طرح «سیا» برای امضای پیمان امنیتی
رئیس دفتر حامد کرزی در مقالهای به چرایی تمایل آمریکا برای امضای سریع پیمان امنیتی کابل - واشنگتن و طرح واشنگتن برای آشفته کردن اوضاع در این کشور پرداخته است.
عصرخبر به نقل از تسنیم: «عبدالکریم خرم» رئیس دفتر حامد کرزی در مقالهای که در یکی از رسانههای افغانستان منتشر کرده به چرایی عدم امضای پیمان امنیتی کابل – واشنگتن توسط حکومت سابق افغانستان پرداخته است.
در این مقاله آمده است:
قرار نیست در این مقاله همهٔ عواملی را که منجر به امضا نشدن قرارداد امنیتی با آمریکا از جانب حامد کرزی شد را بیان نمایم؛ بلکه بصورت مختصر به بخشی از تحلیلی که نزد وی و بنده به عنوان همکار و همنظرش وجود داشت، میپردازم.
آمریکا پس از حادثه یازدهم سپتمبر 2001 میلادی با نام مبارزه علیه تروریسم به افغانستان آمد. با فرونشستن گرد و خاک آن حادثۀ المناک، آمریکا به پیاده کردن طرح باقی ماندنش در کشور ما شروع کرد. باقی ماندن درازمدت آمریکا در افغانستان، برای اهداف منطقهای واشنگتن بود و برای رسیدن به این اهداف به افغانستان به عنوان یک پایگاه بزرگ احتیاج داشت. به عبارت دیگر افغانستان برای آمریکا هدف نه، بلکه وسیله تلقی میگردید. برای ماندن دراز مدت در افغانستان آمریکا احتیاج داشت تا دست به ایجاد پایگاههای نظامی و اطلاعاتی بزند. برای ساختن پایگاه، ضروری پنداشته میشد تا نه تنها جنگ در افغانستان وجود داشته باشد؛ بلکه روز بروز شدیدتر هم شود.
در صورتی که در افغانستان جنگ نمیبود تأمین اسلحۀ پیشرفته و سنگین و ساخت تأسیسات بزرگ بصورت طبیعی سؤالاتی را نزد مردم این کشور و کشورهای همسایه و منطقه بوجود میآورد بنابراین پس از مقدمهچینیها، آمریکا در سال 2004عملاً به روشن ساختن آتش جنگ و انسجام و تقویت دوباره طالبان آغاز کرد.
عملیات شبانه، بوجود آوردن تلفات غیرنظامیان، زندانی کردن مردمان بیگناه و فعال ساختن زندان بگرام همه اقداماتی بودند که انگیزه جنگ را ایجاد و تقویت میکردند.
این اقدامات عمدتا در مناطق جنوبی و شرقی افغانستان انجام میشد، مناطقی که در امتداد خط دیورند یعنی در کنار کشور پاکستان قرار داشتند.
با درک همین مسأله بود که حامد کرزی رئیسجمهور پیشین، زندان بگرام را «کارخانه طالبسازی» خواند. آمریکا با ایجاد رسانههای وابستۀ افغانی و با استفاده از مطبوعات خویش در جریان سالهای 2004 تا 2007 برای هر چه بزرگ جلوه دادن قوت طالبان و القاعده و ضعیف و فاسد نشان دادن حکومت بسیار کوشید.
در سال 2009 آهسته آهسته نشانههایی از آغاز مرحلۀ دیگر استراتژی آمریکا پدیدار گشت.
جنجالهای انتخابات ریاستجمهوری سال 2009 و مطرح کردن اینکه آمریکا خواستار ایجاد پایگاههای نظامی میباشد در مذاکرات بسیار خصوصی با رئیسجمهور وقت افغانستان نشانههای ورود به این مرحلۀ جدید بود که من جهت اختصار کلام از ارائه جزئیات آن در اینجا صرفنظر میکنم.
طرح امضای پیمان همکاریهای دراز مدت استراتژیک بین افغانستان و آمریکا در قدم اول از جانب واشنگتن ارائه شد. در این پیمان دیگر همه پوست بود، مغزش را فقط قرارداد امنیتی و دفاعی که بنام (BSA) شهرت یافت تشکیل میداد. چانه زدنها و شرایط سخت حامد کرزی آمریکا را وادار ساخت تا قرارداد امنیتی را از بقیه جدا ساخته و بحث بر سر آن را به سال آینده موکول نماید و در سال 2012 به امضای پیمان همکاریهای دراز مدت استراتژیک بسنده کند. این پیمان نمادین که از نظر محتوا چیز مهمی ندارد؛ در نیمۀ شب دوم ماه می سال 2012 با آمدن بارک اوباما به کابل توسط وی و حامد کرزی در ارگ به امضا رسید. همزمان با امضای پیمان مذکور، مذاکرات بر سر قرارداد امنیتی و دفاعی بین دو کشور آغاز گردید. با وصف اینکه حامد کرزی هر سطر این قرارداد را با دقت از نظر گذرانید، بر سر هر جمله آن چانه زد و جهت بحث بر سر آن لویه جرگۀ مشورتی را فرا خواند؛ اما باز هم نگذاشت این قرارداد در زمان حکومتش امضا شود.
