اسوه حسنه؛ اخلاق گرایی رسالت پیامبر (ص) بود / علی (ع) حکومت را داد اما اخلاق را لگدمال نکرد/ علماء وظیفه دارند جامعه را به مسیر اخلاق نبوی برگرداندند؛عبدالحسین پهلوانی درگفت وگو با شفقنا
پیامبر اسلام (ص) اصلیترین فلسفه رسالت خویش را اخلاقگرایی دانسته و در طول زندگیشان نیز حتی در بین مشرکان مکه به صداقت، راستی و اخلاق مداری شهرت داشتند.
علت این همه تاکید پیامبر (ص) بر مباحث اخلاقی چه بود و جوامع اسلامی چگونه می توانند در مسیری قرار بگیرند که با هدف پیامبر منطبق است؟
اینها پرسشهایی بود که همزمان با ایام میلاد حضرت محمد صلی الله علیه و آله، برای بررسی آن با حجت الاسلام و المسلمین «عبدالحسین پهلوانی» امام جماعت مسجد جمکران به گفتگو نشستیم.
حجت الاسلام پهلوانی مسئول مرکز آموزش و اعزام مبلغ نیروی قدس سپاه در محور لبنان، افغانستان و عراق و ریاست عقیدتی سیاسی سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح در وزارت دفاع را در کارنامه دارد.
او معتقد است دین هدف نیست بلکه وسیله ای برای انسان سازی است و حفظ اخلاق بر مسلمین واجب است ولو حکومت را از دست بدهند.
گفت وگوی شفقنا با امام جماعت مسجد جمکران بدین شرح است:
مهمترین شاخصه اخلاقی پیامبر در دورانهای مختلف زندگیشان چیست؟بر اساس آموزههای قرآنی فسلفه وجودی پیامبر و مبعوث شدن ایشان این است که واسطه رحمت الهی برای کل بشر باشد. لطفی ندارد که بگوییم وجود ایشان مختص مسلمین یا موحدین است. پیامبر رحمت برای عالمین است.
لذا قبل از بعثت همه شرافتش به امانتداری بود و حتی با اهل کتاب، با غیر مسلم و با مشرک بر اساس عدل عمل می کرد و مهم این بود آن کسی که هیچ مسلکی نداشت او را به عنوان محمد امین میشناخت. بر همین اساس چون ماقبل بعثتش بهترین انسان در امانت و انسانیت بود، بعثت او هم توانست فراگیر شود. توانست سلمان را از ایران، غلام رومی را از روم، غلام حبشی را از حبشه و اویس قرنی را یمن جذب کند و چون رسالت او انسانی بود بعثت او هم بعثت مبتنی بر انسانیت و جذب وجدان انسانی بود. بر همین اساس فرمود: بعثت لأتمم مکارم الاخلاق. پیامبر(ص) با محوریت اخلاق الهی مبعوث شد.
بعثت پیامبر مبتنی بر همان خلق و خوی انسانی بود و لذا مؤثر بود. با همین دیدگاه چه در اوج غربت و چه بعد از فتح مکه هیچ تغییری در اصول اخلاقی پیامبر(ص) ایجاد نشد. مدیریت جامعه هم بر اساس همان خلق و خوی الهی بود و هیچ تفاوتی قبل از بعثت و بعد از بعثت نداشت و همه تلاش پیامبر این بود که همان خلق و خوی الهی را ترویج کند و خشونت را از جامعه ببرد تا اگر دینش را نپذیرفتند اصول انسانی را بپذیرند. پیامبر نیامد تا به جبر دین کسی را تغییر دهد. آمد تا یاغیگریها را تعطیل کند. لذا مسیحیان اهل ذمه به راحتی با پیامبر همسایگی و زندگی کردند و چه بسا شیفته پیامبر هم بودند .
خلق و خوی پیامبر زمانی مکه را فتح کردند با زمانی که شکنجه میشدند و شکمبه بر سر مبارکش میریختند تغییر نکرد.
علت تاکید پیامبر در بیان فلسفه رسالتش به مباحث اخلاقی چیست؟ چرا بر احکام اینگونه تاکید نکردند؟اصل فلسفه دین انسانسازی است. و همه اصول و فروع دین از نماز که رکن دین است تا حتی امر به معروف، تولی و تبری و حج همه اینها مجموعا وسیله تقرب الهی هستند. وسیله نجات انسان از گرداب گمراهی و ضلالت و خودخواهی و تکبر و خشونت.
اینها ابزار هستند تا ما را به انسانیت برسانند. به قول حضرت امام، نبوت کارخانه آدمسازی است و انبیاء آمدند تا آدم بسازند.
