درخواست فتنهگران از آمریکا
روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
آخرین شیرینکاری آقای به هر قیمت مخالفم!
در حالی که رئیسجمهور منتخب به صراحت میگوید از برنامه هستهای و حق قانونی غنیسازی کوتاه نخواهم آمد، یک مدعی حمایت از وی در فیلم تبلیغاتی خواستار دست کشیدن از برنامه هستهای شد!
صادق زیباکلام چندماه پیش گفته بود روحانی اصلاحطلب نیست و بیش از 2 میلیون رأی نخواهد آورد. او اما در فیلم تبلیغاتی روحانی ظاهر شد و از وی حمایت کرد. اما چند روز بعد در مصاحبهای گفت ایدهآل وی نه هاشمی و نه روحانی بلکه کسانی چون واسلاو هادل (از سیاستمداران فعال در حوزه کودتای مخملی) هستند. اکنون وبسایت دویچهوله از قول زیباکلام مینویسد که روحانی نباید بگوید که برنامه هستهای حق ملت ایران است بلکه باید این سوال را پیش بکشد که آیا این برنامه اصلا به چه درد ایران میخورد؟
این همان مغالطهای است که از سالها قبل قدرتهای غربی مطرح میکنند.زیباکلام در ادبیاتی که با ادبیات دولتهای غربی و رسانههای آنان مو نمیزند، میگوید: آیا 75 میلیون ایرانی باید فدای مسئله هستهای شوند. روحانی این آهنگ همیشگی را تکرار نکند که برنامه هستهای حق ماست و این حق باید به رسمیت شناخته شود.
چون واقع مطلب این است که کسی اصلا منکر این حق نشده. هیچگاه غربیها، اتحادیه اروپا و آمریکا نگفتهاند که نه ایرانیها شما حق غنیسازی ندارید، شما حق ندارید اصلا هیچجور فعالیت هستهای داشته باشید. مشکل و مناقشه اساسی این است که باید این اعتماد به وجود آید.
او همچنین گفته که مطبوعات باید این سوال بنیادی را به میان مردم ببرند که بعد از 10 یا 20 سال که ما این همه هزینه کردهایم برای برنامه هستهایمان، در نهایت اکنون بعد از دو دهه چه به دست آوردهایم؟ کره شمالی که تا به آخرش رفته، پاکستان که تا به آخرش رفته و به آن مفهوم هم درست کردهاند، چه گلی از نظر پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی توانستهاند به سر مملکت خودشان بزنند که حالا جمهوری اسلامی ایران بتواند بزند. یا این سوال که این برقی که قرار است در نیروگاه هستهای تولید شود، برای مصرفکننده چند کیلووات تمام میشود؟
وی در بخش دیگری از مصاحبه به توجیه حمایتهای ضد ایرانی-آمریکایی پرداخته و به جای اینکه به اصل تشدید تحریمها بپردازد ادعا کرد این به نفع روحانی است تا مورد حمله اصولگرایان قرار نگیرد.
آقای زیباکلام گویا توجه ندارد یا تجاهل میورزد که مخالفت غرب با برنامه هستهای، مخالفت با اصل استقلال و پیشرفتهای ملت ایران است و نه با یک برنامه و موضوع خاص. همچنان که ملت ایران از سالهای آغازین پیروزی انقلاب و در حالی که آن روز اصلا اسمی از برنامه هستهای و پیشرفتهای آن در میان نبود، تحریمها آغاز شد و هر سال شدت پیدا کرد. درواقع به بیان آقای زیباکلام باید انقلاب را هم تعطیل کرد و به روزگار دیکتاتوری و ارتجاع محمدرضا و رضا پهلوی بازگشت و اختیار نفت و منابع و معادن کشور را به دست غارتگران جهانی سپرد و آن محرومیتها در کنار انبوه منابع را باز تولید کرد.
او در مقام توجیه و تأویل و دفاع از مواضع ظالمانه غرب ادعا میکند که آنها منکر حق مردم ایران در حوزه برنامه هستهای و غنیسازی نشدهاند و گفتن این حرف و انکار واقعیتهای روشن نیز البته از آدم منحصر به فردی مانند آقای زیباکلام برمیآید که گویا هنر دیگری جز وارونهگویی- و جلب توجه از این طریق- ندارد.
خاطرنشان میشود نامبرده سال گذشته نیز، هنگام صدور حکم اعدام برای 4 متهم پرونده فساد 3هزارمیلیاردتومانی، به حمایت از این فساد گسترده پرداخت و متهم اصلی را فردی کارآفرین و نابغه معرفی کرد و در عوض به تخطئه قوه قضائیه پرداخت. زیباکلام پیش از این در مصاحبهای تصریح کرده که برخی دوستان اصلاحطلبش به خاطر اظهارنظرهای عجیب به وی میگویند باید در آن دانشکده علوم سیاسی را به خاطر تو گل گرفت!
درخواست فتنهگران از آمریکا برای افزایش تحریمها
دوست قدیمی مهدی هاشمی میگوید وی درصدد ارتباط با وزارت خزانهداری آمریکا و افزایش تحریمها علیه ایران بود.
