چرا قراردادهای جدید نفتی صنعت نفت را فشل میکند؟
شرکت ملی نفت طرف خارجی را ملزم می کند که شرط لازم انعقاد قرارداد با وی، پذیرفتن یک شریک ایرانی در کنار شرکت خارجی برای فعالیت است.
سرویس اقتصادی فردا؛ پوریا سرداریان: آنچه امروز تحت عنوان قراردادهای جدید نفتی (iran petroleum contract) مورد بررسی قرار می گیرد، نه یک متن کامل قرارداد که شمه ای از آن است. یعنی بنا به ملاحظاتی متن این قرارداد برای متخصص، نماینده و کارشناسان داخلی محرمانه گشته است و این مخاطبان، صرفا متکی بر مصوبه هیئت وزیران در این موضوع و برخی اظهارات مسئولین نفتی، شاکله ipc را فهمیده اند.
Ipc ابعاد و نکات بسیار متعددی دارد که در این نوشتار نمی توان همه ی آنها را مرور کنیم. اما ما دست روی یکی از مهمترین نقاط قوت این قراردادها (به زعم مسئولین نفتی) می گذاریم و آن را مورد کنکاش قرار می دهیم. آن نکته هم این است که به واسطه انعقاد این مدل قراردادی، فناوری نوین و پیشرفته از دل شراکت شرکت خارجی با شریک ایرانی، به داخل منتقل می شود.
اما چگونه؟طرفین قراردادهای ipc بدین گونه است:1-شرکت ملی نفت ایران2-شرکت های مشترک عملیاتی (joc)
این شرکت ها، مشتمل بر شرکت خارجی بعلاوه ی شریک ایرانی است؛ در واقع شرکت ملی نفت به عنوان طرف اول قراراداد، با یک شرکت خارجی وارد تعامل می شود و قرارادادی در حوزه ی بالادستی منعقد می گردد. شرکت ملی نفت طرف خارجی را ملزم می کند که شرط لازم انعقاد قرارداد با وی، پذیرفتن یک شریک ایرانی در کنار شرکت خارجی برای فعالیت است. هدف از قرارگرفتن این شریک ایرانی هم چیزی نیست جز کار کردن در کنار آن شرکت خارجی و کسب مهارت و انتقال دانش در خلال همکاری. این شد صورت مسئله ی ساده ای از ماجرا.
اما پیرامون این صورت مسئله سوالات جدی پیش می آید که پایه های این نقطه مثبت قراردادها را بشدت می لرزاند:
شرکت ایرانی که در کنار شرکت خارجی قرار می گیرد، چه نسبتی با شرکت ملی نفت دارد؟ یعنی آیا شریک 20 ساله ایرانی به عنوان بخشی از طرف مقابل در برابر شرکت ملی نفت قرار نمی گیرد؟ به بیان واضح تر، بر فرض هم شرکت ایرانی فناوری و مهارت را کسب کرد، حال چه سازوکاری برای انتقال این دانش و مهارت به شرکت ملی نفت به عنوان کارگذار داخلی صنعت نفت تدارک دیده شده است؟
آیا به واسطه زمان طولانی قراردادها، نیروهای متخصص داخلی شرکت ملی نفت به سمت شریک های ایرانی در شرکت های عملیات مشترک کوچک نخواهند کرد؟ در این صورت آیا به مرور هویت شرکت ملی نفت خدشه دار نمی شود؟
شاید تامل در این سوالات، ما را به این نکته برساند که اساسی ترین نقاط قوت این قرارداد هم قابل تشکیک است؛ پس هرچه در نقد تکنیکی این قراردادها وارد شویم، شاید در نیابیم که چرا اصرار بر انعقاد این قراردادها به این شدت و حدت صورت می گیرد. به نظر نگارنده ریشه انگیزشی انعقاد این قراردادها را در تکیه بر توان داخلی و اعتماد به نیروی ایرانی بایستی جستجو کرد. چه آنکه بررسی سابقه مدیریتی و نحوه اظهارنظرهای مسئولین فعلی وزارت نفت که متولیان انعقاد این قراردادها هم هستند، نگرش آنان را برای هر محقق منصفی روشن خواهد نمود.
*عضو انجمن مدرسان اقتصاد مقاومتی