ناگفتههايي از پيام احمدينژاد به هاشمي
احمدينژاد معمولا، مستقيما حاج آقا را تخريب نميكرد. ايشان جملاتي را به كنايه ميگفت اما روزنامهها و سايتهاي وابسته به او تحليل ميكردند و به هاشمي ميرساندند. اين طور بايد بگويم كه توسط عدهاي، پديدهاي در كشور شكل گرفت كه اختلافات بين ابوي و مقام معظم رهبري را زياد كنند و از اين طريق باعث تضعيف رئيس مجمع شوند. اين استراتژي به عنوان سياست مخالفان هاشمي در سياست پنهان ايران و از سوي بعضي نيروهاي كاملا مشكوك و بعضا امنيتي انجام ميشد. در فضاي كشور وقتي فردي در آن حد و از جايگاه رياستجمهوري حرفي ميزند، فرض بر آن ميرود كه از جايي اجازه گرفته است، اما آقاي هاشمي موضوع را به خوبي ميدانستند که رفتار تخريبي و حرفهاي او با بالا هماهنگ نيست و بنابراين خود ورود پيدا نميكردند و كنترل شده از آن عبور ميكرديم.
عصر خبر: محسن هاشمي هميشه سعي كرده است يك مدير اجرايي باشد و بدون حاشيههاي سياسي كارهاي خود را پيش ببرد. نزديك شدن به انتخابات مجلس دهم و احتمال حضور او در انتخابات، اين شيوه را در فرزند هاشميرفسنجاني پررنگتر كرده است. او سعي ميكند به اصولگرايان حمله نكند، رفتار گذشته اصلاحطلبان را نقد نكند و حتي تلاش ميكند نسبت به احمدينژاد هم تندي به خرج ندهد. محسن هاشمي اما در جريان گفتوگو با نامهنيوز، حرفهاي جالبي زد. او براي نخستينبار از جزئيات پيام احمدينژاد به هاشميرفسنجاني قبل از انتخابات 84 رونمايي كرد. متن گفتوگوي محسن هاشمي را در ادامه میخوانيد:
سال ۸۴ همزمان با حضور شما در مترو، آقاي احمدينژاد شهردار شدند. شما با آقاي احمدينژاد مشكل داشتيد كه استعفا كرديد يا دليل ديگر داشت؟
من هيچوقت با هيچ مسئولي مشكلي نداشتم. سال 71 كه با مترو آشنا شدم، در بازرسي ويژه رئيسجمهوري مشغول بودم. آقاي هاشميرفسنجاني آن موقع علاقه شديدي داشت كه مترو راه بيفتد. ميدانيد كه شركت مترو تهران سال ۵۴ تاسيس و نخستين قرارداد با فرانسويها به عنوان مهندس مشاور منعقد شد. سال ۵۶ و در آستانه انقلاب، كلنگ مترو در تهران به زمين زده شد. يك شركت ايراني در مزايده برنده شد و قرار بود بخشي از مترو را در تپههاي بلامعارض عباسآباد بسازد. تا پيروزي انقلاب ۳۰۰ متر تونل ساخته شده بود. بعد از انقلاب عدهاي گفتند مترو نميخواهيم، مثل دلواپسان الان. معتقد بودند مترو پروژهاي لوكس است و به جاي آنكه پول را در تهران هزينه كنيم، بايد به روستاها ببريم تا روستاييان به تهران نيايند. اين ايده آنقدر اوج گرفت كه ساخت متروي تهران را متوقف كرد. در صورتي كه نمايندگان وقت مجلس از حوزه تهران، با اين ايده غلط مبارزه ميكردند كه ما مترو ميخواهيم. بعد از ممانعت از ساخت مترو، آقاي هاشميرفسنجاني در سال ۶۳ و دوران جنگ، خطبهاي در نماز جمعه ميخوانند و ميگويند علاوه بر تهران، ديگر كلانشهرهاي ما هم قطار شهري ميخواهند. مشهد، شيراز، اصفهان، شما هم به فكر مترو باشيد. ولي فشار آنقدر زياد بوده كه اجازه نميدهند كار مترو شروع شود. اما اصرار آقاي هاشميرفسنجاني همچنان ادامه داشت. ايشان به هيات دولت رفتند و درباره ضرورت مترو توضيح دادند. جالب است بدانيد كه فقط يك بار در كشور، رئيس مجلس به هيات دولت رفته و از پروژهاي مهم دفاع كرده است. در نهايت پروژه مترو با توضيحات آقاي هاشمي رئيس مجلس وقت با راي مرزي در هيات دولت تصويب شد. پروژه فعاليت خود را از اواخر سال ۶۵ شروع مجدد كرد، ولي چون زمان جنگ بود، كند پيش ميرفت.