نیک آهنگکوثر در ستاد بهینهسازی مصرف سوخت قرار بود شبکه مجازی برای مهدی هاشمی راه بیندازد. بعدها ارتباط آنها گستردهتر شد و پس از خروج مهدی هاشمی از ایران-پس از نقشآفرینی در فتنه88- ارتباط این دو برقرار بود و مدام در تماس بودند. سال گذشته برخی فایلهای صوتی مربوط به مکالمات این دو نفر در فضای مجازی منتشر شد. کوثر مدعی بود آنها را فقط به دادگاه کانادایی ارائه کرده است.
او اکنون در سایت خودنویس مینویسد: تماس تلفنی 13 اکتبر 2010 مهدی هاشمی بهرمانی با سردبیر خودنویس [کوثر] طولانی نبود، اما مفهومش سنگین بود. مهدی هاشمی به سردبیر خودنویس پیشنهاد کرد که با افرادی در «وزارت خزانهداری» در تماس باشد و برای افزایش تحریمها علیه ایران تلاش کند.
وی میافزاید: به نظر میرسد راه آن زمان مورد نظر هاشمی، تضعیف دولت احمدینژاد از طریق افزایش تحریمهای «فلجکننده» بوده است. براساس تحقیقات بعدی، معلوم شد که سردبیر خودنویس تنها کسی نبوده که در واشنگتن چنین پیامی را دریافت کرده است. اما معلوم نشد آیا «افراد دیگر» عامل تماس هاشمیها با مقامهای خزانهداری شدند یا نه؟
1+5 دچار شکاف شده و قادر به مذاکره با ایران نیست
مسئول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا اذعان کرد طرفهای مذاکره هستهای ایران دچار تفرقه و شکاف شدهاند.خاویر سولانا در مجمع گفتوگوی «نیومورسیا» اظهار داشت: با ایران میتوان مذاکره کرد، اما این کار به دلیل اختلاف و تفرقه میان ما (گروه 1+5) دشوار خواهد بود.
وی یکی از دلایل مهم بروز این اختلاف را وضعیت سوریه بیان کرد و نسبت به تداوم شکاف قدرتهای بزرگ در این زمینه هشدار داد.به گزارش اروپاپرس، سولانا گفت: خاورمیانه، منطقه بسیار پیچیدهای است و متاسفانه، جامعه بینالمللی نیز به طور مشترک در آن عمل نمیکند. اگر به سوریه نگاه کنید، پنج عضو دائم شورای امنیت در مورد حل مسئله آن، دچار شکاف و تقسیم شدهاند و چین و روسیه دیدگاه متفاوتی با اروپاییها و آمریکاییها دارند.
سولانا با اذعان به دست برتر ایران در سوریه تصریح کرد: اتفاقی که حالا افتاده، این است که ایران و سوریه دو مسئله مجزا از یکدیگر نیستند، چون در سوریه یک نبرد در جریان است که برای ایران به عنوان مهمترین کشور شیعه بسیار اهمیت دارد.
این وضعیت موجب شده است که هرگونه بحث درباره توسعه هستهای این کشور با روابطش با سوریه گره بخورد. سولانا گفت: به همین دلیل، ما در یک مسئله، دچار اختلاف و در دیگری، با هم توافق نظر داریم، اما من میخواهم بگویم که در هر دو مسئله دچار شکاف شدهایم و به همین دلیل، در حال از دست دادن قدرت خود هستیم.
وی افزود: با این شرایط، مذاکره درباره مسئله هستهای ایران نه به این خاطر که چه کسی در آن سوی میز روبروی ما قرار گرفته است بلکه به دلیل تفرقه میان ما دشوارتر خواهد بود.
عبدی: اصلاحطلبان میخواستند با یک برد مجانی گذشته خود را پاک کنند
عباس عبدی با انتقاد مجدد از اصلاحطلبان گفت آنها از سال 81 هیچ پیروزی انتخاباتی نداشتند و فاقد استراتژی بودهاند. او تصریح میکند در انتخابات اخیر نیز اصلاحطلبان به دنبال عارف و روحانی نرفتند بلکه بعد از کاندیداتوری آنها، از ایشان حمایت کردند.
وی در مصاحبه با روز آنلاین و درباره مورد اعتراض واقع شدنش از سوی برخی اصلاحطلبان گفت: یکی از مواردی که اخیرا مطرح میکنند این است که فلانی (یعنی بنده) عادت یا دوست دارم خلاف جریان آب شنا کنم؛ و آنان چون خود را جریان طبیعی آب میدانند، با چنین برچسبی میکوشند که طرف خود را خلع سلاح کنند.
او در کنار مرور سوابق طولانی همکاری خود با اصلاحطلبان اظهار داشت: در حوزه سیاست مقید بودم کاری نشود که دوستان ناراحت شوند، برای نمونه در انتخابات مجلس ششم وقتی آقای هاشمی تصمیم به ورود گرفت، به دوستان گفتم اگر نقد ایشان را نمیپسندید، انجام نخواهم داد. در انتخابات سال 1380 علیرغم مخالفت با ورود آقای خاتمی بیشترین فعالیت را در حمایت از ایشان کردم.
