گذار لیبی از گرایش اخوانی به سکولار
انحلال دولت طرابلس را نمیتوان بدون در نظر گرفتن حضور نیمه محرمانه و نیمه علنی واحدهای نظامی آمریکا و انگلستان مورد ارزیابی قرار داد.
عصرخبر به نقل از دیپلماسی ایرانی: آنچه امروز در عرصه سیاسی لیبی شاهدیم، رویکرد دولت طرابلس به آینده سیاسی این کشور است. دولت طرابلس دو اقدام را اعلام کرد: نخست انحلال دولت و دیگری حمایت از دولت جدید. هر دو اقدام صورت گرفته مبتنی بر دو عامل اصلی یعنی مشارکت در مذاکرات طی یک سال و نیم و دیگری به دست آوردن امتیاز است. دولت مستقر در طرابلس که از آن به عنوان دولت نجات ملی یاد می شد، دولتی با خاستگاه مذهبی و به نوعی منتسب به اخوان المسلمین بود. این دولت ارتباطاتی با ترکیه و قطر به دلیل گرایش های اخوانی داشت.
این دولت در مقابل دولت سکولار مستقر در طبرق که خواهان استقرار در سراسر لیبی بود، تلاش و مقاومت می کرد. دولت مستقر در طبرق واقع در شهری کوچک در شرق لیبی، به ظاهر مبتنی بر پارلمان منتخب مردم، اما مورد حمایت غرب و ژنرال حفتر _ مورد حمایت آمریکا _ بود. دولت طرابلس خود را ذی حق برای استقرار حکومت شبه اخوانی در سراسر لیبی می دانست.
دولت طرابلس از حدود دو سال قبل، در برابر تشکیل دولت سکولار مقاومت می کرد. اما از زمان برگزاری مذاکرات _ حدود یک سال و نیم گذشته _ با حمایت و میانجی گری سازمان ملل، دولت طرابلس نیز در آن شرکت می کرد. از این رو می توان اقدام کنونی دولت طرابلس را در راستای نتایج مذاکرات ارزیابی کرد. مذاکراتی که در گذشته در شهرهای مختلف از جمله ژنو، مغرب و الجزایر میان نماینده سازمان ملل، دولت طبرق و دولت طرابلس برگزار می شد. گرچه دولت طرابلس تا آخرین لحظات خواسته های ایدئولوژیکی و سهم خود را مطرح می کرد. اما آنچه روی داده به تحقق یک سری خواسته های دولت مستقر در طرابلس مربوط می شود.
در عین حال عوامل دیگری در رویکرد تازه دولت طرابلس نقش داشته است. دولت طرابلس زمانی انحلال خود را پذیرفت که هیاتی از دولت وحدت ملی وارد این شهر شده _ گرچه دولت طرابلس اجازه ورود آنها را نمی داد_ و مذاکراتی را انجام داد. این مذاکرات بسیار مهم بود.
اتفاق روی داده را می توان نتیجه چند روز مذاکرات دولت وحدت ملی و دولت طرابلس دانست. مذاکراتی که طی آن امتیازهایی رد و بدل شده است. با این وجود چند عامل را نباید فراموش کرد:دولت طرابلس منتسب به اخوان بوده که مورد تحریم جهانی قرار گرفته بود. سازمان ملل و کشورهای غربی نه تنها تحریم هایی را اعمال کرده بودند، بلکه در هیچ جایی آنها را به عنوان دولت لیبی نپذیرفتند و حتی در سازمان ملل نیز کرسی به آنها داده نشد. حتی دولت طرابلس را نیز تهدید می کردند. آنها اعلام کرده بودند اگر دولت طرابلس شرایط را نپذیرد و انحلال نشود، دست به اعمال فشارهای بیشتری خواهند زد. بنابراین یکی از مولفه های انحلال دولت طرابلس، تحریم ها و تهدیدهای غرب بود.
دیگر مساله کشورهای حامیان آنها بود. گرچه دولت لیبی از نظر مالی دچار وقفه ای شده بود اما آنها می توانستند به مرور، با فروش نفت، خلا مالی خود را برطرف کنند. اما از نظر سیاسی آنها مورد حمایت قطر و ترکیه بوده و چشم به حمایت آنها دوخته بودند. بنابراین موضع گیری های حامیان سیاسی دولت طرابلس در آینده آنها اثرگذار بود. اگر دولت های قطر و ترکیه در مذاکرات فرامنطقه ای خواهان حرکت دولت طرابلس به سمت دولت وحدت ملی بودند، دولت طرابلس چاره ای جز آن نداشت و در این موضع گیری نقش داشت. قطر و ترکیه ثابت کردند در حمایت از اخوان حاضر به معامله هستند. این رویکرد را در حمایت از اخوان مصر، سودان و حماس شاهدیم که چگونه نسبت به حمایت خود از آنها عقب نشینی کردند.
شرایط کنونی لیبی دشوار است. در حال حاضر داعش در مناطق مرکزی شمال لیبی مستقر بوده و دست به تحرکاتی زده و به سمت طرابلس پیش رفته است. کشتارهای مردم از سوی داعش، طرابلس را تهدید می کند. استقرار داعش در شمال لیبی یعنی دست اندازی و تسلط بر منابع نفت به عنوان اصلی ترین منبع درآمدی لیبی. در صورت تسلط داعش بر نفت، دولت درآمد ارزی قابل قبولی نخواهد داشت. حرکت داعش به سمت طرابلس و اشغال مرحله به مرحله تهدیدی برای دولت مستقر در طرابلس بود.
فهرست طولانی برای انحلال دولت طرابلس وجود دارد. بخشی از این عوامل داخلی و بخشی خارجی است. شاید بتوان گفت نقش عوامل خارجی پررنگ باشد. دنیای غرب میان همه کشورهای شمال آفریقا به لیبی امید دارد زیرا لیبی یکی از ثروتمندترین کشورای دارای نفت است.
این کشور به نسبت دیگر کشورهای آفریقایی دارای منابع نفتی از همه غنی تر است. در عین حال سواحل این کشور _ در کنار دریای مدیترانه_ فرصت های سرمایه گذاری قابل توجهی به خصوص در حوزه توریسم و هتل داری برای غرب فراهم می آورد. غرب خواستار دولتی است که بتواند در آینده بهره برداری های نفتی و توریستی داشته و از استقلال گروه های افراطی که می تواند تهیدید برای غرب باشد، جلوگیری کند. بنابراین بیش از آنکه مردم لیبی خواستار تحقق حکومت در لیبی باشند، غرب خواستار آن است.
نکته آخر آنکه، انحلال دولت طرابلس را نمی توان بدون در نظر گرفتن حضور نیمه محرمانه و نیمه علنی واحدهای نظامی آمریکا و انگلستان مورد ارزیابی قرار داد. طی سه ماه گذشته واحدهای نظامی آمریکا و انگلستان به صورت نیمه علنی به بهانه داعش، با اهرم های خود برای جهت گیری و نظام سازی در لیبی استفاده می کنند. لیبی امروز در شرایط نظام سازی قرار دارد. اما در این نظام سازی احزاب قوی، مردم و گروه های سازماندهی شده با مرامنامه مشخص وجود ندارد. در عین حال به دلیل پراکندگی جمعیتی در جغرافیای لیبی، مردم نمی توانند در این نظام سازی نقش جدی داشته باشند. به همین دلیل سمت و سوی نظام سازی در لیبی مبتنی بر سلسله خواست های آشکار در بیرون از مرزهای این کشور قرار دارد.