آقاي هاشمي سال ۶۸ رئيسجمهور ميشود و از همان سال، ساخت مترو اوج ميگيرد.
آن موقع شركت مترو وابسته به وزارت كشور بود. من هم سال 72 به دليل مشكلات مترو با شهرداري تهران و بانكها، عضو هياتمديره مترو شدم. تا سال ۷۶ كه آقاي نوري وزير كشور شدند و از من خواستند، مديرعامل مترو شوم. از آنجايي كه پيشرفت پروژه در دوران آقاي هاشميرفسنجاني خوب بود، ما سال اول ۳۰ كيلومتر از متروی تهران كرج را افتتاح كرديم. از زمان رئیس دولت اصلاحات به بعد ما هر سال حدود ۱۰كيلومتر از مترو را افتتاح كرديم. در ۱۳ سالي كه من در مترو بودم ۱۲۰ كيلومتر از مترو افتتاح شد، يعني تا سال 1390. خط يك، دو، توسعههاي آن، خط 4 و خط 5، 1000 واگن تامين شد. نكته اينجاست كه پروژههايي مثل مترو پروژههاي زيربنايياند. اين پروژهها از نوع پروژههاي سودآور غيرمستقيم است. آلودگي هوا را از بين ميبرد، در مصرف سوخت و در وقت مردم صرفهجويي ميكند و به ترافيك سرعت ميدهد. اين پروژهها آنقدر ميماند كه در همه دولتها بايد به آنها اهميت داده شود. متروي تهران در مجلس شوراي ملي وقت تصويب شده و قانون مجلس دارد. در آن قانون به شهرداري اجازه داده ميشود كه شركت راهآهن تهران و شهري مترو را تاسيس و بهرهبرداري كند و دولت، سرمايه را تامين كند. بعد از انقلاب براي آنكه پروژه را متوقف كنند، ابتدا جمله «به شهرداري اجازه داده ميشود» را به «به دولت اجازه داده ميشود» تبديل كردهاند. در نتيجه مترو دولتي شد. با فعال شدن مترو و مديرعامل شدن من، به اين نتيجه رسيدم كه مترو نميتواند در وزارت كشور و دولت ادامه حيات دهد و بايد به شهرداري برود و عضوي از بدنه شهر شود. در نتيجه اين مساله، در شوراي عالي اداري حل شد و شركت مترو به شهرداري برگشت. مترو پديدهاي عدالتمحور است. با قيمت بسيار كم، همه به صورت مساوي از آن استفاده ميكنند. 28 در به صورت مساوي و به يك شكل به روي مردم باز ميشود. اگر مكمل اتوبوسي در كنار ايستگاهها باشد، مردم به راحتي از آن استفاده ميكنند. اما سوال شما درباره استعفاي من؛ با شش شهردار كار كردهام، آقايان كرباسچي، الويري، ملكمدني، مقيمي، احمدينژاد و در نهايت قاليباف. به رسم تربيت هر شهرداري كه ميآمد استعفا ميدادم تا دست او براي انتخاب مدير خود باز باشد. تا آخر دوره حضور احمدينژاد در شهرداري، در مترو بودم. شش سال هم با آقاي قاليباف كار كردم. به دليل كملطفي دولت به مترو، قرار شد از مديرعاملي كنار بكشم تا شهرداري بتواند از دولت نقدينگي دريافت كند. البته عضو هياتمديره مترو و مشاور شهردار باقي ماندم. اما بعد و براي انتخابات شوراي شهر از پست مشاوره هم استعفا كردم.
در دوره شهرداري آقاي احمدينژاد، شما به عنوان يكي از مديران اصلي شهرداري تهران، متوجه تصميم تيم آقاي احمدينژاد براي رقابت با پدرتان در انتخابات سال 84 نشده بوديد؟
البته احمدينژاد در طول دوره خود در شهرداري بر اين عقيده بود كه هاشمي براي رياستجمهوري نميآيد. در نتيجه سعي كرد روابط خوب خود را حفظ كند. به همين دليل هم چندين بار ايشان را براي افتتاح پروژهها و بعضا كلنگزني به شهرداري دعوت كرد.
يكبار پدرتان اعلام كردند كه پيش از انتخابات سال 84، شما واسطه آقاي احمدينژاد و ايشان بوديد و پيغامي را از سوي آقاي احمدينژاد براي پدرتان برديد؟
بله. من به دليل كار مترو پيش آقاي احمدينژاد رفته بودم. آن موقع هر دو براي رياستجمهوري اعلام كانديداتوري كرده بودند. ايشان از من سوال كرد: «براي چه حاج آقا آمدند؟ البته با قصد دلسوزي كه ايشان پا به سن گذاشتهاند و در اين كار اذيت ميشوند.»
گفتند: حتي حاضرند به خاطر ايشان كنار بكشند، ولي چون خاستگاه راي من افراد خاصي هستند شايد كنار كشيدن من اثرگذار نباشد و اينكه گفت براي پرشورتر شدن انتخابات آمده است و بازهم تاكيد كرد كه اگر حاج آقا فكر ميكنند، بهتر است نباشد، حاضر است اين كار را بكند.
و شما پيام را رسانديد؟
بلي، ولي پدر جدي نگرفتند. در انتخابات در دور اول، با فاصله اول شدند ولي در دور دوم…
بسياري از افرادي كه دورهاي با آقاي احمدينژاد كار كردند و بعد استعفا دادند يا كنار گذاشته شدند، هميشه مسائلي چون تحميل يك تصميم، دخالت در حوزه مديريتي و تحميل نيرو را از دلايل اختلافشان با ايشان ذكر ميكنند. شما هم با آقاي احمدينژاد چنين مشكلاتي داشتيد؟
ايشان در كار من دخالت نميكرد و وارد محيط مترو نميشدند. نكتهاي كه ما با هم داشتيم و باعث ايجاد اختلاف در آن زمان شده بود، بحث ايجاد منوريل بود كه با نام قطار هوايي مطرح ميكرد. از نظر كارشناسي مخالف ريل هوايي نبوديم، ولي مخالف منوريل كه تكنولوژي ديگري است بوديم. معتقد بوديم كه در تهران بايد طرح مترو چه روي زمين چه زيرزمين و چه در هوا ادامه پيدا كرده و تكميل شود. آنچه من در احمدينژاد ديدم عدم طمانينه در تصميمگيري و عدم مشورت براي تصميمگيري بود. به يك تصميم ميرسيد، سعي ميكرد هر طور شده آن را انجام دهد. فرد پرتلاشي بود، ولي احساس من اين بود كه اگر اطرافيان، مقابل ايشان در موارد غيركارشناسي نايستند، ميتوانست كار به جاهاي باريك و خطرناك نيز كشيده شود.
اصولا در كشور تصميمات كلان را بايد با طمأنينه گرفت. هرچه مقام بالاتر باشد، كارها بايد با تفكر و مشورت بيشتري صورت بگيرد. مخصوصا تصميماتي كه سابقه طولاني و كارشناسي دارد؛ شبيه طرح مترو تهران كه از سال 50 و در زمان رژيم گذشته و با افزايش ترافيك تهران شكل گرفته بود. مشاور شركت فرانسوي پس از بررسي، زمان 25ساله براي اين طرح در نظر ميگيرد. شركت «سوفرتو» كه طراحي تعدادي از نقشههاي ترافيكي كلانشهرهاي جهان را بر عهده داشته است، اين كار را در دست ميگيرد. طرح در برنامه و بودجه بررسي و تصويب ميشود. در همان طرح كه به خيابان مترو معروف بود هفت خط مترو ديده شده بود. براساس همان طرح شركت مترو تاسيس ميشود. بعد حساب كنيد كسي بدون مطالعه دقيق بگويد، من طرح سوفرتو را قبول ندارم. حتي براي رد طرح، بايد كارشناسي شود و موضوع بررسي جدي شود، محسنات و معايب را ببينند و سپس تصميم بگيرند.
