظامی روسیه و چین چقدر می تواند برای آنها گران تمام شده باشد.