ترامپ و ايده‌هاي جديد براي ايران

روزنامه آفرینش نوشت:

صحبت‌ها و اظهارات ترامپ در سازمان ملل برعليه كشورمان و ديگر موضوعات و بحران‌هاي جهاني، نشان داد كه ايالات متحده در مقطع فعلي همچون ادوار گذشته استراتژي بلند مدتي براي مواجهه با مشكلات جاري در دنيا ندارد. ترامپ نه همچون اوباما ازشم سياسي برخوردار است و نه قادر به ايجاد هم افزايي بين المللي درجهت اهداف آمريكاست.

اين موضوع را مي‌توان در روابط و موضع گيري‌هاي متحدان اروپايي آمريكا مشاهده كرد. ترامپ در سازمان ملل، برجام را يكي از بدترين توافقات آمريكا دانست كه بايد تغيير و يا اصلاحاتي داشته باشد. اما اين رويكرد ترامپ درحالي است كه صدراعظم بزرگترين قدرت اقتصادي اروپا يعني آلمان، توافق هسته‌اي با ايران (برجام) را الگويي مدرن براي حل و فصل مشكلات بين المللي همچون بحران كره شمالي مي‌داند. همچنين اظهارات خانم موگريني به عنوان سخنگوي سياسي اتحاديه اروپا نماينگر مخالفت‌هاي اروپا با مواضع ترامپ مي‌باشد.

لذا مشاهده مي‌شود كه رويكرد ترامپ در همراهي متحدان اروپايي براي برهم زدن برجام بي فايده بوده، چرا كه ايران هربار از امتحانات آژانس انرژي اتمي نمره قبولي مي‌گيرد و صحت تعهدات برجامي را به جهان نشان مي‌دهد. به نظر مي‌رسد با شكست اين رويكرد، آمريكا جهت گيري اتاق فكرهاي سياست خارجي خود را به تحولات پيراموني ايران متمركز كرده باشد.

دراين فرض، آمريکا به طور مستقيم برجام را نشانه نمي گيرد، بلکه به طور غير مستقيم سعي خواهد کرد طرفداران اروپايي برجام را در مورد اين توافق دچار ترديد کند. در حقيقت امريکا با تاکتيک جديد سعي دارد ثابت کند که روح برجام توسط ايران در خارج از مرزهاي اين كشور و تحولات منطقه نقض مي شود و از اين طريق کنگره و اروپا را متقاعد به خروج از برجام کند.

هدف اين تاکتيک، افزايش فشار بر تهران براي مهار برنامه موشکي بالستيکي ايران و حمايت آن کشور از گروه هاي شبه نظامي در منطقه و نيز برخورد با آنچه جاسوسي سايبري ايران مي نامد، است. آمريكا درپي آن است تا ايران را به سواستفاده از فضاي باز برجام درجهت تامين مسائل مالي و حمايت از تروريسم و بي ثبات سازي منطقه، به ويژه عراق، سوريه و يمن متهم كند.

با توجه به اينکه در کل استراتژي سياست خارجي آمريکا بدون توجه به روساي جمهوري آمريکا ميان مدت و طولاني مدت است، استراتژي جديد امريکا در ميان مدت كه شامل زمان حال مي‌شود، مهارعملکرد ايران در منطقه است. چرا كه حضور پررنگ ايران در بطن تحولات منطقه به گونه‌اي است كه اهداف و خواسته‌هاي آمريكا و يا متحدان منطقه‌اي آن را به خطرانداخته است. سوريه، عراق، يمن، بحرين، لبنان و حتي متحدان عربي آمريكا همچون قطر درحال چرخش به سمت ايران بوده و از اين حيث موازنه قوا در منطقه براي آمريكا راضي كننده نيست.

از اين رو، آمريکا در استراتژي کلان خود با تاکتيک هاي که به طور غيرمحسوسي يک تاکتيک شبکه اي است سعي خواهد کرد با منزوي کردن ايران و همچنين با معرفي آن به عنوان عامل مخالف ثبات منطقه بتواند از قدرتمند شدن کشورمان جلوگيري کند و با ضعف قدرت و وجهه منطقه‌اي و جهاني، گام‌هاي بعدي در راستاي تحقق اهداف را مطمئن تر بردارد.

اين وضعيت هشياري و تومأنينه ديپلماسي و وحدت سياست داخلي كشور را مي‌طلبد، چرا كه ما تجربه منزوي شدن و قطع روابط با جهان را داشته و با چالش‌هاي آن آشناييم. نبايد اجازه داد اجماع جهاني بر عليه حضور كشورمان در تحولات منطقه ايجاد شود، چرا كه ما نمي‌توانيم در دوراهي انتخاب بين منطقه و جهان قرار بگيريم. چرا كه هردو براي ارتقا و تثبيت جايگاه كشورمان ضرورت دارند.

لذا گسترش عقلاني روابط با سايركشورهاي دنيا و بهبود روابط با همسايگان اصلي ترين اولويت و پادزهر چنين تاكتيك‌هايي است. بايد ازفرصت‌هايي كه به دست آمده نهايت استفاده را نمود، چرا كه تجربه تاريخي نشان داده است كه كمتر زماني است كه ميان خواسته‌ها و اهداف اروپا و آمريكا اختلافي وجود داشته باشد. ضرورت ايجاب مي‌كند تا از اين منفذ به وجود آمده نهايت استفاده را نمود و با ارتقاي روابط با غرب مانع از به كارگيري سياست‌هاي انزواگرايانه آمريكا برعليه كشورمان گرديم.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک