زیباکلام: شانس احمدینژاد بیشتر از علی لاریجانی است
من معتقدم احمدینژاد همچنان از پایگاه مردمی برخوردار است و هنوز محبوبیت کاریزماتیک دارد. شاید تعداد و عدد و رقمی از هیچ نظرسنجی نداشتهباشیم اما آن چه مسلم است این که محبوبیت احمدینژاد قطعا بیشتر از علی لاریجانی یا غلامعلی حداد عادل است.
عصر خبر: «اگر محمود احمدینژاد بتواند تایید صلاحیت شود، این احتمال وجود دارد که بار دیگر تندروها روی او سرمایهگذاری کنند و البته شانس این جریان از اصولگرایان معتدل و میانهرویی چون علی لاریجانی بیشتر است.»
به گزارش ایسنا، روزنامه اعتماد نوشت: «از هیچ بهانه و ابزاری برای خبرساز شدن نمیگذرند. احمدینژاد و حلقه نزدیکانش، حتی وقتی حرف از پروندههای قضایی و احضارشان به دادگاه باشد نیز کوتاه نمیآیند. گویا قصد دارند با شگردهای همیشگی بازی را به نفع خود تغییر دهند. همیشه همین کار را کردهاند. دورانی که احمدینژاد رییسجمهور بود و هر سوالی را با سوال جواب میداد گذشته و حالا نزدیکانش در مقابل هر شکایتی که علیه آنها میشود، یک شکایت روی میز میگذارند. خودشان میدانند که این شکایتها به جایی نمیرسد و به همین خاطر از همه امکانات خود که از یک سایت و کانال بیشتر نیست، بهره میگیرند تا جنجالآفرینی کنند.
همزمان با زلزله و آوار شدن مسکن مهر آنها روی سر مردم، یادداشت نوشته و دولت روحانی را ناکارآمد میخوانند. یا با انتشار تصویر احضاریه مظلومنمایی را در دستور کار قرار میدهند. وقتی هم که زمان دادگاه میرسد، با زنبیل آمده و داد و هوار راه میاندازند. این کارها را در حالی انجام میدهند که به گفته منتقدان اصولگرا و اصلاحطلب، حنای آنها دیگر رنگی ندارد. گروهی از منتقدان آنها که سابقا جزو رفقایشان به حساب میآمدند نیز معتقدند که امثال بقایی و مشایی با این کارها احمدینژاد را نابود میکنند. پیش از این گفته میشد که جریان انحرافی تحت رهبری مشایی عامل نابودی احمدینژاد است و امروز میگویند بقایی همهکاره بوده و هست. شاید علت تغییر مقصر از نگاه آنها این باشد که ماجرای رد صلاحیت او هنوز در ذهنها است و دادگاهش جریان دارد. این که علت نابودی احمدینژاد مشایی باشد یا بقایی، یا این که او در همان دوره ریاستجمهوری با سیاستها و ادبیات ویژهاش خود را نابود کرده باشد، چندان فرقی ندارد. اصلا ماجرا نابودی است و تلاش این گروه برای بازگشت به قدرت. این همه نکتهای است که همه در مورد آن اتفاق نظر دارند. این موضوع آن قدر مورد تفاهم است که معرکهگیری بقایی در مقابل دادگاه مورد اعتنای هیچ یک از روزنامههای اصولگرا قرار نمیگیرد. یاران دیروز احمدینژاد یک به یک او را ترک کردهاند و همین چند درخت باقی مانده نیز یکی بعد از دیگری دادگاهی میشوند. همینها است که سبب میشود هیچ یک از تلاشهایشان برای بازگشتن به مرکز توجهها به جایی نرسد.»
