ماجراي بازداشت حاتميكيا
حاتمي كيا از آن جمله افرادي است كه خاطرات زيادي را در دل نهفته دارد. اين مقدمه نه چندان طولاني براي نوشتن خاطره اي جالب از او بود كه خودش تعريف كرد.
آويني فيلم: ابراهيم حاتمي كيا كه اين روزها مشغول”چمران” است اسطوره
فيلم سازي در حوزه دفاع مقدس محسوب مي شود. اين نه تنها يك ادعا نيست بلكه
در قياس با كارهاي ديگري كه ساخته شده و مي بينيم بيشتر به آن پي ميبريم،
اينكه نظير “آقا ابراهيم” كم هستند و شايد نباشند. حاتمي كيا جنگ را ديده و
لمس كرده است براي همين جنس كار را مي شناسد. او به جنگ صرفا توپ و تانكي
نگاه نمي كند.
حاتمي كيا از آن جمله افرادي است كه خاطرات زيادي را
در دل نهفته دارد. اين مقدمه نه چندان طولاني براي نوشتن خاطره اي جالب از
او بود كه خودش تعريف كرد.
حاتمي كيا گفت كه ايام جنگ يك بار مامور
شدم كه بروم و از يك عمليات سري فيلمبرداري كنم. شب بود كه من با ماشينم مي
رفتم به سمت منطقه و همه جا تاريك و طوفان شديدي هم راه افتاده بود،
ناگهان ديدم يك سرباز جلو من را گرفت و اسلحه اش را سمت من كرد ، من شيشه
ماشين را كشيدم پايين كه آن سرباز گفت كي هستي و اينجا چي كار ميكني؟!، من
از جيب كتم حكم ماموريت را در آوردم كه بدهم به سرباز ، طوفان اين كاغذ را
برد، من تا آمدم پياده شوم و كاغذ را بگيرم سرباز اسلحه را گرفت سمتم كه
تكون نخور! از كجا معلوم جاسوس نباشي و ازين حرفا، من هم هركاري كردم
نتوانستم ثابت كنم كه مامورم و خلاصه دو شب بازداشت شدم تا اينكه ثابت شد
من حكم ماموريت داشتم.