چرایی از سر گرفته شدن مذاکرات هسته ای
در این میان تحلیل سومی نیز وجود دارد که شاه بیتش منافع متقابل غرب و ایران در بسیاری از موضوعات به ویژه در موضوع هسته ای ایران است. در این تحلیل دولتهای غربی و نیز ایران به این جمعبندی رسیده اند که مذاکرات عادلانه مطلوبیت نسبی و محصور را برای دو طرف مذاکره به ارمغان خواهد آورد.
فارس:
نظریه تصمیم گیری ازجمله نظریات مطرح موجود در حوزه مباحث آکادمیک روابط
بین الملل است. سیاست خارجی بسیاری از دولتها با عنایت به این نظریه قابل
تحلیل و تبیین است. نکته اساسی موجود در این نظریه که با عنایت به سیر
تکامل آن به ویژه در آثار نظریه پردازانی چون اسنایدر و آلیسون هویدا می
گردد جایگاه عقلانیت تصمیم گیران انسانیست. عقلانیت مطلق مورد تاکید
اسنایدر با اشارات بعدی آلیسون به عقلانیت محصور و محدود از مطلوبیت
بیشتری برای تحلیل سیاست خارجی دولتها برخوردار شد.
با
توسل به چنین نظریه ای بود که بسیاری از رویدادهای واقع شده در دوران جنگ
سرد فی مابین ابرقدرتهای شرق و غرب به خوبی تبیین گردید. این نظریه با
تاکید بر نقش و جایگاه اساسی کارگزار انسانی در حوزه تصمیمات خارجی دولتها
در قیاس میان نقش کارگزار – ساختار جایگاه اصلی را به کارگزار انسانی داده
و اساساً ساختار را تحت تاثیر کارگزار می داند. در نمونه تکامل یافته این
نظریه که در آرا و اندیشه های آلیسون قابل تجسس است عامل عقلانیت محصور و
تصمیمگیری براساس عقلانیت غیر مطلق و منافع غیر حداکثری اساسی ترین
پارامتر تعیین سیاستها از سوی کارگزاران تصمیم ساز است.
در این
نظریه، تصمیمگیر سیاست خارجی با توجه به منافع حداکثری دولت متبوع خود، در
ورطه عمل با عنایت به محدودیتهای بیرونی و درونی به دنبال کسب منافع قابل
دستیابی و نه حداکثری برای دولت متبوع خود است. به عبارت دیگر در شرایط
واقعی سیاست بین الملل به تبع مقدورات و محذورات دولتها، تصمیمگیران سیاسی
در همه موارد نمی توانند منافع حداکثری دولتهای خود را محقق نمایند و از
آنجائیکه در بسیاری از اوقات دنباله روی برای کسب منافع حداکثری مخاطرات
امنیتی در سطح فیزیکی، هنجاری و حتی هستی شناختی را برای دولتها در پی
خواهد داشت لذا دیپلماتها و تصمیمسازان به میزان مکفی و قابل دستیابی از
منافع اکتفا نموده و با رویکردی عملگرایانه با اعمال رفتاری بسنده جویانه
بقا مجموعه خود را تثبیت می نمایند. آغاز مذاکرات هسته ای بین ایران و غرب
که دور اول آن در ترکیه و دور دوم آن قرار است در آغازین روزهای خرداد ماه
در بغداد برگزار گردد نیز با عنایت به چنین نظریه ای قابلیت تحلیل را دارد.
پیرامون
علل و عوامل آغاز و از سرگیری مذاکرات ایران با غرب بر سر موضوع هسته ای
بحثهای متعددی مطرح گردیده است. دسته اول از تحلیلها ناظر بر وضعیت داخلی
و سیاست داخلی هرکدام از دو سوی درگیر در این موضوع است؛ برخی با اشاره به
مسائل موجود در آمریکا و کشورهای غربی و بحرانهای متعدد اقتصادی غرب
برآنند که بازار 75 میلیونی و جذاب ایران برای شرکتهای غربی و در کنار آن
جایگاه بی بدیل ایران در رقم زدن معادلات منطقه خاورمیانه دولتهای غربی و
به ویژه دولت ایالات متحده را به این جمعبندی رسانده است که تنها را ه
خروج از بن بست فعلی مذاکره بدون پیش شرط با ایران است. در مقابل عده ای
با اشاره به تحریمها و فشارهای ساختاری علیه ملت ایران برآنند دشواریهای
اخیر در اقتصاد ایران که به ویژه با آغاز طرح تحول اقتصادی شرایط خاصی را
می پیماید ازجمله عوامل از سرگیری این مذاکرات بوده است.