عمق درک و معلومات حامد کرزی از قرارداد امنیتی و دفاعی به مراتب بیشتر از من است؛ اما من در اینجا تحلیل خود را ارائه میکنم، که بصورت دوامدار بین من و رئیسجمهور مطرح میگردید.
به نظر من طرح آمریکا این بود که قرارداد امنیتی و دفاعی با آخرین حکومت و نظام مشروع افغانستان امضا شود و با امضای آن جنگ افغانستان وارد مرحلۀ جدید گردد. با درک همین موضوع بود که حامد کرزی در بیانیۀ جلسۀ اختتامیۀ لویهجرگۀ مشورتی گفت که با در نظر گرفتن سفارشات لویه جرگه، قرارداد امنیتی «پس از انتخابات» امضا خواهد شد.
وی میدانست که اگر قرارداد امضا شود دیگر انتخاباتی در کار نخواهد بود. یقیناً اگر حامد کرزی قرارداد امنیتی با آمریکا را بعد از لویه جرگه امضا میکرد؛ انتخابات ریاستجمهوری سال 2014 برگزار نمیشد.
اگر به متن قرارداد امنیتی و دفاعی بین آمریکا و افغانستان (BSA) نگاه شود دیده میشود که در هر جا بحث بر سر چگونگی نیروهای نظامی آمریکاست، هیچ اشارهای به فعالیتهای CIA در آن صورت نگرفته و این درست مغز موضوع را تشکیل میدهد.
وقتی من میگویم با امضای قرارداد امنیتی جنگ آمریکا وارد مرحلۀ جدید میگردد هدف من اینست که آمریکاییها که حالا در افغانستان پایگاه دارند، قرارداد و دستخط دارند؛ تعداد سربازانش را در این کشور کاهش میدهد، جنگ را به کشورهای دیگر منطقه میکشاند و فعالیتهای CIA را بیشتر میکند. لازم به یاد آوریست که عملیات پهپادها نیز مربوط به CIA میگردد نه وزارت دفاع آن کشور.
حامد کرزی میدانست که بدون ضمانتهای معتبر امضای قرارداد امنیتی بر خلاف آنچه که سیاسیون و کارشناسان وابسته به آمریکا میگفتند و تعدادی آن را طوطیوار تکرار میکردند؛ نه امنیت را به افغانستان میآورد و نه وضعیت اقتصادی ما را بهتر میساخت. به همین دلیل وی آغاز عملی روند صلح را پیش شرط امضا (BSA) قرار داد.
وقتی گفته میشود که با امضای قرارداد امنیتی و دفاعی جنگ آمریکا وارد مرحله جدید میشود معنی آن این است که دامنه جنگ به کشورهای همسایه افغانستان و مرزهای روسیه و چین کشانده میشود.
برای عملی شدن این نقشه لازم است تا افغانستان به یک «وزیرستان بزرگ» تبدیل شود.
دو حادثه آغازگر تبدیل افغانستان به وزیرستان بزرگ بود: یکی انتخابات ریاستجمهوری که جنجالی شده و حکومت ما را ضعیف ساخته و مشروعیت به عمد معیوب نشان داده شد و دیگری حادثه حملۀ تروریستی به مدرسه نظامی در پیشاور و قتل عام بیش از صد کودک در این حادثه.
حکومت پاکستان حملۀ ماه اکتبر به مدرسه نظامی پیشاور را معادل حادثۀ «یازدهم سپتامبر» برای پاکستان خواند.
در واقعیت نیز پاکستان از این حادثه همان استفاده را بعمل آورد که آمریکا از حادثۀ یازدهم سپتامبر سال 2001 کرد. امکان دارد برای این حادثه زمینهسازی صورت گرفته باشد تا از آن استفادۀ لازم بعدی بعمل آید.
سفر «راحیل شریف» و رئیس ISI به افغانستان یک روز پس از حملۀ تروریستی به مدرسه نظامی پیشاور نخستین گام در راه پیاده کردن طرح جدید مشترک پاکستان و آمریکا بشمار میآید. کابل نباید این هیأت را میپذیرفت . با این سفر پاکستان معکوس ساختن معادله تروریسم و پناهگاههای آن را آغاز کرد.
عملیات «ضرب غضب» که در وزیرستان جریان دارد و حادثۀ تروریستی مدرسه پیشاور گویا پاکسازی پاکستان از تروریستها را در برخواهد داشت. امروز که صدها جنگجوی خارجی با خانوادههایشان به ولایات مختلف افغانستان آمده و در اینجا مستقر شدهاند؛ آغاز وزیرستانسازی افغانستان است. صدها جنگجو با خانوادههایشان در هلمند، فراه، زابل، غزنی، وردک، سرپل، فاریاب، بدخشان…. جابجا میشوند اما کسی نیست که جلو آنها را بگیرد. علاوه بر آن رسانههای آمریکایی و پاکستانی نیز از نقل مکان گروهی تروریستها به داخل افغانستان گزارش میدهند به عنوان مثال شمارۀ 28 ژانویه والاستریت ژورنال که از جابجا شدن صدها جنگجوی القاعده و ازبکستانی در مناطق «بدون قانون» افغانستان گزارش میدهد.
