دانشجویان از سینمای امروز جلوتر هستند/ فیلمهای کمی در تاریخ سینمای ما به هویت پرسشگر دانشجو پرداختهاند
ایلنا نوشت: جابر قاسمعلی معتقد است سینما و به طور کل رسانه از جامعه و دانشجویان امروز عقبتر است و به همین دلیل ارتباط چندانی بین سینما و دانشجو وجود ندارد.
سینما همواره مورد توجه قشر روشنفکر و متفکر جامعه بوده و به همین دلیل دانشجویان همواره از اصلیترین مخاطبان سینما بودهاند و بعضاً متفکران جامعه با اکران فیلمهایی که توانستهاند نظر جریانهای فکری مختلفی را به خود جلب کنند، در دانشگاهها مناظراتی پیرامون مباحث علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و… برگزار کردهاند و حتی همین مناظرات باعث شده تا آن فیلم بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و جریانهای فکری مختلف به سراغ آن بروند.
در واقع فیلمهایی که توانستهاند مورد توجه قشر دانشجو قرار بگیرند، آثاری هستند که جایگاهی ویژه در تاریخ سینما دارند. از طرفی با توجه به تأثیرگذاری این قشر در جامعه بسیاری از سینماگران برای روایت قصه و پرداختن به دغدغههای خود به سراغ قشر دانشجو رفتهاند و اتفاقاً بسیاری از این فیلمها نیز توانستهاند آثاری ماندگار باشند. رابطه دانشجو با سینما بدون شک موجب پویایی این هنر-صنعت خواهد شد اما در برخی برهههای تاریخی این ارتباط کمرنگ بوده یا آنچه که فیلمسازان در پرداختن به مسائل دانشجویان دنبال کردهاند، چندان مورد توجه این قشر و جامعه نبوده است. اینکه سینما چقدر میتواند با دانشجویان همراه باشد یا از دغدغههای آنها بگوید و یا حتی دانشگاه را مورد انتقاد قرار دهد و به رشد و پویایی جریانهای فکری مختلف کمک کند، مبحثی است که نیازمند همراهی عوامل متعددی است و سینمای ایران معمولاً پیش از رسیدن به این موضوعات درگیر مسائلی است که شاید برای جریانهای فکری و افراد متفکر و دانشجویان اهمیت چندانی نداشته باشد.
عوامل متعددی میتوانند عامل کمرنگ شدن ارتباط دانشجو با سینما باشند، با جابر قاسمعلی (فیلمنامهنویس و مدرس سینما) پیرامون این موضوع گفتگویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
ارتباط سینما و دانشجو را در تاریخ سینمای ایران و سینمای امروز چطور ارزیابی میکنید؟
به نظر من بین دانشجو و سینما یک رابطه دو سویه وجود دارد یعنی دانشجو در برخی فیلمها شخصیت اصلی یا گاهی فرعی اثر است که در تاریخ سینمایمان نمونههایی از آن وجود دارد و از یک سو در بسیاری مواقع اصلیترین مخاطب دانشجویان هستند. نه تنها در ایران که در تاریخ سینمای جهان هم فیلمهای زیادی را با محوریت دانشجو مثال زد که اتفاقا مورد استقبال دانشجویان زمان خود قرار گرفتهاند.
اتفاق خوبی است که دانشجو بلیت بخرد و در سینما شخصیتهایی از جنس خودش یا دوستانش را ببیند چرا که دانشجو قشر پویا، تحصیلکرده و جوان جامعه است، از این طریق بخش عمده مخاطبان سینما نسل جوان، تحصیلکرده از طبقه متوسط میشوند و سینما هم در این ارتباط به پویایی بیشتری میرسد.
با توجه به اینکه بازنمایی دانشجو در سینما را اتفاق خوبی میدانید، آیا دانشجو میتواند خود را در سینمای امروز ایران ببیند؟
این مربوط به امروز و دیروز نمیشود، هیچگاه این اتفاق به طور کامل و دقیق در سینمای ما رخ نداده است. تعداد فیلمهایی که به قشر دانشجو پرداختهاند در سینمای ما بسیار اندک و انگشتشمار است.
مخاطب جوان قهرمانهایی جوان و از جنس خود را میپذیرد اما بیشتر فیلمهای ما که به دانشجو یا نسل جوان پرداختهاند در قالب ملودرام قرار میگیرند و بعضاً قصههایی عاشقانه دارند یا در ژانر کمدی یا حتی نمونههایی مثل «خوابگاه دختران» در ژانر ترسناک هستند اما فیلمهایی که بخواهند آن رویکرد اصیلی که به هویت پرسشگر، مداخلهگر و تأثیرگذار دانشجو بپردازد، بسیار کمرنگ بوده و دلیل این اتفاق هم کاملا مشخص است که به ممیزی مربوط میشود.