اعتماد در ادامه گفتوگویی با صادق زیباکلام داشت که با هم میخوانیم:
روز دوشنبه خبر احضار اسفندیار رحیممشایی به دادسرا منتشر شد. دیروز عباس امیریفر، رییس شورای فرهنگی و امام جماعت مسجد نهاد ریاستجمهوری در دوره محمود احمدینژاد خبر داد که اتهامات حمید بقایی و محمود احمدینژاد صرفا مالی نبوده است. فکر میکنید احضارهای پی در پی افراد موثر این جریان میتواند به مطرح شدن بیش از پیش آنها کمک کند؟
تشخیص ماهیت پروندههای قضایی برای چهرههای سیاسی کار دشواری است؛ چرا که قوه قضاییه مدعی است به هیچ وجه انگیزههای سیاسی را در پروندههای قضایی دنبال نمیکند. قوه قضاییه در احضار بقایی، مشایی و احمدینژاد و سایر نزدیکانش یا هر چهره سیاسی دیگری تاکید دارد مسائل سیاسی مطرح نیست و این افراد به دلایل حقوقی و کیفری احضار میشوند. اشکال از آنجایی شروع میشود که اگر این افراد با اتهامات سیاسی احضار میشوند باید دادگاه مطابق با شرایط یک متهم مرتکب به جرم سیاسی برگزار شود اما قوه قضاییه مدعی است ما در ایران متهم سیاسی نداریم. از سویی دیگر فارغ از بحث سیاسی یا قضایی بودن این ماجرا به نظر من احضارهای پی در پی باعث زنده ماندن این جریان میشود. به هر حال وقتی افرادی که شناخته شده هستند احضار میشوند مسلما برد رسانهای گستردهای دارد. در این میان برخی طرفداری میکنند؛ برخی بر این باورند که حتما تخلفی وجود داشته است. به هر حال قوه قضاییه نمیتواند جلوی این تبعات رسانهای را بگیرد. در واقع تبعات این اتفاق برای این جریان مثبت است؛ چرا که مشایی قطعا مایل است که همه بنویسند مشایی احضار شده است که مدعی شود بنا بر انگیزه سیاسی احضار شدهام.
به نظر شما این احضارهای پی در پی و مسائل قانونی پیش آمده امکان بازگشت به جریان اصولگرایی برای آنان وجود دارد؟
جریان اصولگرا خیلی وقت است که از احمدینژاد دست شسته است. برخی چهرههای معتدل و میانهروی اصولگرا بعد از جریانات سال ٩٠ و قهر ١١ روزهای که اتفاق افتاد از احمدینژاد اعلام برائت کردند و گفتند از ما نیست و با ما نیست. روزی که او در مقابل اراده رهبری قرار گرفت اصولگرایان در گوشه و کنار فضای سیاسی اعلام کردند که دیگر کاری با احمدینژاد ندارند. شکاف میان احمدینژاد و اصولگرایان به طور مداوم رو به افزایش است. واقعا با هیچ متر و معیاری نمیتوان احمدینژاد را یک اصولگرا بدانیم. نه احمدینژاد خودش را اصولگرا میداند و نه اصولگرایان او را از خودشان میدانند. البته باید یک استثنا هم قایل شد که اصولگرایان تندرو، جبهه پایداریها یا دلواپسان همواره پیوند عاطفی – سیاسی با احمدینژاد دارند. مثلا حمید رسایی، الیاس نادران، مرتضی آقاتهرانی، مهدی کوچکزاده، نقوی حسینی و… همواره احساس تعلق خاطر به احمدینژاد داشتهاند و هیچوقت فاصله نگرفته و اعلام برائت نکردند. بنابراین اصولگرایان تندرو همواره نیمنگاهی به این جریان دارند.
فکر میکنید این تعلق خاطر میتواند در بزنگاههای حساس سیاسی چون انتخابات، به پیوندی میان احمدینژادیها و اصولگرایان تندرو ختم شود که بدنه اجتماعی جدی داشتهباشند؟
احتمال این اتفاق زیاد است؛ چرا که اصولگرایان فاقد پایگاه اجتماعی هستند. من معتقدم احمدینژاد همچنان از پایگاه مردمی برخوردار است و هنوز محبوبیت کاریزماتیک دارد. شاید تعداد و عدد و رقمی از هیچ نظرسنجی نداشتهباشیم اما آن چه مسلم است این که محبوبیت احمدینژاد قطعا بیشتر از علی لاریجانی یا غلامعلی حداد عادل است. با وجود ٨ سال مدیریت یا تخلفات و ایستادگی در مقابل رهبری و همه اینها محبوبیت احمدینژاد با دیگر چهرههای اصولگرا قابل مقایسه نیست.
پس شما معتقدید اگر پیوندی میان این طیف با تندروهای اصولگرا برقرار شود آیا امکان موفقیت وجود دارد؟
به گمان من اگر اصولگرایان تندرو با احمدینژاد متحد شوند و حسن روحانی کارنامه موفقی در این ٤ سال نداشتهباشد در انتخابات ١٤٠٠ این پیوند، تهدید جدی خواهد بود و ممکن است جریان راست افراطی مجددا یک جریان پوپولیستی به راه بیندازد.
با همان کاراکتر احمدینژاد؟
بله با همان کاراکتر آقای احمدینژاد. اگر او بتواند تایید صلاحیت شود این احتمال وجود دارد که بار دیگر تندروها روی او سرمایهگذاری کنند و البته شانس این جریان از اصولگرایان معتدل و میانهرویی چون علی لاریجانی بیشتر است.»