تبدیل شدن بیرقهای سفید به بیرقهای سیاه و ظهور گروه داعش در افغانستان نیز نشانۀ آغاز مرحلۀ جدید است. شعار نو، نیروی نو و میدان جدید فعالیت ایجاب مینماید تا گروه جدیدی این جنگ را به پیش ببرد. زیرا مشکل است با نام «طالب» مثلاً در آسیای مرکزی جنگید.
اعلام ولایت خراسان در چارچوب خلافت داعش توسط ابومحمد العدنانی سخنگوی داعش گامی عملی در آغاز مرحلۀ جدید جنگ آمریکاست که جابجا کردن گروهی سربازان آن را در افغانستان از قبل آغاز کرده است.
این جریانات که همه در پیش چشم ما واقع میشوند نقطۀ آغاز آن امضای قرارداد امنیتی و دفاعی بین آمریکا و افغانستان است.
برای اینکه این نقشه بصورت درست عملی شود افغانستان باید به کشوری تبدیل گردد که مشروعیت نظام سیاسی آن زیر سؤال باشد، کشور چندپارچه بوده و مراجع مختلف قدرت در آن ایجاد شود، سیاسیون خجالت زده بوده و ثبات مملکت شکننده باشد.
پس از جنجالی ساختن انتخابات ریاستجمهوری قدم بعدی برای محروم ساختن افغانستان از نظام قوی و مشروع، انتخابات پارلمانی و مسائل و جنجالهای مربوط به آن است.
آمریکا میخواهد در نظام انتخاباتی افغانستان تغییراتی آورده شود. داخل کردن پای خارجیها در کمیسیونهای انتخاباتی از اهداف عمدۀ آمریکاست. هر دو کاندیدایی که امروز بر سر قدرت هستند در تفاهمنامۀ ایجاد حکومت وحدت ملی که متن اصلی آن به انگلیسی نوشته شده بود خود را به آوردن «اصلاحات» در نظام انتخاباتی متعهد ساختهاند.
هر چند تعدیل قوانین انتخاباتی و تغییر آوردن در کمیسیونهای انتخاباتی در سال آخر کار شورای ملی بر اساس حکم قانون اساسی ممکن نیست؛ اما با وصف آن شورای ملی بر روی آن کار نموده و طرح تعدیل قانون تشکیل و صلاحیتهای کمیسیونها را آماده ساخته است. اگر کمیسیون مستقل انتخابات اقدام به برگزاری انتخابات پارلمانی در زمان معین آن کند؛ سروصداها و مخالفتهای شدیدی علیه این اقدام بوجود خواهد آمد و یکبار دیگر وضعیت به بحران کشانده خواهد شد. اما اگر برگزاری انتخابات تا اصلاح دلخواه آمریکا به تعویق بیافتد؛ ما بعد از تمام شدن میعاد کار پارلمان دارای قوای مقننۀ قانونی نخواهیم بود. در این صورت نیز با سپری شدن مدت کوتاه صداها بلند خواهد شد که پارلمان ما قانونی نیست، حکومت مشروع نیست… خلاصه ما با بحران مشروعیت نظام روبرو خواهیم بود.
اعلام مکرر این که طالبان دیگر دشمن آمریکا نیستند و آنها را شورشی خطاب کردن این گمان را قوت میبخشد که شاید مناطقی از افغانستان در جریان سال آینده به دست آنها سقوط کند. اگر این کار شود در عکسالعمل با آن وضعیت غیرقابل پیشبینی را در تعدادی از ولایات دیگر کشور شاهد خواهیم بود.
از سوی دیگر وضعیت اقتصادی افغانستان از یک سال پیش رو به وخامت است. امضای قرارداد امنیتی با آمریکا نه تنها باعث جلب سرمایهگذاری و بالا رفتن عواید دولت نشد بلکه سرازیر شدن گروهی تروریستهای داخلی و خارجی به ولایات مختلف وضعیت اقتصادی کشور را بدتر خواهد ساخت.
فقر اقتصادی، حکومت ضعیف و ادارۀ فلج شده، خرابی وضعیت امنیتی همه عناصر تشکیل دهندۀ «وزیرستان» شدن افغانستان هستند.
موجودیت «وزیرستان» به عنوان سیستم و فضا ضرورت آمریکا برای صدور جنگ به مناطق دیگر است. همانگونه که دیروز آن فضا و سیستم علیه افغانستان بکار گرفته میشد؛ فردا میتواند علیه کشورهای دیگری بکار گرفته شود. متأسفانه پس از امضای قرارداد امنیتی شاهد بکار افتادن این ماشین ویرانگر جنگ هستیم، همان جنگ سابق اما در مرحله جدید و با ابعاد جدید آن.
«ما به این دلیل BSA را امضا نکردیم».
ابر قدرتها در طول تاریخ، اینچنین طرحها و حیلههایی داشتهاند؛ اما بیداری ملتها و یاری خداوند نتیجه را چیز دیگری ببار آورده است.