بطور کلی انضباط حزبی را کاملا رعایت میکردم. ولی از سال 1381 که زاویه دوستان با راهبرد اصلاحات به نظرم بیش از اندازه شد بناچار بنده نیز به اصطلاح در مسیر خلاف جریان آب شنا کردم. آیا در این دوره حتی یک موفقیت هم نصیب دوستان شده است؟ مثلا در شورای شهر دوم در سال 81 و شورای شهر سوم؟ در مجلس هفتم در سال 82؟ در ریاست جمهوری 1384؟ در مجلس هشتم در سال 86؟ در خرداد 1388؟ این آب در کدام مورد در مسیر درستی بود که باید همجهت با آن شنا میکردم؟
وی درباره علت دیگر مشکلدار شدنش میگوید: یک طرف دیگر هم این است که ساختمان طرف مقابل [اصلاحطلبان] آنقدر هم که نشان میدهند مقاوم و استوار نیست تا در برابر کوچکترین زلزله به لرزه و خرابی نیفتد، لذا به جای پاسخ منطقی و مستدل عصبانی میشوند و تهمت میزنند.
عبدی با بیان اینکه «برخی دوستان اکتیویست گمان میکنند که تاکتیکهای آنان در غیاب یک تحلیل و راهبرد منسجم حرف آخر را میزند و مسیر آب را هم خودشان تعیین میکنند، افزود: بنده از ابتدای سال 81 نسبت به راهبرد اصلاحطلبان نقد داشتم. برای مثال با آمدن آقای خاتمی در دور دوم انتخابات (1380) مخالف بودم، ایشان هم بعدا حداقل سه بار (تا آنجا که من مطلع شدهام) بر درستی این نظر تأکید کردهاند، ولی علیرغم این مخالفت، هنگامی که وارد انتخابات شدند، بیشتر از اکثر افراد دیگر در این زمینه فعالیت تبلیغی و حمایتی داشتم.
وی با بیان اینکه در سال 88 معتقد نبودم دوستان رأی دارند، میگوید: ولی دوستان به نحوی عمل کردند که آقای موسوی را به اولترا خاتمی تبدیل کردند، به همین دلیل شد آنچه که شد و هزینه آن را همه دادند. دراینباره تحلیلهای متعدد نوشتهام، میتوان به آنها مراجعه کرد. جالب اینکه همین دوستانی که چنین کردند ابتدا و پس از آمدن آقای موسوی چه تندیها که در جلسات خصوصی علیه ایشان نمیکردند و صریحا ایشان را نامزد نظام میدانستند، ولی به یکباره رفتند پشت ایشان، و شد آنچه که شد و در مسیری افتادند که با هیچ منطق اصلاحی قابل جمع و توجیه نبود.
وی در پاسخ این سوال که «انتخابات مجلس نهم یکی دیگر از مقاطعی بود که باز شما به اصلاحطلبان ایراد گرفتید. اینبار چرا؟»، اظهار داشت: خوشبختانه مکاتبات این مرحله هنوز در دسترس است و میتوان آنها را دید. دوستان از ابتدا تحریمی بودند، منطق تحریم آنان را نگاه کنید در همین دوره هم تمام دلائل آن تحریم وجود دارد و حتی بدتر از آن هم که رد صلاحیت هاشمی است دیده میشود در حالی که شرکت کردند، ولی در انتخابات مجلس با نشستن در خانه مثلا تحریم کردند و بعد شروع کردند به عدد و رقمسازی علیه انتخابات تا کار خود را موجه کنند.
آقای خاتمی نیز رفت و رای داد، همه آچمز و غمزده شدند چند روز بعد هم به دفاع از رفتار ایشان پرداختند! خوب اینها چه معنایی داشت؟ در نتیجه وقتی به انتخابات مجلس در سال90 رسید شکاف بیشتر شد، ولی دریغ از یک پاسخ مستدل.
عبدی درباره انتخابات اخیر و موضع اصلاحطلبان گفته است: در انتخابات اخیر اولین ایراد این بود که این دوستان بدون یک راهبرد روشن و فقط برای جبران خطاهای گذشته، در پی یک پیروزی مفت و مجانی بودند تا بر گذشته قلم نسیان بکشند. روزی شعار خاتمی یا هیچکس میدهند و بعد تبدیل به هاشمی یا هیچکس میشود!
عضو مستعفی حزب مشارکت در پاسخ این سوال که «آیا شما معتقد بودید اصلاحطلبان از همان آغاز به جای تلاش برای آوردن آقایان هاشمی و خاتمی به سمت آقای روحانی بروند؟» گفت: البته آن زمان من نظر به دوستان دیگری داشتم. در واقع دوستان اصلاحطلب ما هم به دنبال عارف و روحانی هم نرفتند. بلکه بعد از کاندیداتوری آنها از ایشان حمایت کردند.