قتل فرزند 8 ماهه براي ازدواج با مرد غريبه
وقتي نوبت به رويا رسيد تا از خودش دفاع كند گفت: «من به محمود علاقه داشتم و ميخواستم با او ازدواج كنم براي اين كار پروانه مانع بزرگي محسوب ميشد و بايد به هر شكل ممكن او را از بين ميبردم براي همين هم به فكرم رسيد وي را بكشم...
زني كه متهم است با نگه داشتن فرزند هشتماههاش در سرما باعث مرگ او شده، در انتظار حكم هيات قضات به سر ميبرد.
به
گزارش شرق اين زن به نام رويا كه چند روز قبل در شعبه دوم دادگاه كيفري
استان فارس محاكمه شد، به دلیل رابطه با مردي غريبه نقشه قتل فرزند خود را
طراحي و اجرا كرد. پرونده اتهامي رويا زمستان سال 88 گشوده شد. آن زمان
امدادگران مركز فوريتهاي پليسي شهرستان فيروزآباد در تماس با پليس، از
مرگ دختري هشت ماهه در خانهاش خبر دادند و گفتند به نظر ميرسيد اين كودك
به خاطر قرار گرفتن در معرض سرماي شديد جان باخته است.
ماموران
بعد از حضور در محل حادثه، تحقيقاتشان را آغاز كردند و از آنجا كه مرگ
نوزاد مشكوك به نظر ميرسيد جنازه به پزشكي قانوني انتقال يافت و
كارآگاهان به تحقيق از مادر دختر پرداختند. او از علت مرگ فرزندش اظهار
بياطلاعي كرد و گفت: «پروانه به شدت سرما خورده بود اما فكر نميكردم
اتفاقي برايش بيفتد امروز هم خوابيده بود اما هرچه منتظر ماندم بيدار نشد
وقتي سراغش رفتم ديدم بدنش سرد است به شدت ترسيده بودم براي همين هم با
اورژانس تماس گرفتم و امدادگران وقتي آمدند گفتند دخترم مرده است.»
كارآگاهان
كه در ابتدا هيچ سرنخي از اين ماجرا نداشتند به بررسي زندگي خصوصي پدر و
مادر پروانه پرداختند و متوجه شدند اين دو با هم اختلافاتي داشتند همچنين
فاش شد رويا با مردي به نام محمود ارتباط دارد همين مساله ظن پليس را نسبت
به مادر كودك تقويت كرد اما ماموران ترجيح دادند اين بار قبل از رويا از
محمود تحقيق كنند. اين مرد وقتي پشت ميز بازجويي نشست، آشنايي با مادر
پروانه را انكار كرد ولي وقتي ديد دلايل و مداركي عليه او وجود دارد به
اين موضوع اعتراف كرد و گفت: «من و رويا چندي قبل به صورت اتفاقي با هم
آشنا شديم. رويا از زندگي مشتركش ناراضي بود و خيلي زود به من علاقهمند
شد من هم او را دوست داشتم ارتباط ما با هم ادامه داشت تا اينكه رويا
تصميم گرفت دخترش را به قتل برساند و خود را از دست او نجات بدهد.»
ماموران
بعد از شنيدن اعترافات مرد جوان، رويا را نيز بازداشت كردند و او به كشتن
نوزادش اقرار كرد. در ادامه با تكميل تحقيقات مقدماتي، پرونده در اختيار
قضات دادگاه كيفري استان فارس قرار گرفت. در اين جلسه نماينده دادستان جرم
هر دو متهم را محرز اعلام كرد و خواستار مجازات آنها شد، سپس پدر پروانه
در جايگاه ايستاد و گفت: «من براي محمود تقاضاي قصاص ندارم و از او فقط
ديه ميخواهم اما همسرم بايد مجازات شود.»
وقتي نوبت به رويا رسيد
تا از خودش دفاع كند گفت: «من به محمود علاقه داشتم و ميخواستم با او
ازدواج كنم براي اين كار پروانه مانع بزرگي محسوب ميشد و بايد به هر شكل
ممكن او را از بين ميبردم براي همين هم به فكرم رسيد وي را بكشم البته
محمود هم با اين نقشه من موافق بود. چند روزي بود كه دخترم به شدت
سرماخورده بود و من فرصت را براي اجراي برنامهام مناسب ديدم و روز حادثه
در حاليكه به شدت بدحال بود او را در اتاقي سرد گذاشتم. پروانه آنقدر
آنجا ماند تا مقاومتش تمام شد و جانش را از دست داد بعد از اينكه از مرگ
او مطمئن شدم با اورژانس تماس گرفتم.»
در ادامه اين جلسه محمود نيز
از خودش دفاع كرد و سپس هيات قضات براي تصميمگيري وارد شور شدند. اين زن
در حالي در زندان به سر ميبرد كه در تهران نيز زني ديگر به اتهام كشتن
فرزند دو سالهاش در انتظار رسيدگي به پرونده است. اين زن 16ساله كه سارا
نام دارد به اين دليل كه شوهرش تصور ميكرد وي با مردي ديگر رابطه دارد و
كودك دو ساله نيز پسر آنها نيست در شرايطي عصبي دست به جنايت زد. سارا
اكنون در كانون اصلاح و تربيت تهران زنداني است اما به خاطر ابتلا به
ناراحتيهاي رواني شرايط دشواري دارد به گونهاي كه مسوولان كانون يكبار
تصميم گرفتند وي را به مركز بيماران رواني، امينآباد منتقل كنند اما اين
مركز از پذيرش سارا به خاطر اينكه زير 18 سال سن دارد، خودداري كرد.
سارا
در اعتراف تازهاي درباره دلايل به قتل رساندن پسرش گفت: «شوهرم حبيب به
شيشه معتاد بود و با من بدرفتاري ميكرد و كتكم ميزد گاهي وقتها براي
اينكه مرا بزند، دست و پاهايم را محكم ميبست او به من شك هم داشت و خيال
ميكرد با فروشنده يك مغازه پروتئيني رابطه دارم و اميرحسين فرزند او
نيست. روز حادثه نيز من را به شدت كتك زد و از خانه بيرون رفت بعد از آن
اميرحسين شروع به گريه و زاري كرد من كه كلافه و عصبي بودم دست و پاي او
را بستم، همانطور كه شوهرم با من اين كار را ميكرد ولي اميرحسين آرام
نشد براي همين، روسري را دور گردنش پيچيدم و فشار دادم. من نميخواستم او
را بكشم و اصلا هم نفهميدم فوت شده است پسرم آرام شد دقايقي بعد من پوشكش
را عوض كردم. آخر شب وقتي شوهرم برگشت، به او گفتم اميرحسين صدايي نميكند
او پسرمان را معاينه كرد و گفت مرده است بعد هم جسد را از خانه بيرون
برديم و جايي رها كرديم.»
اين زن در بازجوييها بارها از رفتار
شوهر معتادش گلايه كرده و كبوديها و آثار سوختگي با سيگار روي بدن او نيز
نشاندهنده اين است كه زندگي تلخي را پشت سر گذاشته است. در حال حاضر حبيب
نيز در بازداشت به سر ميبرد و رسيدگي به اين پرونده ادامه دارد.