دولت چیست؟ تأملی بر شورش در روسیه
شورش نیروهای شبه نظامی در روسیه پرسش مهمی را فرا رویمان قرار می دهد؟ فهم روسی از دولت چگونه است و ماهیت دولت روسی چیست؟ آیا یک دولت اقتصادی-توسعه گراست؟ یک دولت یکپارچه یا گسیخته است؟ یک دولت امنیتی است؟ یک دولت سوسیالیستی است؟ یا یک دولت مذهبی ارتدکس ؟ براستی کدام یک؟ "واگنر" ظاهرا یک شرکت خصوصی امنیتی (نظامی) است. آمریکایی ها و دیگر کشورها هم "چنین" شرکت هایی دارند. آیا این دو ماهیتا همگون و همسانند؟ آیا ساختارهای اجتماعی-سیاسی- فرهنگی در روسیه فهم خاصی از دولت و قدرت نظامی را پیش می آورد؟ به همین سان می توان پرسید که آیا ساختارهای ایرانی، فرانسوی، آمریکایی، آفریقایی و ... هر یک فهم خاصی از دولت پیش می گذارند؟
چنین “شرکت” هایی بسته به ساختار سیاسی می توانند معنایی کاملا دگرگون داشته باشند، همچنانکه خصوصی سازی در کشور ما معنای بسیار متفاوت از برخی دیگر کشورها دارد. این درک در تار و پود نیروهای اجتماعی رسوخ کرده و به امری تاریخی تبدیل شده است.
گاهی این شرکت ها ساختار قدرت مافیایی را بازتاب می دهند. قدرتی غیررسمی، پنهان و خودسرند که بتدریج برای خود شبکه می سازند، سازوکارمالی-اقتصادی ایجاد می کنند، دیپلماسی غیررسمی و لابی بین المللی تشکیل می دهند، نیروی نظامی ایجاد می کنند و حتی منطقه بین المللی جغرافیایی خود را دارند. همچنانکه دیپلمات ها با یکدیگر ارتباط دارند ممکن است که امنیتی ها هم برای خود ارتباطات بین المللی داشته باشند. البته هر چه قوی تر شوند نفوذ خود را از بعد امنیتی به ابعاد اقتصادی-سیاسی-فرهنگی و حتی تئوری پردازی قدرت می کشانند. گسترش قدرت، آنان را به سبکسری های بین المللی و ارتباطات خارجی می کشاند. دیگر مرز بین خدمت و خیانت، جاسوسی و امانت مخدوش می شود. نیروهای واگنر در چنین شرایطی هستند. می بینیم که چگونه درک روسی از دولت به اغتشاش مفهومی از خدمت و خیانت کشانده می شود. درکی که از مفهوم دولت نزد گروه های مختلف، اقشار گوناگون و فرهنگ های مختلف وجود دارد یکی از ریشه های شکل گیری گروه های مسلح است. برای برخی دولت یعنی یک امر نظامی، یک امر انتظامی، یک دستور از بالا به پایین، یک حکم و یک فرماندهی و فرمانبری. این درک بسیار ساده است و از فهم پیچیدگی های سیاست قاصر است. از اینرو شورش نظامیان برای تسخیر دولت طبیعی است؛ تفرقه و کش مکش امنیتی ها قابل پیش بینی است؛ بازی نفوذِ امنیتی ها، هنجاری است و تنازع نظامی، نه ملی و سرزمینی که اساسا سیاسی است. برای برخی دیگر، دولت یک پدیده موقت و یک فرصت کوتاه تاریخی برای غارت است. دولت اساسا یک ابزار است که باید بتوانید آن را تملک کنید و به چنگ آورید. ابزار تولید ثروت است. در جوامعی که تربیت مدنی ندارند یا روش “پول درآوردن” نظم و نسق قاعده مندی ندارد تسخیر دولت برای تحصیل ثروت راهکاری اساسی است.
درک روسی از دولت ظاهرا یک درک امنیتی-نظامیست. پهناوری کشور با سوابق جنگ سرد دوران کمونیسم چنین درکی را کاملا طبیعی می نماید. این درک آنگاه تقویت می شود که تحریکات ناتو بر ضد روسیه را هم به آن بیفزاییم. در چنین فضایی است که گروه های امنیتی-نظامی کار تنظیم قدرت را در زیر پوست سیاستِ مدنی بعهده می گیرند. شما دایما در معرض خطر هستید. دایما سایه جنگ بر سرتان است. تحریکات داخلی و خارجی شما را آرام نمی گذارد. در چنین فضایی، این غریزه جنگی-دفاعی است که شما را به پیش می راند. رفتارهای شما را شکل می دهد. نظامیان را بر کرسی می نشاند. امنیتی ها را به تخت پایتخت ها بر می کشد. تضمین نظم و نسق مدنی توسط دولت معنا ندارد: این ها را به نظامیان بسپارید و بروید در خانه هایتان بنشینید. سیاسیون را بفرستید پی کارشان. ما بلدیم چکار کنیم؛ همین. اما قصه به این سادگی ها هم نیست؛ رقابت به درون نیروهای مسلح کشیده می شود. همچنانکه بازی قدرت روسیه به درون نیروهای نظامی کشیده شده است. شورش های نظامی در پی می آید. از قضا سرکنگبین صفرا می افزاید و صاحبان نظم و امنیت و دفاع خود به عاملان شورش و بی ثباتی و ناامنی تبدیل می شوند. خطر جنگ مسلحانه داخلی بیشتر می شود. سیاست که یک پدیده طبیعی اجتماعیست به انحصار نظامی و اعوجاج امنیتی در می آید و دیگر اساسا نمی دانید که در زیر پوست جامعه چه می گذرد. شاید بدترین دستاورد فهم نظامی از دولت این باشد که شما دیگر نمی توانید روندهای طبیعی جامعه را درک کنید و لذا با واکنش های ناگهانی، با سکته های اجتماعی و با گسست های تاریخی مواجه می شوید که اساسا از درک آن عاجزید و نتوانسته اید این روزهای بیمارتان را پیش بینی کنید. وضعیت این روزهای روسیه همین است.
این در حالیست که در مقابل برای برخی دیگر دولت یک پدیده تاریخی است که قدرت عمومی را مشروع می کند و قدرت ورزی در جامعه را به نظم و نسق در می آورد. دولت یک قرارداد اجتماعیست. مقامات دولتی نه ضرورتا “قدرتمندان”، بلکه اساسا کارمندانی عالی رتبه با حقوقی بالا هستند که به محض پایان ساعت کار اداری به تفریح می روند، فرصت بازنشستگی با لذت بازی گلف و ماهیگیری و جهانگردی را از دست نمی دهند. قدرت دولت قائم به فرد نیست. تشکیلاتی سیاسی در پی فرد است. در تغییرات سیاسی راننده به سادگی عوض می شود. قرار نیست کل لکوموتیو را از نو بسازید و راننده و مسافران و محموله ها را جابجا کنید.