شبی که هاشمی با افسردگی خوابید
هاشمی رفسنجانی در مرور خاطراتش از 6 فروردین 1362 می گوید؛
نامه ای از کردستان به امام درباره چه بود؟ / تماس هاشمی با نخست وزیر درباره زلزله تمام
روز درخانه ماندم؛ مطالعه میکردم و مینوشتم. با آقای موسوی
اردبیلی تماس گرفتم وبرای خواندن نمازجمعه آینده قرار گذاشتم. با
آقای [میرحسین]موسوی نخست وزیر درباره وضع زلزله و اقداماتی که
کردهاند، صحبت کردم. ابتدا گفتند بیش از هزار نفر تلفات داشتهایم،
ولی مجددا تلفن کردند و گفتند، تلفات خیلی نبوده و حدود صد نفر تا به
حال مشخص شده است. وزیر راه و وزیر کشور به منطقه رفتهاند.
درباره
کیفیت برخورد با موضوع نشت نفت چاههای نوروز در دریا و آلوده شدن
محیط زیست و سروصدای خبرگزاری ها مبنی بر خطر آلوده شدن سواحل
کشورهای حاشیه خلیج فارس، [بانخست وزیر] مشورت کردیم؛ ما باید موضع
طلبکارانه بگیریم، چون عراقی ها زدهاند و مانع از تعمیر و اطفاء
هستند. ایشان گفتند باد نفت ها را به سوی جنوب میبرد. عراق هر وقت
در جبههها ضربه میخورد، دست به این گونه شرارت ها میزند و تبلیغات
استکباری و منطقه هم به نفع او عمل میکنند.
عصر
آقای ناصرکمرهای به دیدنم آمد و کتابی از تالیفات پدرش را آورد ـ
فتاوای سلمان ـ .آخر شب از دفتر امام، نامهای از کردستان آوردند که
مسئول سپاه در بوکان از عدم توجه به خواستهها و نیازها، سخت
گلهمند است و کمک میخواهد.
تاکید هاشمی بر کمک بانکها به مترو / مشورت ولایتی با هاشمی قبل از سفر عربستان
در خاطرات 6 فروردین 1366 هاشمی آمده است؛
تا
ساعت نه صبح در منزل، ]ترجمه[ گزارش کمیسیون سنای آمریکا ]= کمیسیون تاور[
درباره مسأله مک فارلین و افتضاح آمریکا را خواندم1. به مجلس رفتم.
گزارشها را خواندم. رؤسای بانکها آمدند. سیاستهای پولی و بانکی را توضیح
دادند. تأکید کردم که از امکانات بانکها برای کارهای تولیدی و طرحهای
بزرگ، مثل متروی تهران و احداث شاهراهها استفاده کنند. خواستار جواز
استخدام برای توسعه شبکه بانک ها شدند.
“کاروان
میثاق باشهدا”، مرکب از نمایندگانی از لشکرهای 5 نصر و 21 امام رضا(ع) و
ویژه شهدا از استان خراسان آمدند. برای آنها صحبت کردم2. سرهنگ صیاد شیرازی
برای امور جبهه و ارتش آمد.آقای جعفری اصفهانی آمد و از امام جمعه حوزه
انتخابی اش شاکی بود.
عصر
با ] آقای آنتونی اندینگا[ وزیر خارجه کنگو ملاقات داشتم3. خواستار کمک
نفتی بود. دکتر ولایتی و ] حسین[ لواسانی ] مدیر کل وزارت امور خارجه [ که
عازم جنوب خلیجفارس هستند، آمدند و در مورد برخورد با حکام جنوب خلیجفارس
و درباره مسائل فرانسه و لبنان مشورت کردند. قرار شد از عربستان به خاطر
عبور نفت زیاد عراق از خطوط لوله سعودی گله شود و به کویت از فشار زیاد بر
مؤمنین بگویند و نسبت به عمان، به خاطر مواضع بهترش، سیاست نرم تری در پیش
بگیریم.
در
برگشتن به خانه، برای عیادت رفتم. آسیدهادی خامنهای، در تظاهرات ]22
بهمن[ مشهد با نارنجک منافقین مجروح و پایش معیوب شده است. شب به خانه
آمدم. آقای ]محسن[ کنگرلو ] مشاور نخست وزیر[ آمد. چند نامه از ] منوچهر[
قربانیفر آورده؛ او دست بردار نیست و طلبکاری میکند. به خاطر گران حساب
شدن سلاحهای آمریکا در جریان مکفارلین، مبلغی از طلب ادعائی آنها داده
نشده و آقای قربانیفر میگوید از جیب خودش داده است4.
