بهای خون تو چیست؟
شهادتت آنقدر بزرگ بود که شیطان را از پس پرده بیرون بکشد تا شیطان بودنش را فریاد بزند.
می توانست ترکش خمپاره ای سرگردان باشد در جبهه های نبرد عراق و سوریه یا انفجار انتحاری دیگری از کوردلان داعش و النصره. حتی می توانست تروری خاموش باشد از سوی چند پهپاد ناشناس. اما هیچ یک برازنده نام تو نبود. هیچ چیز کمتر از اینکه شیطان بزرگ، تمام قد، با همه پرستیژ و هویت خود به میدان مقاتله آید. هیچ چیز به اندازه آنکه تو را در یک سفر رسمی، در یک فرودگاه بین المللی، در پایتخت یک کشور مستقل، اینگونه خلاف تمامی اصول بین المللی و تاریخی، بزدلانه و ناجوانمردانه بزنند. آری! شهادتت بزرگ بود سردار، همانگونه که زندگی تو این گونه بود.
شهادتت آنقدر بزرگ بود که شیطان را از پس پرده بیرون بکشد تا شیطان بودنش را فریاد بزند. آنقدر که جوانانی که در ایران و عراق، غرق جدال کذایی عرب و عجم شده اند را دوباره از خواب بیدار کند. آنقدر که سپاه پیروز مختار، دوباره به تیرهای حیلت یزدیان و زبیریان از پای درنیاید. گفتی سرباز ابومهدی مهندس هستی و او هم گفت که سرباز توست! چه خوب با روح بزرگتان این مرزهای نژادی را درنوردیده و در قلمرو توحید یکی شده بودید. بدون احمد کاظمی و عماد مغنیه و حسین همدانی، سال های فراق بر تو چه سنگین گذشت که اینبار در آغوش همسنگرت اینگونه زیبا بال گشودی.
خون شما دو تن، بهای آگاهی بود. آگاهی عراقی هایی که می شنوند ثروتشان را ایران به تاراج برده و ایرانی هایی که می شنوند پول هایشان برای عراق هزینه شده. آگاهی مردمانی که در عراق می شنوند امپراتوری هخامنشی زنده شده تا عرب را به زیر سلطه برد و در ایران می شنوند که ایدئولوژی شیعه می خواهد تا عظمت ایران و میراث کوروش را به باد دهد.
این چنین بلندگوهای تزویر صهیونیسم بر طبل تفرقه می کوبند و البته چرا نکوبند وقتی دیدند سوریه در مشتشان بود که از چنگشان درآوردید. دیدند میلیاردها دلار سرمایه گذاریشان را چگونه هیچ کردید و بلکه بدتر از هیچ! خیال خام داشتند که ایران عزیز را محاصره کنند ولی چه شد!؟ فرزندان سلمان فارسی و مالک اشتر نخعی به ساحل مدیترانه رسیدند و به مرزهای فلسطین اشغالی. چه شد آن رجز 3 هفته ای که برای فتح دمشق می خواندند!؟ یادآور رجز صدام برای فتح 3 روزه تهران …!
دوباره باز همان ها و فرزندان همان ها که خواب صدامیان را پریشان کردند در میدان بودند تا اینبار خواب نتانیاهو و محمد بن سلمان را به کابوس بدل کنند و نه فقط این، تا خواب ما هم به هم نخورد. ما که در تهران و کرمانشاه و همدان در پناه خانه های گرم و بسترهای نرم آرمیده بودیم. ما که هیچ درکی از سرمای سوزناک یک شب بیابان های سوریه و گرمای طاقت فرسای یک ظهر شنزارهای عراق نداریم. ما که خبر از یک شب هراسناک و پردلهره همدانی ها و سلیمانی ها در زیر رگبارهای بی امان دشمن نداریم. ما که فهم مان از عمق قساوت و بیرحمی بعثی ها و داعشی ها و تکفیری ها صدها کیلومتر دورتر از زمین واقعه است. ما که از ماجرای حتی یک شب خانه هر شهید مدافع حرم بی خبریم: از دوری همسر، از نبودن پدر، از درد یتیمی.