آن زمان من رئيس هياتمديره و مديرعامل مترو بودم. آقايان بهبهاني، سعيدلو، عليآبادي در هياتمديره حضور داشتند. به آقاي احمدينژاد گفتم حرف شما درست، اما بايد اجازه بدهيد تا ما مشاوران را دوباره دعوت كنيم، نظراتمان را به ايشان بگوييم، وضعيت جديد تهران را برايشان تبيين كنيم، تا آنها دوباره طرح را بررسي و طرح جديد را ارائه دهند.
اتفاقا بحث در اين زمينه بسيار زياد بود. به شوراي شهر رفتيم. حرفم را زدم، ايشان هم حرفشان را زد. با اينكه شوراي شهر به رياست آقاي چمران حامي ايشان بود، به نظر من راي دادند. بعد ايشان بحث را سياسي كردند و گفتند «نگذاريد بگويم كه يك گروه سياسي به دنبال اين است كه اين ايده اجرا نشود.» پرسيدم: منظورتان از اين گروه سياسي خاص چيست؟ گفت: «نهضت آزادي».
آن زمان هم ميخواستند از تاكتيك بگم بگم استفاده كنند؟
چون فرضشان بر اين بود كه متروي تهران، طراحي زمان شاه است مثلا، بعد هم زمان هاشمي و رئیس دولت اصلاحات به نتيجه رسيده بود. ميخواست منوريل را به عنوان طرح انقلاب مطرح كند و مترو را طرح زمان شاهي معرفي ميكرد. وقتي شوراي شهر از او حمايت نكرد، مجوز گرفتيم و دوباره با مشاوران قرارداد بستيم و طرح جامع حمل و نقل ريلي تهران را بازبيني كرديم. خواسته شد ايده مونوريل را هم بررسي كنند. مشاوران فقط بين برج ميلاد و نمايشگاه و در دره چمران پيشنهاد منوريل را پسنديدند. مطالعات مجددا انجام شد و تصويب شد.
اين بحث بر سر مترو و منوريل در رياستجمهوري هم همچنان ادامه داشت؟
بله. قبل از آمدن آقاي قاليباف، كلنگ منوريل را در صادقيه زدند كه آقاي قاليباف آن را جمع و ستونهاي ساخته شده منوريل را قطع كردند. آنها دوباره براي احداث منوريل فشار آوردند، اما هيچ كجا جواب نميداد. در نهايت به مسئولان قم گفتند اگر منوريل بزنيد بودجه ميدهيم. الان هم در رودخانه قم منوريل زدند. منتها توليت حرم اجازه نداده تا منوريل از جلوي حرم عبور كند در نتيجه خط در دو طرف حرم بلاتكليف باقي مانده و سمبل يك تصميمگيري غلط و انحرافي در موضوع ريل شهري شده است.
بعد از جلسه شوراي شهر كه با احمدينژاد درگير نشديد؟
ما هيچوقت با هم درگير نشديم. هميشه بحث ميكرديم. ايشان در زمان شهردار بودنشان، تا زماني كه پدر براي رياستجمهوري نامزد نشده بود، با من كاري نداشت. وقتي كانديدا شد كمي اخمهايش در هم بود. بعد هم رئيسجمهور شد. شنيدهام كه برخي از همكارانشان در اين دوره سعي ميكردند من نباشم، اما آقاي قاليباف شش سال مقاومت كرد.
درباره واكنش آيتا… در مورد تخريبهاي احمدينژاد كه از رقابتهاي انتخاباتي روال شد تا در دوران رياستجمهورياش صحبت كنيم.