لذا ما باید توجه کنیم که حاکمیت دینی بلکه خود دین طریقی برای ترویج انسانیت و توحید هستند. نظام ها هم اگر در این جهت باشند، ارزش می یابند. لذا شهید مطهری بعد از پیروزی انقلاب به تلویزیون آمد و فرمود که قداست نظام به دو عنصر است؛ یکی امنیت و یکی عدالت؛ چون جمهوری اسلامی وسیله ای برای ایجاد امنیت و عدالت است. و این همان چیزی است که ما بر آن اصرار داریم؛ یعنی باید اخلاق، محور باشد و حفظ اخلاق بر ما واجب است. حضرت امیر چرا حکومت را از دست داد؟ چون میخواست اخلاق لگدمال نشود. وقتی آب را فتح کرد، یکی از اصحاب گفت که نوبت ماست که آب را به دشمن ببندیم. فرمود خیر، نوبت ما نیست. گفتند چرا؟ فرمود اگر ما هم آب را ببندیم که ما هم معاویه شدهایم و امتیاز علی و معاویه گم میشود. همه شرافت علی (ع) در این است که مقابل به مثل نکرد. ولو اینکه حکومت را از دست داد اما انسانیت را از دست نداد.
لذا تا قیام قیامت هر جا سخن از امنیت هست سخن از علی بن ابی طالب مطرح است که حتی مرد یهودی هم در حریم حکومت او امنیت داشت و هرکجا سخن از عدالت مطرح است الگو علی بن ابی طالب است که حتی نسبت خویشاوندی و برادری اش با عقیل را بر عدالت ترجیح نداد. لذا مهم این است که شما اخلاق را فدا نکنید.
میشود گفت در جوامع اسلامی هدف پیامبر فراموش شده است؟بله؛ وقتی هدف و وسیله جا به جا شدند و در واقع هدف گم شد. در خاطرات شهید بهشتی هست که وقتی به مسجد هامبورگ آلمان رفت، روزهای اول پلیس وحشت کرده بود و گفته بود شما آمدید اینجا تا مسلمان درست کنید یا شیعه بسازید؟ ایشان گفته بود نه ما با دین مردم کاری نداریم. ما آمدیم انسانیت ترویج کنیم. مسیحی باشید انسان باشید، یهودی باشید انسان باشید. عجیب است که شهید بهشتی میگوید که بعد از چهار یا پنج سال که میخواستم از آنجا برگردم همان رئیس پلیس آمد و گفت آقای بهشتی اگر میشود شما بیشتر بمانید. از روزی که شما آمدید در این شهر فرهنگ جوانهای این محله عوض شده و تحت تأثیر شما هستند. پس واقعا هدف این نبود که ما به غیرمسلمان حمله کنیم. به دین مردم چه کار داریم؟ پیغمبر کسی را مسلمان نکرد بلکه سلوک و رفتار و شیوهاش طوری بود که مسلمان ساخت. افراد شیفته اخلاق پیامبر شدند و مسلمان شدند.اما چه بسیار از ما که ترویج اخلاق و انسانیت اولویتمان نبوده است.
وظیفه حاکمان جوامع اسلامی و مسلمانها برای بازگشت به سیره پیامبر چیست؟در حال حاضر بسیاری از مسلمین نسبت به این موضوع آگاهی کافی را ندارند. برای همین است که استعمار موفق میشود جامعه مسلمین را به جان هم بیاندازد و آنها را علیه هم بسیج کند.
علمای اسلام باید همت کنند و مسیر را تغییر دهند. علماء بنی اسرائیل بودند که عامل انحراف آنها شدند. جاهل بیچاره تابع عالم است. امروز وظیفه سنگین به عهدهی علمای اسلام است. علما باید راه را عوض کنند. مثل روزی که امام فرمود ای علمای اسلام به داد اسلام برسید. باید مراجع و بزرگان مقابل انحرافات بایستند و وسیله را جای خودش و هدف را جای خودش بگذارند.
در بین مسلمین هم هر کسی عالمی را قبول دارد. ما شیعیان مراجعمان را قبول داریم. سنیها هم شیخهایشان را قبول دارند. هر طایفهای یک عالمی دارد. اگر علما بلند شوند و قیام به اسلام حقیقی کنند میتوانند تابعین خودشان را اصلاح کنند. راه دیگری نداریم.
علماء در این مسیر حتی اگر مورد اهانت هم قرار بگیرند ارزش دارد. آیتالله فاضل روزی که در مقابل مداحیهای غلط ایستاد مورد اهانت هم قرار گرفت. روزی که فرمود آن کسی که میگوید من ربک و می گوید حسین ربی، شرک است و باید مقابل این فرد بایستیم و این مداح را محرومش کنیم بعضی از مداحها اهانت و اذیت کردند؛ اما آیتالله فاضل این اهانت را پذیرفت و مردانه ایستاد. علما هم باید حتی اهانت را بپذیرند و در مقابل انحرافات بزرگ بایستند. راه نجات از انحراف اقدام عملی علمای مسلمین هست.