با توجه به اینکه قشر دانشجو در ایجاد بحث و گفتگو در جامعه نقشی موثر دارد، آیا فاصله گرفتن آن از سینما میتواند منجر به خنثی شدن آثار سینمایی شود؟
حتماً همینطور است، اساساً این خنثی شدن تنها مربوط به سینما نیست و در بسیاری از رسانههای ما رخ داده است. تلویزیون اساساً تعطیل است، هیچگاه تصویری از جامعه در آن نمیبینیم و دانشجو که جای خود دارد. در سینما هم این تصویر بسیار اندک است و آن هم به واسطه سختگیریها هر روز کمرنگتر میشود و به سمت خنثی شدن مطلق میرود. پیشتر در دانشگاهها برخی فیلمها برای دانشجویان اکران میشد، عوامل این فیلمها در دانشگاه حاضر میشدند، مناظرههایی برگزار میشد ولی این اتفاق این روزها کمتر رخ میدهد. البته باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر چه یکی از دلایل این اتفاق خنثی شدن سینما است یکی از اصلیترین دلایل در سالهای اخیر شیوع کرونا و تغییراتی است که در شکل آموزش و دانشگاه رخ داد.
به طور کل باید بگویم دانشجو کسی است که دست به انتخاب میزند، او انتخاب واحد میکند، اساتیدش را و زمان کلاسهایش را هم به سلیقه خود انتخاب میکند و به واسطه همین شرایطی که برایش ایجاد شده سعی دارد در هر زمینهای دست به انتخاب بزند و سینمایی که در انتخاب دانشجو نباشد احتمالا سینمایی خنثی است.
آیا دورهای در سینمای ما وجود دارد که به عنوان یک دوره درخشان در معطوف شدن توجه فیلمهای سینمایی به دانشجویان عنوان کرد؟
چنین دورهای که بگوییم یک ارتباط دو سویه به شکلی که دانشجو سوژه اصلی فیلمها باشد و در عین حال جدیترین مخاطب سینما باشد، در تاریخ سینمای ما وجود ندارد. اما چند فیلم و فیلمساز را میتوان مثال زد که این دغدغه را داشتهاند و نکته جالب توجه این است که معمولاً فیلمسازانی در ساخت این آثار موفق بودهاند که در جوانی این فیلمها را ساختهاند چراکه به نسل جوان نزدیک بوده، دغدغهها را میشناسند و نگاهشان منطقیتر است.
«دو زن» و «نیمه پنهان» به کارگردانی تهمینه میلانی یا «عصبانی نیستم» رضا درمیشیان و فیلمهای پرویز شهبازیان از جمله آثار مهمی هستند که به دانشجویان در زمان خود پرداختهاند. دیگر فیلمسازان مثل مسعود کیمیایی با فیلم «اعتراض» یا داریوش مهرجویی با فیلم «پری» هم به دانشجو پرداختهاند اما دغدغه ادامه دادن این روند را نداشتند و دیگر به آن نپرداختند.
از نظر شما فیلمی که به قشر دانشجو بپردازد، به چه مشخصههایی باید توجه داشته باشد؟
همانطور که گفتم دانشجو انتخابگر است و به واسطه این استقلال نسبی که کسب کرده در تلاش است تا در زمینههای دیگر هم دست به انتخاب بزند و همین ویژگی هم میتواند موجب شکلگیری قصه شود. دانشجو علاوه بر این پرسشگر، منتقد و پویا است و سعی دارد در مباحث مداخله کند و در جامعه تاثیرگذار باشد. این ویژگیها با هویت دانشجو تلفیق شدهاند و اگر قرار است با دقت به آن بپردازیم باید مورد توجه باشند اما متاسفانه به واسطه سانسور در سینمای ما کمرنگ هستند.
آیا سینمای امروز ما حاوی این ویژگی هست که دانشجو مخاطب اصلیاش باشد و در واقع ارتباطی بین آن با دانشجو وجود داشته باشد و حفظ شود؟
امروز نه فقط دانشجوهای ما که مردم ایران از سینما و تلویزیون جلوتر هستند و این یک واقعیت انکارنشدنی است و نه تنها دانشجوی امروز که دانشجوی دیروز هم از این سینما جلوتر است و این فاصله نه اندک بلکه نجومی است.
هیچ اتفاقی نمیتواند رخ دهد تا این همدلی و ارتباط ایجاد شود مگر اینکه سینماگران اجازه داشته باشند آزادانه واقعیتها را مطرح کنند. تا زمانیکه مردم خودشان را در سینما نبینند نباید انتظار داشته باشیم که اتفاق خاصی رخ دهد. این وضعیت فقط فاصلهها را بیشتر و رسانه و سینما را عقیمتر خواهد کرد.
وقتی از سینما صحبت میکنم منظورم سینمایی است که مخاطب دارد و محصول صنعت است، سینمایی که امروز داریم با آنچه که مدنظر من است تفاوت دارد و محصول نظام تثبیت است، نهادی که شاخههای خود را در همه جا تسری داده و حالا میخواهد سینما هم داشته باشد؛ این سینما ما را به جایی نمیرساند. سینما باید محصول صنعت باشد و به واسطه گیشه و اکران زنده باشد و اینگونه میتوان به آن امیدوار بود که حرفی بزند. شاید به صورت زیرزمینی فیلمهایی با نگرش فکری جدی ساخته شوند که آن هم با سینمای گیشه و اکرانی که مدنظر من هست، تفاوت دارد.
امروز در بحران هستیم، باید صبر کنیم و ببینیم که چه اتفاقی رخ میدهد، این دوران جلو میرود و شاید روزی سینما به این روزها و دانشجویان امروز هم بپردازد اما آن زمان باز هم عقبتر است چراکه این مسائل احتمالاً حل شده و مسائل تازهتری وجود دارد که سینما نمیتواند به آنها توجهی داشته باشد