صحبت های تکاندهنده خواننده سنتوری +عکس
یکی دو روز پیش خبر کنار گذاشتن محسن چاوشی از پروژه سنتوری 2 در قالب مصاحبه مهرجویی منتشر شد.
مهرجویی گفته بود “ایشان دیگر قطعا جایی در این فیلم نخواهند داشت و من از دست ایشان به شدت رنجیده ام. ایشان بخاطر حضور در «سنتوری» موفق به اخذ مجوز شدند و فعالیتهای رسمی شان را در کشور آغاز کردند ولی برای پروژه «سنتوری، مرد پائیزی» رقمی که ایشان تقاضا کردند، رقمی بود که دو سه برابر رقم کارگردان فیلم بود و همین باعث شد من خیلی از دست ایشان رنجیده خاطر شوم. ایشان به جای اینکه یک تشکر خشک و خالی از ما بابت فعالیت های رسمی شان داشته باشند اینگونه جواب ما را داد.
اما طی مصاحبه ای که محسن چاوشی انجام داده بود به تمام این صحبت ها پایان داده است.
وی گفت: شرایط مالی من جوری بود که حتی پول نداشتم تا بالای شهر بروم. آدرسی که این دوست به من داده بود و قرار بود در آنجا آقای مهرجویی را ملاقات کنیم حوالی محله «ازگل» تهران بود و با محله ما فاصله زیادی داشت. چاره ای نداشتم و از یکی از دوستانم خواستم که من را به با ماشین اش برساند. باور کن الان باز هم من را بردی به همان سالها و مرور این خاطرات حالم را بد می کند. خلاصه رفتیم و نشستیم و بعد از سلام و احوالپرسی و آشنایی، آقای مهرجویی صحبت هایش را شروع کرد: «بعضی از کارهایت را شنیده ام و فضایی که تو می خوانی خیلی به فضای فیلم جدید من نزدیک است.» خیلی با احترام گفتم آقای مهرجویی، من تا به حال کار موسیقی فیلم نکرده ام و هیچ شناختی هم در این باره ندارم. ولی ایشان توضیح دادند که قرار نیست موسیقی فیلم را بسازم و از من چند قطعه برای این فیلم می خواهند که بسازم و بخوانم. بعد فیلم نامه ای را به من دادند و گفتند برو این را بخوان و شروع کن.
چاره ای جز این نداشتم که در خانه و در یکی از اتاق هایمان کار ضبط را انجام بدهم. به کمک مادرم یک پتو را با میخ به جلوی پنجره زدیم و دیوارها را هم با پتو پوشانیدم تا صدا نپیچد. مادرم از اتاق بیرون رفت و با یک پتو از بیرون، در اتاق را پوشاند. خودم هم از این طرف در یک پتو آویزان کردم تا بتوانم در نهایت فضایی را در اختیار داشته باشم که در آن بشود وکال گرفت. بعد از همه این ماجراها، پتو را کشیدم روی سرم و در همان شرایط خواندم و همه وکال را ضبط کردم. از زیر پتو که بیرون آمدم، «علی سنتوری» به دنیا آمده بود. همان نسخه هم نهایی شد و پخش شد.
اما در نهایت از این فیلم تهیه کننده و کارگردان سود خوبی نصیبشان شد. هم به لحاظ مالی و هم اعتباری. اما به چاوشی چه رسید؟
محسن چاووشی در فیلم سنتوری چهار ترانه خوانده، اما تنها توانسته یک بار و با هزار زحمت و رفیق بازی فیلم را ببیند. آن هم در جشنواره، نه جای دیگر. او می گوید “نه آقای مهرجویی و نه هیچ کس دیگری از من برای دیدن فیلم دعوت نکردند. برای دیدن فیلم خودم رفتم و توی صف ایستادم. یکی دو ساعتی در صف بودم، بالاخره هم بلیت گیرم نیامد. به هر زحمتی بود با یکی از دوستانم هماهنگ کردم و رفتم داخل و فیلم را دیدم.”
حالا و بعد از چند سال آقای مهرجویی که چند فیلم قبلیش نه در گیشه توفیق داشتند و نه اعتباری به داشته های پیشین او افزودند می خواهد فیلم سنتوری 2 که نام «سنتوری، مرد پائیزی» را بر آن گذاشته است بسازد. با این پیشینه همکاری با چاوشی تماس می گیرد و از او می خواهد برای فیلمش بخواند. چاوشی حالا هم دیگر وضع مالیش مثل آن سال ها نیست، هم محبوبیتش چندین برابر شده و هم شهرتش.
حالا اگر شما جای او باشید چه می کنید؟ پولی می گیرید و میخوانید یا سنگ بزرگی جلوی راهش می اندازید مثل رقم زیاد قرارداد .تا کارگردان جا بخورد و گذشته را مرور کند و متوجه شود کجای کارش اشتباه بوده است. شما کمی دردهایی که از فیلم سنتوری نصیبتان شده آرام شود؟ بقیه اش هم دیگر مهم نیست…سنتوری با چاوشی یا مرد پاییزی بی چاوشی.