درخواست محال طلبه کرمانی از هاشمی/ پیشنهاد حاج احمد آقا به آیتالله خامنهای در خاطرات 6 فروردین 1368 آیت الله هاشمی می خوانید؛
ساعت
هشت ونیم آقای [عبدالمجید] معادیخواه [رئیس بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی]
آمد. گزارش کار بنیاد تاریخ را داد و از کمی بودجه شکایت داشت. ساعت ده
ونیم به مجلس رسیدم.تیمسار [منصور] ستاری [فرمانده نیروی هوایی ارتش] آمد و
گزارش سفر به پاکستان را داد؛ راضی است. معتقد است پاکستانیها خیلی
دوستانه برخورد کردهاند. اسرارشان را هم میگفتهاند و امکانات نظامی خود
را به هیأت ما ارائه دادهاند. مقداری از قطعات یدکی کمیاب را دادهاند و
آمادگی هرگونه همکاری را دارند.
آقای
سعادتفر از کرمان آمد. از طلاب کرمانی است. در دانشکده پزشکی کرمان هم
تدریس معارف دارد و هم به طور غیر رسمی درس پزشکی میخواند. درخواست داشت
بدون کنکور در [رشته] پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی پذیرفته شود. گفتم محال
است بدون کنکور بپذیرند. خودش را آماده برای شرکت در کنکور میکند. معلوم
شد سال گذشته شرکت کرده و قبول نشده است.
عصر
آقای خامنهای مستقیماً از سفر مشهد به دفتر من آمدند. درباره تصمیم امام
در خصوص آقای منتظری مذاکره کردیم. نظر هر دو این بود که مصلحت نیست ایشان
اینگونه عزل بشود. در همین اثناء احمدآقا تلفن کرد و گفت امام نامه تندی
خطاب به آقای منتظری در جواب نامه قبلی ایشان نوشته و خواستهاند که از
رادیو پخش شود، ولی با اصرار، از پخش صرف نظر کردهاند و قرار شده اگر آقای
منتظری تسلیم شد و عکسالعملی ابراز نداشت، پخش نشود و پیشنهاد کرد که من و
آقای خامنهای، نامه را به قم ببریم؛ گفتیم در این باره فکر میکنیم.
آقایان
[علی] مشکینی، [ابراهیم] امینی، [سیدحسن] طاهری و [محمد] مؤمن، اعضای هیأت
رئیسه مجلس خبرگان، برای مشورت درباره جواب امام در خصوص آقای منتظری از
قم آمدند. مدتی بحث کردیم. نظر همه این بود که در درجه اول برای انصراف
امام تلاش شود. آقای مشکینی درباره مفید بودن این تلاش تردید داشتند. آقای
موسوی اردبیلی تلفنی گفتند از آقای [سید محمد موسوی] خوئینیها [دادستان کل
کشور] شنیدهاند که قرار شده نامه امام از رادیو پخش شود.
من
و آقایان خامنهای، مشکینی و امینی برای مذاکره با امام، بدون قرار قبلی
به جماران آمدیم. ساعت نه ونیم شب رسیدیم. با اینکه معمولاً این مواقع
ملاقات نمیدهند، پذیرفتند. آیتالله خامنهای و من در خصوص ترجیح حفظ آقای
منتظری و پیدا کردن راهی برای تعدیل و کنترل ایشان صحبت کردیم. امام با
جدیت رد کردند. من پیشنهاد دادم لحن نامه تعدیل شود، دیگران هم تایید
کردند. امام نپذیرفتند و بالاخره قرار شد ما نامه را نبریم، خودشان
بفرستند. ایشان اداره مدارس [علمیه] را به عهده آقای امینی گذاشتند.
به
منزل من آمدیم. شام از بیرون خبر کردیم. درباره عواقب عزل آیتالله منتظری
مذاکره کردیم. نزدیک ساعت دوازده شب آنها رفتند، من هم با افسردگی
خوابیدم. نظر بر این شد که تشکیل جلسه خبرگان فعلاً لازم نیست. امام هم
همین را تایید کردند؛ مگر برای تعیین تکلیف مسأله رهبری آینده.