باهوشها همیشه موفق نیستند
هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مساله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد. نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند.
روزنامه آرمان: هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مساله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر میگیرد. نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند. پژوهشگران با سنجیدن سطح کولین مغز به میزان هوش افراد پی میبرند. با وجود این، باهوشترین بودن همیشه هم آسان نیست. حتی شاید بتوان گفت که مضرات باهوش بودن از فواید آن بیشتر است! در سنجشهای سنتی تر تیزهوشی، افرادی که میزان ضریب هوشی (هوشبهر – IQ) آنها از حد مشخصی بیشتر باشد تیزهوش نامیده میشوند. این حد مشخص در نمونه گیریهای مختلف، با توجه به نوع آزمون و جامعه آماری که ضریب هوشی به صورت نسبی نسبت به آن سنجیده میشود متفاوت است. اما باز هم به صورت معمول میتوان ۱۳۰ را عددی دانست که در بیشتر آزمونها مرز تیزهوشی فرض میشود و به افرادی که ضریب هوشی بیش از این مقدار را داشته باشند تیزهوش گفته میشود.
هوش هیجانی
هوش هیجانی (یا هوش احساسی یا هوش عاطفی که با حروف اختصاری EQ نشان داده میشود) بخش مهمی از «هوش» است که شامل توانایی شناخت، درک و تنظیم هیجانها (احساسات) و استفاده از آنها در زندگی است. هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل میشود: خودآگاهی: توانایی شناسایی دقیق هیجانهای خود و آگاهی از آنها به هنگام تولید. خود مدیریتی: یعنی اینکه بتوانید واکنشهای هیجانی خود را در مقابل همه مردم و شرایط مختلف کنترل کنید. آگاهی اجتماعی: توانایی در تشخیص دقیق هیجانات دیگران و درک اینکه دقیقا چه اتفاقی در حال روی دادن است. مدیریت رابطه: توانایی در به کارگیری (آگاهی از هیجانات دیگران) به منظور موفقیت در کنترل و مدیریت تعاملها.
رابطه تیزهوشی و نگرانی
هوش زیاد دردسرهای خودش را هم دارد و یکی از آنها، همیشه نگران بودن است. پژوهشگران معتقدند افرادی که بیش از حد نگران هستند، غالبا آدمهای باهوشی هستند و نگرانیشان به جای اینکه به زندگی آنها آسیبی بزند، در موقعیتهای سخت به دادشان میرسد. نگرانی آدمهای باهوش باعث میشود کمتر گرفتار موقعیتهای خطرناک شوند و بیشتر از دیگران از موقعیتهای سخت جان سالم به در ببرند.
۱۶ خصوصیات منحصر به فرد افراد باهوش
۱۶ خصوصیات منحصر به فرد افراد باهوش، در دنیای رقابتی امروز عبارت است از تصمیمگیری سریع:یک فرد باهوش در موقعیتهای مختلف به سرعت تصمیمهای درست میگیرد. خودشناسی:افراد باهوش به تمام زوایای وجود خود واقف هستند و نقاط قوت، ضعف شخصیت و همچنین ارزشهای خود را بخوبی میشناسند. اندیشه صحیح: کسی که باهوش است هرگز تجربه بدی را دوبار تکرار نمیکند و از گذشته خود درس میگیرد. خلاقیت: افراد باهوش در هر شرایطی که باشند ایدههای جدید و افکار نو دارند و برای انجام هرکاری روشی خلاقانه به کار میبرند. روشنفکری: افراد باهوش به هر موضوعی از جنبههای مختلف مینگرند و معمولا توانایی دیدن افقهای دور هر موضوعی را دارند. احساس مسئولیت: افراد باهوش به سرعت به فرصتهای بهدست آمده و مردم اطراف خود واکنش نشان میدهند. تدبیر: افراد باهوش میدانند مجبور نیستند در مورد همه چیز آگاهی داشته باشند، اما میدانند هر زمان به اطلاعاتی نیاز داشته باشند باید کجا دنبال آن بگردند. تقویت مغز: افراد باهوش، باهوش میمانند برای اینکه همیشه در حال یادگیری هستند. شوخ طبعی: افراد باهوش زندگی را بیش از حد جدی نمیگیرند. ریسک کردن: باهوش ها قبول خطر کرده و هوشمندانه این خطر را به یک فرصت یادگیری تبدیل میکنند. اعتماد به نفس: هرگز برای تصمیمگیری مدام از دیگران نظر نمیخواهند و به افکار خودشان اعتماد کافی دارند. قلم و کاغذ: اهداف زندگی را در جایی یادداشت کرده و هرگز به دست فراموشی نمیسپارند. سودآور: افراد باهوش از سیستم مدیریت زمان و سازمانی بهترین بهره را می برند. تشخیص صحیح: افراد باهوش میتوانند انگیزههای دیگران را بلافاصله درک کنند و تشخیص دهند که چه کسی مناسب دوستی است. خواندن، خواندن و بازهم خواندن: آنها همیشه با خواندن کتاب، مجله و مقالات مختلف در حال افزایش قدرت مغزشان هستند. یادگیری: آنها اهمیت یادگیری را بهخوبی میدانند و همیشه در حال یادگرفتن هستند.