هر دو
تحلیل در یک عامل مشترک است. هم تحلیل اول و هم تحلیل دوم ناظر بر عقب
نشینی یکی از دو طرف درگیر است. تحلیل اول با اعتقاد به مشکلات روزافزون
غرب به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی بر این اعتقاد پایفشاری می کند که
مغفول گذاردن ظرفیتهای موجود در ایران نه تنها کمکی به حل بحران فعلی
نخواهد کرد بلکه همچنین تاثیرات مخرب مضاعفی را در تشدید این وضعیت خواهد
داشت. در این تحلیل علاوه بر مباحث صرفاً اقتصادی به نقش و جایگاه جمهوری
اسلامی ایران در منطقه خاورمیانه به ویژه در افغانستان، عراق، بحرین، مصر،
سوریه، لبنان و فلسطین نیز تاکید گردیده است.
از همین روی غرب با
رصد چنین موقعیتی با کوتاه آمدن از برخی خواسته های خود ایران را مجاب به
آمدن به میز مذاکره کرده است. تحلیلگران دسته دوم نیز با تاکید بر وجود
مشکلات داخلی ایران به ویژه در حوزه مسائل اقتصادی بر این باورند که ایران
با کوتاه آمدن از مواضع قبلی خود طرف غربی را مجاب به نشستن بر سر میز
مذاکره و از سرگیری مذاکرات ناقص قبلی کرده است. این عده از تحلیلگران
معتقدند که ایران از موضع ضعف و تحت تاثیر فشارهای وارده از سوی غرب که به
ویژه با گسترش دامنه تحریمها افزایش یافته است از مواضع گذشته خود کوتاه
آمده و حاضر به کوتاه آمدن از حقوق حقه خود شده است.
در این میان
تحلیل سومی نیز وجود دارد که شاه بیتش منافع متقابل غرب و ایران در بسیاری
از موضوعات به ویژه در موضوع هسته ای ایران است. از دیدگاهی عملگرایانه
عدم ادامه مذاکرات هیچگونه منفعتی را برای دو طرف مذاکره در بر نداشته و
نخواهد داشت. در این تحلیل دولتهای غربی و نیز ایران به این جمعبندی رسیده
اند که مذاکرات عادلانه مطلوبیت نسبی و محصور را برای دو طرف مذاکره به
ارمغان خواهد آورد. ایران نیز که از ابتدا آمادگی خود را برای ادامه
مذاکرات اعلام کرده بود به محض مشاهده تغییر رفتار غرب و برداشتن پیش
شرطهای ناعادلانه برای ادامه مذاکرات دیپلماتهای خود را بر سر میز مذاکره
نشاند.
ایران و غرب به خوبی می دانند که قطع کانالهای ارتباطی
هیچگونه اثر مثبتی را بر روند مذاکرات نخواهد گذاشت. مجموعه دولتهای غربی
فعال در پرونده هسته ای ایران به این جمعبندی رسیده اند که ایران تحت هیچ
شرایطی از حقوق مسلم خود کوتاه نخواهد آمد.
در این میان به ویژه
باتوجه به شرایط موجود در اقتصاد غرب و نیز مسائل داخلی بسیاری از کشورهای
غربی و بهره مندی رقبای آنها از این وضعیت، تصمیم گیران ارشد و دیپلماتهای
فعال در موضوع هسته ای ایران به این نتیجه رسیده اند که دنباله روی از
سیاستهای معطوف به منافع احساسی لابی صهیونیست نه تنها منافعی را برای
آنها به دنبال نداشته است بلکه در عرصه رقابت نفسگیر موجود در سیاست بین
الملل عقب ماندگی این دولتها را منتج شده است.
همچنین باوری فراگیر
نزد افکار عمومی غرب و به ویژه بسیاری از تصمیم گیران ارشد آمریکایی و
اروپایی به وجود آمده است مبنی بر اینکه استمرار چنین رویکردی قطعاً به
زیان بیشتر آنها خواهد انجامید. در چنین شرایطی به رغم مخالفتهای چندین
باره مسئولان رژیم صهیونیستی، مقامات غربی خواست خود برای ادامه مذاکرات
را اعلام داشتند. ایران نیز با استقبال از هرگونه اقدام برای پیشرفت
مذاکرات، حاضر شده است که در شرایط فعلی به مانند طرف غربی براساس عقلانیت
محصور با رویکردی بسنده جویانه تغییراتی هرچند تاکتیکی را در اولویتهای
سیاست خارجی خود لحاظ نماید.