زلزله ما را نجات داد
مشکلات نصیرآباد قدیم پیش از زلزله است. زلزله بستری شد برای بازگو کردن این محرومیتها و مشکلات. زلزله آنجا را نجات داده بود، میتوانستند بعد سالها ناگفتههاشان را بگویند. ما را به چای گرم در آن هوای سرد مهمان کرده بودند.
«باید این خانهها همان نصیرآباد قدیم باشد که مردمش به آن سوی دره
رفتهاند. از بالای نصیرآباد قدیم، خانههای منظم و سالم نصیرآباد جدید و
باغ سیب بزرگ کنار آن و کمی دورتر ورزقان دیده میشد.
شفاف با
مقدمه بالا، درباره روستایی که در زلزله خراب نشد نوشت: نزدیک ورزقان، پنج
شش کیلومتری آن، روستای نصیرآباد است؛ نصیرآباد قدیم و جدید. تقسیم
نصیرآباد به جدید و قدیم مثل تقسیم روستاها به بالا و پایین و علیا و سفلی
نیست. نصیرآباد تا ده پانزده سال پیش یک روستا بود و همه نصیرآبادیها در
کنار هم بودند. رانش زمین زمینها و چند خانه از نصیرآباد قدیم را ویران
میکند. به درخواست روستاییان دولت وقت، تصمیم به جابه جایی نصیرآباد به
مکانی امن میگیرد. طرح بازسازی سال 79 آغاز میشود و به زودی به اتمام
میرسد و روستاییان خانه و کاشانه قدیم را رها میکنند و به منازل نو
میروند.
در زلزله اخیر نصیرآباد جدید، آسیبی ندیده بود. بیشتر
خانههای گلی قدیمی ویران شده بودند و نصیرآباد نوساز بود و مقاوم. دم غروب
که به نصیرآباد رسیده بودیم، بچهها چوب به دست بازی میکردند. کنار
خانههای سالم، مردم به چادرهای سفید پناه آورده بودند. ده دوازده مرد
میانسال توی خیابان کنار هم بودند و با لبخند به استقبالمان آمدند. نیازی
نبود که بگویند اینجا سالم است. میخواستیم برگردیم که گفتند آن طرفتر هم
روستایی است. نصیرآباد قدیم را میگفتند؛ روستای پیشین خودشان. جاده خاکی
بود و ناهموار. با ماشین شاسی بلند باید رفت و آمد کرد. مجبور بودیم پیاده
برویم. باید از تپهای پایین میرفتیم و از تپه دیگری بالا. بچههایی که
راه را نشانمان دادند، شیطنت کردند. وقتی رسیدیم بچهها جلوی چشممان
بودند، یعنی اینکه راهی نزدیکتر هم بوده است. بچهها سگهایی را که پارس
میکردند، آرام کردند. اول نصیرآباد قدیم قبرستانی بود که سنگقبرها نشان
نداشتند و تنها سنگچین دور قبرها نشان میداد که کسی اینجا زیر خاک است.
یکی دو سنگ قدیمی هم دیده میشد که برای قرن هشتم بود.
در پایین دشت ساختمان های نوساز نصیرآباد دیده می شوند
اول
روستا خانههایی گلی بود که همه ویران شده بودند. گمان ما این بود که
زلزله ویرانشان کرده است. اما با کمی دقت معلوم میشد که قبلا ویران شده
بودند و کسی در آنها زندگی نمیکرد. باید این خانهها همان نصیرآباد قدیم
باشد که مردمش به آن سوی دره رفتهاند. از بالای نصیرآباد قدیم، خانههای
منظم و سالم نصیرآباد جدید و باغ سیب بزرگ کنار آن و کمی دورتر ورزقان دیده
میشد. پنج شش چادر سمت چپ برپا بودند و پنج شش تا هم سمت راست. سه چهار
خانه که بالاتر از بافت قدیم بود، محل اسکان چهار پنج خانواری بود که همراه
دیگران کوچ نکرده بودند. خانهها تقریبا سالم مانده بودند. خودشان
میگفتند که اشتباه کردهاند که همراه دیگران به نصیرآباد جدید نرفتهاند و
حالا که دوست دارند بروند کسی کمکشان نمیکند.
هوا سرد بود.
مردمان اندک نصیرآباد قدیم لباس گرم پوشیده بودند. همان مردمان اندک گله
بسیار داشتند. شِکوههایی که بیشتر قبل از زلزله بود. بزرگشان میگفت که
زلزله ما را نجات داد. نصیرآباد قدیم از نقشه حذف شده و جای آن را نصیرآباد
جدید گرفته بود. توی نقشه نصیرآباد جدید و قدیم نبود و کسانی به آنجا
میروند با راهنمایی اهالی نصیرآباد جدید است.
همه روستاهای آن
حوالی برق دارند بجز نصیرآباد قدیم. از تلفن ثابت هم خبری نیست. میگفتند
امدادگران بسیار دیر به اینجا رسیدند، چون نمیدانستند اینجا وجود دارد یا
نه. خوشبختانه کسی از اهالی آنجا صدمه ندیده بود. میگفتند نسبت به دیگر
روستاها جیرهی کمتری دریافت کردهاند و کمتر به آنجا سر میزنند. کمکهای
مردمی هم کمتر به آنجا میرسد؛ چون در نقشه نیستند.
مشکلات
نصیرآباد قدیم پیش از زلزله است. زلزله بستری شد برای بازگو کردن این
محرومیتها و مشکلات. زلزله آنجا را نجات داده بود، میتوانستند بعد سالها
ناگفتههاشان را بگویند. ما را به چای گرم در آن هوای سرد مهمان کرده
بودند.