انتقادها به مفهوم هوش
مفهوم هوش از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. در فرهنگهای غربی، هوش را اغلب توانایی فرد در حل مسائل دشوار و تفکر خلاق میدانند. در حالی که در بسیاری از فرهنگهای غیر غربی هوش تا حد زیادی تحت شرایط اجتماعی بررسی میشود. در این گونه فرهنگها میزان نقش پذیری فرد در مسئولیتهای اجتماعی، همکاری با دیگران و مهارت در ایجاد روابط بین فردی به عنوان معیاری برای سنجش هوش در نظر گرفته میشود. اگر نادانی خوشی میآورد، پس شاید بتوان گفت که ضریب هوشی بالا بدبختی را به دنبال خود دارد. نظر عمومی هم چندان مخالف این قضیه نیست. افراد باهوش اکثرا آدمهای نگران، ناامید و تنها بودهاند.
اضطراب در میان افراد باهوش رایج است
یک قرن پیش، تست ضریب هوشی در جنگ جهانی اول در مراکز استخدام نیرو به امری محبوب و رایج تبدیل شده بود. چند سال بعد در سال ۱۹۲۶، لوئیس ترمن گروهی از کودکان با استعداد را با همین روال انتخاب و سپس دربارهشان مطالعهای انجام داد. او ۱۵۰۰ دانشآموز را از مدارس کالیفرنیا انتخاب کرد و به دنبال کسانی بود که ضریب هوشی بالاتر از ۱۴۰ داشتند. به شکلی شگفتانگیز، ۸۰ نفر از این افراد ضریب هوشی بیشتر از ۱۷۰ داشتند. این افراد «موریانهها» لقب گرفتند که همچنان فراز و نشیب زندگیشان مورد مطالعه قرار میگیرد. برخی از موریانهها مانند جس اپنهایمر معروف و ثروتمند شدند. اما بر خلاف انتظار ترمن، همه به موفقیت و شهرت نرسیدند. در حقیقت، تعداد زیادی از آنها به شغلهای معمولی اکتفا کردند و مثلا پلیس، دریانورد یا تاپیست شدند. ترمن نتیجه گرفت که هوش و موفقیت چندان با یکدیگر ارتباطی ندارند و حتی هوش به خوشحالی فردی هم منجر نمیشود. در طول زندگی موریانهها، درصد طلاق، استفاده از مشروبات الکلی و خودکشی تقریبا نزدیک به میانگین بود. با ورود موریانهها به دوران کهنسالی مشخص شد که باهوشی با مفهوم زندگی بهتر فاصله دارد. در بهترین حالت میتوان گفت که هوش تاثیری بر زندگی ندارد و در بدترین حالت میتوان گفت که آنها از زندگی خود راضی نبودهاند.
و اما چرا؟
یکی از احتمالات ممکن این است که اطلاع از استعدادهای فردی شخص را محدود میکند. در دهه ۱۹۹۰ میلادی، با افرادی از موریانهها که هنوز زنده بودند در مورد عمر ۸۰ سالهشان گفتوگویی انجام شد. آنها به جای اینکه از موفقیتهای خود بگویند، از این مساله شکایت میکردند که از جوانی خود لذت نبردند.یکی از بارزترین ویژگیهای این دسته از افراد «ناراحتی» است. ویژگی دیگر اطلاع از شکستهای زندگی و دنیاست. شدت این نگرانی در افراد معمولیتر پایینتر است.
تصمیمگیریهای بدتر
حقیقت تلخ ماجرا این است که ضریب هوشی بالا با تصمیمهای معقولانه در ارتباط نیست. در واقع، آن تصمیم میتواند خیلی هم احمقانه باشد. کیث استانکوویچ دهه اخیر زندگی خود در دانشگاه تورنتو را صرف ساخت آزمونهای منطقی کرده است. او به این نتیجه رسیده که تصمیمهای خوب و بیطرف تا حد زیادی مستقل از ضریب هوشی فرد است. همه چیز به این موارد ختم نمیشود. افراد باهوش «نقطه کور متعصبانه» بیشتری هم دارند. به این معنا که این افراد ایرادهای خودشان را نمیبینند ولی از دیگران زیاد انتقاد میکنند. تمام موارد بالا نشان داد که ضریب هوشی بالا الزاما به تصمیمهای منطقی و زندگی بهتر منجر نمیشود. پس چه عاملی باید جایگزین آن شود؟ ایگور گروسمن از دانشگاه واترلو در کانادا معتقد است که ما باید دید خود را نسبت به «خرد» تغییر دهیم. خرد و حکمت فقط نباید محدود به تصمیمهای خوب باشد.