احمدينژاد معمولا، مستقيما حاج آقا را تخريب نميكرد. ايشان جملاتي را به كنايه ميگفت اما روزنامهها و سايتهاي وابسته به او تحليل ميكردند و به هاشمي ميرساندند. اين طور بايد بگويم كه توسط عدهاي، پديدهاي در كشور شكل گرفت كه اختلافات بين ابوي و مقام معظم رهبري را زياد كنند و از اين طريق باعث تضعيف رئيس مجمع شوند. اين استراتژي به عنوان سياست مخالفان هاشمي در سياست پنهان ايران و از سوي بعضي نيروهاي كاملا مشكوك و بعضا امنيتي انجام ميشد. در فضاي كشور وقتي فردي در آن حد و از جايگاه رياستجمهوري حرفي ميزند، فرض بر آن ميرود كه از جايي اجازه گرفته است، اما آقاي هاشمي موضوع را به خوبي ميدانستند که رفتار تخريبي و حرفهاي او با بالا هماهنگ نيست و بنابراين خود ورود پيدا نميكردند و كنترل شده از آن عبور ميكرديم.
آن چيزي كه كشور را واقعا نگه داشته است وحدت است. همه حرفهايشان را ميزنند، نظر ميدهند. قرار نيست افراد حرف نزنند. خيلي حرفها هم در اين ميان زده ميشود. تصميم نهايي با رهبري است. منتها عدهاي اين حرفها را برميدارند و به مخالفت آنچناني تبديل ميكنند و با تحليل و تحريف خبرسازي ميكنند و منتقل ميكنند.
اگر وحدت از بين برود و اعتمادها سلب شود، باعث فروپاشي ميشوند. هدف عدم اعتماد است. خبرسازي دروغ در ردههاي امنيتي و رياستجمهوري خيلي خطرناك است. ميدانيم كه شايعه در جامعه بسيار زياد است. اگر شايعهها ردههاي بالاتر را هدف بگيرند و آنها اين مسائل را جدي بگيرند و تحليل كنند، باعث عدم وحدت ميشود و اين عدم وحدت مديريت كشور را از هم ميپاشد.
اگر سيري در زندگي آيتا… داشته باشيم، میبینیم که ايشان در دورهاي از جانب اصلاحطلبان مورد هجمه قرار گرفت و بعدها اصلاحطلبان به ايشان بازگشتند.
خيلي تمايل ندارم وارد اين بحث شوم. خودشان متوجه شدند كه چه كاري انجام گرفته است. يكي از موارد عدم وحدت كه گفتم، همين بود. كساني که آن موقع وحدت را نشانه گرفتند، منتظر همين نوع اتفاقها بودند. با استفاده از شايعات و الفاظ روزنامهاي، جوسازي، خبرسازي و خبرچيني اختلافاندازي ميكردند. تواتر صورت ميگرفت و اين تواتر باعث همافزايي ميشد. عدم اعتماد شكل ميگرفت و همين عدم اعتماد، باعث شد آن فضا ايجاد شود. كل اين برنامه را شايد 7-8 نفر ايجاد كردند و سپس تبديل به يك موج شد و بقيه هم براساس همان موج عمل كردند.
بحثي مطرح است كه ميگويند آقاي هاشمي عوض شده است. شما قبول داريد؟
آيتا… هاشمي هماني كه بوده، هست؛ ولي ديگران كه ميخواهند ايشان را تخريب كنند، مطالبي را ميگويند كه چهره واقعي ايشان را نشان نميدهد. بعد مشخص ميشود كه در زمان خودش يك نظر واقعگرا بوده است؛ اما آن زمان عيان نميشده و چون تصميم ديگري گرفته شده، ايشان حرفي نزده است. ولي مخالفان اين مسائل را طور ديگري جلوه ميدهند.
به نظر ميرسد آقاي هاشمي پس از دولت روحاني نسبت به احمدينژاد صريحتر شدهاند و خيلي تند نسبت به احمدينژاد انتقاد ميكنند؟
لزوما درباره آقاي احمدينژاد نميگويند. درباره دولت و رفتار دولتها صحبت ميكنند. بحث مديريت دولتهاست. كار انجام شده است و نقد ميكنند.
حاج آقا درباره حصر نظري داشتهاند؟
برادر خودمان در زندان است و ما خود جزو خانوادههايي هستيم كه يكي از آنها در حصر به سر ميبرد.
با آقا مهدي در ارتباط هستيد؟
بله. هر هفته ميرويم ميبينيمشان. يك هفته ملاقات حضوري داريم و يك هفته كابيني. رويه زندان اين است. هر چند درباره برخيها ارفاقي هم ميشود اما هنوز نسبت به مهدي ارفاقي نشده است، بلكه سختگيري نيز بيشتر است. درباره مهدي دستور دادهاند كه اين رويه دقيقا رعايت شود. برادرم از شرايط راضي است. مهدي خود را با داخل زندان تطبيق داده و مشكلي ندارد. به نظر برايش قابل تحمل است. اين اتفاق براي ما سختتر است مخصوصا براي مادر.
