حرفهای تکان دهنده ملی پوش فوتبال درباره اعتیادش
پاک که نمی شویم. من هنوزم که هنوز است در جلسه ها حاضر می شوم
فنونی زاده را مگر می شود نشناخت و به یادنیاورد؟آرپی جی فوتبال ایران هنوز نتوانسته مانندی پیدا کند.مثل فنونی زاده هنوز هم پیدا نشده.این را همه می گویند. بازیکنی که از دوران جوانی فوتبالش را ازباشگاه استقلال جنوب تهران آغاز کرد و در تیم های راهآهن، نیروی زمینی ، دارایی ، بانک تجارت ، استقلال و پاس تهران توپ زد.ملی پوشی که محبوب علی پروین سرمربی وقت تیم ملی بود و از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۷۲ مرتب به تیم ملی دعوت می شد.البته او مربیگری را سال پیش در تیم پرسپولیس بجنورد تجربه کرد.
مهمتر از هر چیز این است که مهدی فنونی زاده از اینکه بگوید اعتیاد داشته اصلا ناراحت نیست.خودش می گوید سال گذشته در یکی از کمپهای انجمن معتادان گمنام پاک شده است.اما اعتیاد کلا فرم چهره و صحبت کردنش را تغییر داده است.
آنچه در ادامه می خوانید بازنشری است از گفت و گو با یکی از بهترین هافبک های تاریخ فوتبال ایران.
مهدي فنونی زاده برای ما معنای دیگری دارد.بگذارید با شما راحت باشیم.شما برای ما یک حالت نوستالژیکی دارید،نه اینکه فکر کنید می خواهیم غلو کنیم یا در شما ذوب شویم.کلا نه من بلکه همه ، با شنیدن نام شما ، یاد آر پی جی می افتیم.بر عکسش هم صادق است…
اگر خاطره می خواهید تا صبح برایتان خاطره تعریف می کنم. اما حالا وقت این کارها نیست.ولی یک ماجرای جالب برایتان می گویم.دختر کوچک من می خواست برایم یک فایل بلوتوث کند، گفت اسم بلوتوثت چیه؟ گفتم مهدی فنونی زاده. گفت پس چرا اینجا نوشته RPG۷؟ اسم بلوتوثم را عوض کرده بود.مثل اینکه خودش هم عوض کرده بود.
این پول بی حساب و کتاب ، پدر فوتبال ایران را درآورده…
پول که بد نیست.اما راه خرج کردنش را نمی دانند.من به شما می گویم دوست دارند به یک نحوی پایشان در تیم باز شود، حالا اگر چیزی هم یاد گرفتند چه بهتر. اما همه چیز پول شده و دلال بازی. فوتبال ما شده مثل بنگاه های خرید و فروش ماشین.آن روزها در دهه ۶۰ تا یک ماشین جدید می آمد روی هوا می زدندش. فوتبال هم مثل آنها شده، فوتبالیست های خوب بیرون می مانند و بازیکنان به درد نخور و شکم گنده بواسطه دلال بازی و آشنا بازی، بازی می کنند.این مسایل پدر فوتبال را درآورده.
شما فوتبال ایران را سوای ناپاکی هایش آنقدر حرفه ایی می بینید که بازیکنانی که برای استقلال بازی می کنند به خاطر وسوسه های یک مربی تیم را ترک کنند و همه محبوبیتشان را از دست دهند؟
نه این طور نیست. ما عقب افتاده ایم، من خودم را می گویم. در اروپا فرضا یک بازیکن می رود با آرسنال قرارداد ۱۵ ماهه می بندد. می روند قرارداد را ثبت می کنند، مثل بیمه ماشین، مشخص است فلان تاریخ قرارداد تمام می شود. آنجا قرارداد که تمام می شود به بازیکن می گویند می خواهی بمان، می خواهی برو تیمی که دشمن ماست. اما در ایران اینگونه نیست، سال ۷۰ علی پروین من را برای پرسپولیس می خواست، علی پروین به خود من گفت که من دنبال ناصر محمدخانی نفرستادم ولی دنبال تو فرستادم چون می دانم با تو می توانیم چهار، پنج فصل قهرمان شویم ولی من نرفتم چون فرهنگش جا نیفتاده بود یه مقداری اش هم بخاطر مرتضی بود. البته از برخوردهای مردم می ترسیدم. می ترسیدم که در خیابان من را ببینند و فحش ناموس بدهند خب من یا مجبورم کتم را دربیاورم دعوا کنم با یارو، یا بی غیرتی کنم.فرهنگش هنوز جا نیفتاده…
سخت نبود شما در استقلال بودید و مرتضی در پرسپولیس؟
نه، ما در جمع های خانوادگی در مورد تنها چیزی که صحبت نمی کنیم، فوتبال است. مرتضی هر جا باشد، خنده هم آنجاست.آن روزها هم این حرفها بود اما همیشه من اینطور جواب می دادم.
بالاخره شما هم زوج بودید.مثل شاهین و شاهرخ.راستی می دانید که شاهرخ و شاهین بیانی چند سال است که باهم قهرند؟
بله می دانم.آخرین بار حدود سه سال پیش به تیپ و تار هم زدند.شاهرخ یک مقدار دست و دل باز بود همه پول هایش ا خرج کرد ولی شاهین جمع کرد.مسایلی هم بینشان اتفاق افتاد که خوب نیست بگویم.
ما شنیده ايم خانم شاهرخ هم فوت کرده است؟
نه فوت نکرده. آلمانه!
این که بازیکنان دهه شصت اکثرا اعتیاد داشتند را قبول دارید؟ بازیکنی می گفت که ما مصرف می کردیم که در بازی که زمین می خوردیم درد نکشیم…
اصلا اینطوری نیست. آسیب پذیرترین قشر هنرمندان و ورزشکارها هستند. شما اگر با هنرمندان ارتباط داشته باشید می بینید که آنها ۸۰درصد از فوتبالیست ها بدترند به پول و پله هم که میرسند دیگه بدتر. زمان ما وقتی فوتبالیست و هنرمند کارشان را کنار می گذاشتند اوج آسیب پذیریشان است، اوقات بیکاری اشان زیاد است، پول هم که زیاد دارند.
به هرحال شما این شهامت را داشتید که بگویید مصرف می کردید.اما خیلی ها شهامتش را ندارند…
بله من شهامت اش را داشتم ، از جورج بست که بزرگتر نیستیم…
ولی خیلی ها حاضر نیستند بگویند که من مصرف می کردم.
می دانید چرا؟ چون آنها می خواهند دوباره معتاد شوند…دوباره می خواهند بروند سراغش…
الان دیگه کاملا پاک شدید؟
پاک که نمی شویم. من هنوزم که هنوز است در جلسه ها حاضر می شوم می گویم من مهدی هستم یک معتاد، مهدی معتاد!نمی گویم معتاد بودم. اما به پاک شدنم از اعتیاد افتخار می کنم.