آری! داعش برای ما تمام شد. شاید حتی شروع هم نشده بود. شاید باید یک کرد اهل موصل می بودیم یا یک ایزدی اهل سنجار یا یک عرب اهل رقّه تا با پوست و گوشتمان داعش را حس میکردیم و شاید باید یک رزمنده حشدالشعبی می بودیم یا رزمنده حزب الله تا به چشم میدیدیم که این داعش با همه رذالت و قساوتش، تازه شیطان کوچکی بود در دستان شیطان الاکبر.
باور نبودنت سخت است سردار! باور آن شب جمعه ای که ما همچنان در خواب بودیم ولی اینبار دیگر تو نبودی. تقاص این زخم جگرسوز را چگونه بستانیم؟ خون بهای تو چیست؟ یک ژنرال آمریکایی! ده تا! صد تا! … نه، هیچ یک از اینها خون بهای تو نیست. مگر خون بهای قهرمان تاریخی یک ملّت چقدر است؟ خون بهای نگهبان و حافظ یک ملت چقدر است؟ مگر با کشتن ده ها و صدها ژنرال و سرباز آمریکایی می توان کشتن پشت و پناه یک ملت را جبران کرد؟ می توان زدن تکیه گاه یک ملت را جبران کرد؟ برای ما تو تبلور همه افسانه ها و اسطوره ها بودی. تبلور تمام آن داستان های کودکیمان. تجسم تمام قهرمانی ها و دلاوری ها. تجسم آرش کمانگیر و رستم دستان، تجسم میرزا کوچک خان و مصطفی چمران.
بهای خون تمام سرداران تاریخ ایران زمین چیست سردار؟ اکنون که دشمن آنقدر وقیح و آنقدر احمق بوده است که ریختن خون پاک تو را بر گردن بگیرد، فرزندانت از پای نخواهند نشست. نخواهند گذاشت 40 سال مجاهدت های شبانه روزی تو و همسنگرانت پایمال شود. سالهای شب بیداری در دوکوهه و طلاییه، در شلمچه و اروند. روزها و شب ها در فراز و نشیب های ایران و عراق، در کوه و دشت های سوریه و لبنان. بهای خون تو ترس است و عدم امنیت. ترسی که هرگز دامان صهیونیست ها و سعودی ها و آمریکایی ها را رها نکند. ترسی شبیه همین انتظار کشنده شان برای فرا رسیدن لحظه انتقام. مشابه همین دلهره و دهشتی است که این چند روز افتاده به جان تلویزیون ها و رسانه هاشان. خون خواهی تو، انتقام یک روزه و یک ماهه و یک ساله نیست. ترسی است پایدار و هراسی است دائمی. ضربه هایی است منقطع ولی متوالی.
پدر یتیمان وطن، خسته نباشی سردار! مبارکت باشد این شهادت. اکنون بنگر حاصل زحمات خود و همرزمان و فرزندان شهیدت را. بنگر چگونه ایران عزیز که زخم خورده صدها سال طمع بیگانگان و خدعه خائنان بود به مدد مجاهدت های شما اکنون در آرامش، عزّت و اقتدار بسر می برد. اکنون این آمریکا و اسراییل و سعودی ها هستند که دست در دست داعش و النصره و منافقین و بعثی ها بر خون تو می رقصند و هلهله میکنند. بنگر چگونه این خون و خون محسن حججی ها و مصطفی صدرزارها، پرده از نیرنگ صهیونیسم و آمریکا کنار زده و تمدن غربی را با همه زرق و برق هایش و با همه شهر فرنگ هایش، رسوا و روسیاه ساخته است. بنگر چگونه چراغ هدایتی که شما روشن کردید حقیقت شعارهای دروغین آزادی و دموکراسی و حقوق بشر را آشکار ساخته و هویت این جانیان بین المللی را برملا نموده است. درود خدا بر تو، بر شهدای دفاع مقدس و بر شهدای مدافع حرم، بر تمام این مشعل های فروزان زمانه ما …