حاج آقا خاطرهاي گفتند كه آقا مهدي را صدايشان كردند و گفتند اگر توبه نامهاي بنويسي ميبخشيمات، اين موضوع را چه كسي به برادرتان گفته بود؟
همان قدر ميدانم كه پدر تعريف كرده بودند.
حاج آقا نگفتند چه كسي اين موضوع را به آقا مهدي گفتند؟
طرف زنداني كيست؟ يك بازجوي اصلي دارند؛ همان گفته حتما. ببينيد اين پرونده، يك پرونده بحثبرانگيز سياسي و جدي است. كساني كه ميخواهند فضاي سياسي كشور را متشنج كنند ميتوانند پيشنهاد توبهنامه را مطرح كنند. من نميدانم البته هدفشان از اين پيشنهاد چه بوده. ميتواند هدف خيرخواهانه باشد، يا سياسي باشد. در هر صورت اين اتفاق افتاده است.
حاج آقا با رهبري همچنان جلسات منظم دارند؟
به تعداد گذشته نيست ولي منظم است. زمانش طولانيتر شده.
درباره كتاب خاطرات آقاي هاشميرفسنجاني بفرماييد، چقدر اين كتابها ممیزی ميشوند؟
ممیزی بسيار ناچيز است. دقيقا همان چيزي كه ايشان مينويسد منتشر ميشود. مگر بحث امنيتي يا آبروي افراد در ميان باشد.
رهبري هم همچنان كتابها را ميخوانند؟
روش اين بود كه كتاب را آماده ميكرديم و پدر ميديدند. در ملاقات حضوري كتاب قبل از چاپ را به رهبري ميدادند و ميخواستند اگر نظري دارند اعلام كنند. بعضي مواقع ولي خيلي كم نظراتي را اعلام ميكردند. ما هيچوقت خودمان كتاب را به ايشان نميداديم. هنوز هم اين ارتباط وجود دارد.
خاطرهنويسي ايشان ادامه دارد؟
بله. هر روز يك صفحه مينويسند.
شما به انتخابات مجلس هم ميآييد؟
قبلا هم گفتم اگر از من درخواست شود، خدمت به انقلاب را رد نميكنم. اگر واقعا لازم باشد بياييم، من دريغ نميكنم.
تا حالا از شما خواستهاند؟
در جلسات خصوصي بله. اما به صورت رسمي درباره كانديدايي مطرح نشده است. اما اينگونه نيست كه اگر ما نياييم، دنيا كن فيكون ميشود.
نظر حاج آقا چيست؟
با ايشان مشورت نكردهام. نزديك انتخابات اگر لازم شد با ايشان هم مشورت ميكنم.
تحليل شما از انتخابات بعدي مجلس چيست؟ فكر ميكنيد جريان اقليت و اكثريت به كدام سمت باشد؟
آن چيزي كه براي نظام در فضاي سياسي ايران مهم است ابتدا مشاركت مردم است. هميشه نزديك انتخابات بايد فضا آماده شود و فعاليتها طوري شكل گيرد كه باعث مشاركت هر چه بيشتر مردم شود. در اكثر كشورها و حتي كشورهاي توسعهيافته، مشاركت مردم در انتخابات زير پنجاه درصد است. ولي در ايران مشاركت خوشبختانه معمولا بالاي 50 درصد است.
يادم هست در انتخابات مجلس پنجم كه كارگزاران شكل گرفته بود، حتي ميزان مشاركت به نزديك 70 درصد هم رسيد. هدف اول اكثر گروههاي سياسي هم ايجاد جو كاملا خوشبينانه بين مردم است. وقتي انتخابات سالمي برگزار شود، مردم در سرنوشت خود شركت ميكنند. فكر ميكنم در انتخابات آينده هم چون گروهها، دولت، نظام و رهبري به چنین حضوري اعتقاد دارند، همه در همين جو حركت ميكنند. اگر كسي كاري بكند كه عدم اطمينان براي مردم ايجاد كند و اين باعث شود مردم كمتر شركت كنند، ظلم جدي و بزرگي به نظام كرده است.
