شوهرم را دوست نداشتم، او را كشتم!
پسر نوجوان ادامهداد: چاقو در شكم پدرمگير كرده بود و او خودش چاقو را بيرون كشيد و بعد روي زمين افتاد.
شرق:اين زن 32 ساله متهم است پنج سال قبل شوهرش را در رباطكريم به قتل
رساند. او كه خود موضوع را به همسايهها خبر داده بود، وقتي در جايگاه
متهم ايستاد، گفت شوهرش را كشت چون او را دوست نداشت.
شفيعي
نماينده دادستان در ابتداي جلسه محاكمه كه ديروز برگزار شد، در جايگاه
ايستاد و خطاب به قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران گفت: ماندانا دي
سال 87 شوهرش، رضا را با ضربه چاقو به قتل رساند. اين زن دقايقي بعد از
قتل، همسايهها را مطلع و خود را تسليم ماموران كرد. او در بازجوييها گفته
است به خاطر اختلافاتي كه با همسرش داشت با او درگير شد و وي را با ضربه
چاقو كشت.
نماينده دادستان گفت: با توجه به مدارك موجود در پرونده، گفتههاي شهود و بازسازي صحنه قتل، درخواست صدور حكم قانوني دارم.
در
ادامه، پسر مقتول و متهم در جايگاه حاضر شد .او كه حالا 17 ساله است گفت:
من از مادرم گذشت ميكنم و درخواست دارم او را هرچه زودتر آزاد كنيد چراكه
در اين سالها آوارگيهاي زيادي كشيدم و در حال حاضر هم در خانه يكي از
اقوامم زندگي ميكنم. درخواست دارم مادرم را آزاد كنيد تا از من نگهداري
كند.
او در مورد روز حادثه گفت: پدر و مادرم
هميشه با هم درگيري داشتند و دعوا ميكردند آن روز هم با هم دعوا كردند،
پدرم با چاقو به مادرم حمله كرد و در اين درگيري و در حاليكه مادرم را به
سمت خودش كشيدهبود، چاقو وارد شكم پدرم شد. من نديدم اين اتفاق چطور رخ
داد اما فكر ميكنم مادرم به عمد او را نزد.
پسر نوجوان ادامهداد: چاقو در شكم پدرمگير كرده بود و او خودش چاقو را بيرون كشيد و بعد روي زمين افتاد.
در
اين هنگام قاضي عزيزمحمدي –رييس دادگاه-گفتههاي پسر نوجوان را در اداره
آگاهي خواند و گفت: تو در مراحل اول بازجويي گفتهاي مادرت به سمت آشپزخانه
رفت، چاقو برداشت و به سمت پدرت حمله كرد تو ترسيدي و چشمانت را بستي و
شاهد قتل نبودي. جاي ديگر هم گفتهاي مادرت چاقو را از دست پدرت گرفت و او
را كشت اما حالا حرف ديگري ميزني.
پسر نوجوان توضيح نداد چرا اين تناقضگوييها را داشته است و فقط گفت: به هر حال من بدون قيد و شرط گذشت ميكنم.
در ادامه، متهم در جايگاه حاضر شد گفت: اتهامم را قبول دارم، من شوهرم را كشتم و انكار هم نميكنم.
او
گفت: 16ساله بودم كه با رضا ازدواج كردم. او مرد خوبي بود اما هميشه با هم
اختلاف داشتيم. روز حادثه هم درگيري شديدي نداشتيم. شب با هم بيرون رفتيم و
شام خورديم موقع برگشت سر موضوع كم اهميتي با هم جروبحث كرديم. رضا خيلي
عصبي شده بود و فرياد ميزد. وقتي به خانه آمديم تلويزيون را روشن كردم تا
ديگر بحث تمام شود. فيلم مهر مادري را نشان ميداد. وقتي فيلم تمام شد، رضا
دوباره جروبحث را شروع و به من توهين كرد. رفت آشپزخانه و چاقو برداشت و
به من حمله كرد. در اين درگيري چاقو را از دستش گرفتم و به او ضربه زدم
اصلا متوجه نشدم چطور اين ضربه را زدم. بعد هم بيرون رفتم و از همسايهها
كمك خواستم.
در اين هنگام قاضي خطاب به متهم
گفت: همسايهها در تحقيقات گفتهاند شوهرت مرد خوبي بود و خيلي به تو كمك
ميكرد، حتي گفتهاند وقتي از سر كار به خانه ميآمد كارهاي خانه را انجام
ميداد، غذا درست ميكرد و منتظر تو ميشد، چرا او را كشتي؟
متهم
جواب داد: بله اين حرفها درست است. اگر من نميتوانستم در برابر شوهرم
گذشت داشته باشم، شايد به اين خاطر بود كه هيچوقت دوستش نداشتم. براي
جدايي هم اقدام كردهبودم اما شوهرم مخالف بود. آن شب وقتي با هم مشاجره
كرديم من وسايلم را جمع كردم كه به خانه پدرم بروم همسرم مانع شد و گفت: حق
نداري جايي بروي. رفتم پروندهاي كه در آن دادخواست طلاق دادهبودم
برداشتم. تصميم خودم را گرفته بودم ميخواستم جدا شوم ديگر نميتوانستم اين
شرايط را تحمل كنم. ميگفت: حق نداري بروي بايد بماني. او 10 سال از من
بزرگتر بود و من اصلا دوستش نداشتم. اگر آن شب مانع من نميشد، اين قتل
اتفاق نميافتاد.
بعد از پايان جلسه محاكمه، هيات قضات شعبه 71 براي صدور راي دادگاه وارد شور شدند.