اتمام حجّت هاشمی با سپاه در سال ۶۷
مسئله جدی است یعنی واقعا ًهم امام به دنبال صلح هستند وهم ما، برخی دلایل آن را شما می دانید، بعضی ها را هم نمی دانید و هنوزهم نمی توانیم همه چیز را بگوییم چرا که یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست در زمان خودش گفته خواهد شد.
عصر خبر :آیت الله هاشمی بعد از پذیرش قطعنامه 598 طی سخنانی صریح با فرماندهان سپاه درباره پایان جنگ اتمام حجّت کرد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی، در متن این سخنرانی ایشان در شهریور ماه سال 67 آمده است:
ادله ای هست که ما به این نتیجه رسیدیم که فکر می کنیم حق همین است که انتخاب شده امّا اینکه دشمن ما هم صلح بخواهد یا نه ؟ برای ما خیلی روشن نیست. دشمن اگرمی توانست بجنگد و جنگ را ادامه بدهد قاعدتاً صلح نمی خواست،به همان دلیلی که جنگ را شروع کرد.به همان دلیل چون چیزی عوض نشده . نه حزب بعث عراق عوض شده نه انقلاب اسلامی عوض شده نه ایران عوض شده و نه عراق عوض شده ، امّا عراق با یک فرق اساسی دارد که آنهم نحوه اتکای به مردم است، وضع عراق به گونه ای است که حاکمیت موجود عراق نمی تواند به مردم متکی باشد، متکی به سر نیزه و پلیس و استخبارات و ارتش است. بنابراین عراق آزاد نیست تصمیم بگیرد بجنگد یا صلح را قبول کند؟.
امروز زمامداران بعث عراقی باید به مردم خود بگویند که چرا جنگ را شروع کردند؟ ما که پاسخ خود را برای دفاع مقدس مان داریم ولی مردم عراق می خواهند امروز بدانند صدام برای چه 8 سال جنگ و تجاوز را بر آنان و مردم ایران تحمیل کرده؟ این جواب می خواهد. ممکن است امروز بتواند بظاهر جشن بگیرد وهیاهو کنند که ما پیروز شدیم ولی مردم عراق که خوب می دانند صدام به هیچکدام از شعارهایی که در آغاز جنگ داده نرسید.
آنها خوب می دانند پیروز نشدند می گویند ما 8 سال جنگیدیم و صدها هزار کشته دادیم، مردم عراق می پرسند چرا صدام کشورمان را منهدم کرد؟ دهها میلیارد دلار مقروضمان کرد؟، دهها میلیارد دلار ذخایر کشورعراق را بر باد داد؟ این همه آسیب دیده جنگ و خانواده های بی سرپرست روی دست مردم عراق گذاشت برای چه؟ صدام باید جواب اینها را بدهد، حزب بعث چه پاسخی برای مردمش خواهد داشت؟ اینها ادله ما برای اینکه ما در واقع با پذیرش قطعنامه صدام را در معرض پاسخگویی به ملتش قرار دادیم؟.
وضع ما بر خلاف صدام بعد از پذیرش قطعنامه کاملا روشن است ، مردم عراق از او خواهند پرسید که چرا جنگ را آغاز کردی و مردم ما همه می دانند که ما در مقابل تحمیل جنگ فقط دفاع می کردیم . البته ما یک شعاری انتخاب کردیم در طول جنگ برای سقوط حزب بعث عراق که تا حالا به آن نرسیدیم البته بعضی چیزها هست که امروز نمی توان گفت ولی آینده نشان خواهد که مصلحت پذیرش قطعنامه آیا ما را به این حق خواهد رساند یا خیر؟.
مسئله جدی است یعنی واقعا ًهم امام به دنبال صلح هستند وهم ما، برخی دلایل آن را شما می دانید، بعضی ها را هم نمی دانید و هنوزهم نمی توانیم همه چیز را بگوییم چرا که یک عنصر نظامی باید این حقیقت را بپذیرد که همیشه همه چیز برای گفتن جامعه مصلحت نیست در زمان خودش گفته خواهد شد.
این تغییر نظر امام بی سابقه است، مفسران نمونه اش را در تاریخ شاید نتوانند پیدا کنند ولی این اوج انقلابی گری است و باید روی این نکته کارکرد باید روی این نکته تحلیل داد. این اعتماد بنفس لازم دارد که یک رهبری بتواند در یک مقطعی چنین حساس تصمیمی بگیرد و مهمتر از این نکته نفوذ رهبری باید اینقدر نیرومند باشد که همان هایی که دستشان روی ماشه تفنگ بود و قلبشان مملو از خشم دشمن،همه وجودشان به آنها دستور می دهد که شلیک کنند، ندای رهبرشان را پاسخ مثبت داده و دستشان را از روی ماشه تفنگ بردارند و از جبهه پیغام بدهند که ما هر چه شما بگویید را حق می دانیم و تسلیمیم . این حالت استثنایی است و فقط در شرایط انقلاب اسلامی قابل تحقق است. الان ما در چه وضعی هستیم . آنچه که امام تصمیم گرفتند ما دنبال صلحیم واقعا این را ما به عنوان یک تاکتیک مطرح نکردیم .