نكته مهمتر اين است كه بايد طوري عمل شود كه آن طور كه مردم ميخواهند انتخابات شكل بگيرد. مخصوصا الان كه دشمنان خارجي ما كينهورزانه به ايران نگاه ميكنند. همانطور كه مقام معظم رهبري هم ميگويند كشورهايي مثل آمريكا هم كه با ما مذاكره ميكنند به فكر نفوذشان هستند. در نتيجه تنها روش مقابله با نفوذ دشمن، همين اعتماد به مردم است. اگر كشور به مردمش اعتماد نكند، خود به خود آن نفوذ اتفاق ميافتد.
براي اينكه حضور مردم ايجاد شود، نخستين نكته اين است كه اجازه دهند، طبقات مختلف سياسي خودشان را عرضه كنند. اگر اين اجازه داده شود، آن اتفاقي كه ميگويم ميافتد. با فرض مشاركت بالا وارد طيف همفكر ميشويم كه با اين حساب مهمترين موضوع، حفظ اتحاد است. همانطور كه براي رياستجمهوري اين اتحاد حفظ شد، براي انتخابات مجلس هم بايد اين اتحاد حفظ شود. حالا چگونه حفظ ميشود؟ عمدتا اين طرفيها نميدانند چه كسي صلاحيتش تاييد ميشود و چه كسي تاييد نميشود. در نتيجه الان نهضتي را مطرح ميكنند به عنوان نهضت ثبتنام حداكثري. اين نهضت دو لبه چاقو دارد. ميتواند خودش باعث مشكلات براي گروههاي سياسي بشود چرا كه عدهاي كه پا به ميدان ميگذارند و تاييد صلاحيت ميشوند، خروج از ميدانشان سخت ميشود. در نتيجه باعث ميشود رايها تقسيم شود كه همين يعني شكست. راهحل اين است كه ضمن اينكه ثبتنام حداكثري را حفظ كنند و مراقب باشند، دهن كجي هم به نظام نشود، در زمان لازم هم خروج حداكثري هم بايد داشته باشند. همه گروهها بايد اين موضوع جدي را در نظر بگيرند كه در هنگام خروج، به كساني كه برنامهريزي ميكنند گوش بدهند و كنار بكشند تا در انتخابات راي حداكثري آورده شود. مجلس دهم هم بسيار مهم است. ميتواند از سياستهاي دولت حمايت كند تا همانطور كه گفتم دولت با طمانينه، سياست اقتصادي را جلو ببرد. بالاخره اين انتخابات نشاندهنده ادامه راه هم هست. انتخابات مجلس، انتخابات سختي است. در كلانشهرها رقابت انتخاباتي سادهتر است ولي در شهرهاي كوچك به دليل اينكه مسائل قومي و قبيلهاي هم دخيل ميشوند، رقابت سختتر است. آنجا ديگر بايد خيلي مواظبت كرد. دليلش هم مشخص است البته، ما در كشور احزاب تشكيلاتي برنامهدار نداريم. عمدتا احزابي هستند كه در انتخابات فعال ميشوند. اين احزاب عمقي در مردم، مخصوصا در شهرهاي كوچك ندارند. همين اتفاق در مجلس پنجم هم افتاد. سال 74 با وجودي كه گروه كارگزاران در گروههاي روشنفكري و كلانشهرها مورد حمايت مردم قرار گرفتند، ولي همان بحث شهرهاي كوچك باعث شد نتوانند اكثريت مطلق را در مجلس پنجم داشته باشند. البته اقليت پرقدرتي بودند و توانستند به سياستهاي دولت اصلاحات كمك كنند.
در شوراي شهر هم اين موضوع خودش را نشان داد و باعث شد خيلي از شوراهاي شهر را آن رقيب ببرد. علتش آن است كه در انسجام انتخابات حداقلي، آنطرفيها مسلط ميتوانند عمل كنند و راحتتر سيستم را منسجم ميكنند. به نظر من انتخابات مجلس، پروژه سادهاي نيست. اينگونه نيست كه بگويند ما برديم و تمام است.