سيد علي خميني: انقلاب اسلامی تک بعدی نبود
اگر هر جزئی در جایگاه خود قرار نگیرد، در مجموعه کل خلل ایجاد خواهد شد. حتی در بعضی شرایط اگر یک جزء برداشته شود، به مصلحت و مقصودی که پشت آن کل هست نخواهیم رسید. البته در بعضی شرایط هم اگر جزء برداشته شود در دستیابی به مصلحت کلی خللی وارد نخواهد شد. به طور مثال در بحث اقل و اکثر استقلالی و ارتباطی این مسائل مورد بحث است.
عصر خبر: حجتالاسلام سیدعلی خمینی گفت: هیچکس نمیتواند بگوید فقط ما هستیم که میفهمیم امام چه گفت. موسسه تنظیم و نشر آثار امام هم هیچ وقت این کار را نمیکند.
به گزارش تسنیم، نخستین پیش همایش اجتهاد در اندیشه امامخمینی(ره) در پژوهشکده امامخمینی در حرم مطهر امامخمینی(ره) برگزار شد.
در این مراسم حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی، موسوی بجنوردی و آیتالله عباسعلی روحانی رئیس پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی به سخنرانی پرداختند.
حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی با تأکید بر اینکه مردم به جمهوری اسلامی برآمده از اندیشه امامخمینی رأی دادند؛ اجتهاد در اندیشه امامخمینی را یک نیاز واقعی دانست.
وی با بیان اینکه در مصادیق انقلابی ماندهایم و مفاهیم انقلابی را رها کردهایم؛ پرداختن به مفاهیم انقلابی را مسیر اجتهاد در اندیشه امامخمینی عنوان کرد و یادآور شد: در جا زدن در مصادیق و رها کردن مفاهیم انقلابی موجب تحجر است.
مشروح سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی خمینی در ادامه میآید:
انقلاب اسلامی تک بعدی نبود
نکتهای که در ابتدا میبایست به آن اشاره کرد این است که امام و به تبع او انقلاب یک انقلاب تک بعدی نبود.
شما اگر آرمانهای امام و به تبع آن آرمانهای انقلاب را بررسی کنید، خواهید دید که این آرمانها دارای ابعاد مختلف هستند و یک کل است که «بما هو کل» دارای ارزش و معنا میشود.
منشأ این موضوع هم شخصیت خود حضرت امام است که یک شخصیت دارای ابعاد مختلف و یک اندیشه کامل بود.
امام در سن 61 سالگی قیام ظاهری خود را آغاز کردند و قبل از آن ایشان در حیطههای مختلف یک شخصیت خود ساخته بود. از جمله در حیطه اندیشه، عمل، کردار و رفتار.
در اندیشه امام با یک کل اندیشهای مواجه هستیم
این «کل بما هو کل» را باید مورد نظر قرار داد. خصوصیت کل این است که تمامی اجزا با هم شکل دهنده کل هستند.
اگر هر جزئی در جایگاه خود قرار نگیرد، در مجموعه کل خلل ایجاد خواهد شد. حتی در بعضی شرایط اگر یک جزء برداشته شود، به مصلحت و مقصودی که پشت آن کل هست نخواهیم رسید. البته در بعضی شرایط هم اگر جزء برداشته شود در دستیابی به مصلحت کلی خللی وارد نخواهد شد. به طور مثال در بحث اقل و اکثر استقلالی و ارتباطی این مسائل مورد بحث است.
در بحث نماز اگر یک الله اکبر گفته نشود و نماز را با تمام اجزا و شرایطش بخوانیم هیچ ارزشی نداشته و معراجی رخ نخواهد داد. این مقدمهای است که باید در بحث اندیشه امام به آن توجه داشت و در واقع ما با یک کل اندیشهای مواجه هستیم.
مردم به جمهوری اسلامی برآمده از اندیشه امام رأی دادند
نکته دوم که در اندیشه امام و خصوصا در بحث کارکردی و کاربردی آن باید مورد نظر قرار بگیرد این است که حکومتی که ما الان داریم، استمرار حکومت امام و استمرار اندیشه امام است. چه از حیطه اسمی که در تمامی سخنرانیها، مسئولین نظام و به خصوص مقام معظم رهبری این نکته را دائما ذکر می کنند که راه ما راه امام بوده و حکومت ما استمرار حکومت ایشان است.
افتخارات و پیشرفتهای ما از ضرب شست امام بوده و این انقلاب بدون نام امام در هیچ جای جهان شناخته شده نیست. بنابراین هم در حیطه اسمی، ما حکومت خود را استمرار حکومت امام و در دل اندیشه امام میدانیم و هم در حیطه رسمی هم آنچه که از مردم رأی گرفت و در رفراندوم مورد نظر آنها قرار گرفت، جمهوری اسلامی برآمده از اندیشه امام بود. لذا اگر ما بخواهیم امام را از جمهوری اسلامی جدا کنیم در حیطه مشروعیت هم با مشکل مواجه خواهیم شد و این موضوع فارغ از منظر حقوقی، یک نظریه است.
اما در حیطه عملی اینکه چقدر به اندیشههای امام نزدیک هستیم یا نیستیم، موفق شدیم یا نشدیم، در کجاها پیشرفت و پسرفت داشتهایم و چقدر تا رسیدن به قلههای آرمانهای انقلابمان رسیده یا نرسیدهایم، مواردی بوده که محل بحثشان اینجا نیست. در نتیجه این که آیا حکومت ما استمرار حکومت امام است دقیقا نقطه شروع بحث اجتهاد در اندیشه امام میباشد.
اجتهاد در مکتب امام
در عنوان اجتهاد در اندیشه امام باید توجه داشت که متعلق اجتهاد به صورت حقیقی نمیتواند یک شخص باشد، هر چند به صورت مجازی میشود. مانند اینکه برخی میگویند ما امام را متن میدانیم، در واقع این یک جمله مجازی است و حقیقی نیست. بنابراین متعلق اجتهاد نمیتواند فرد باشد، بلکه باید یک اندیشه باشد. در نتیجه با توجه به اینکه امام دارای یک مکتب میباشد، بهتر است از عنوان اجتهاد در مکتب امام استفاده کنیم.
اجتهاد در اندیشه امام(ره ) یک نیاز واقعی است
نکته بسیار مهم دیگر اینکه بحث اجتهاد در اندیشه امام یک نیاز بود و این نیاز در نتیجه این است که جامعه خودش را محتاج به امام دانسته و همچنین مقبولیت و مشروعیت خود را در حیطههای اسم و رسم مربوط به ایشان میداند. همانطور که در مسئله مشروعیت و مقبولیت رأی مردم از دیدگاه امام و همچنین حیطه اختیارات شورای نگهبان بارها و بارها اجتهادهای مختلف مطرح شده است، پس نتیجه میگیریم اجتهاد در اندیشه امام یک نیاز واقعی است.
در واقع زمانی که احتیاج حاصل شد، طبیعتاً اجتهاد هم به دنبال آن میآید. طرح، فهم و مشروعیت دادن به اجتهاد در اندیشه امام در حقیقت مشروعیت دادن به این نیاز است.
باید توجه داشت با وجود اینکه در حال حاضر بالغ بر بیست و چند سال از رحلت امام گذشته است اما در موضوعات مختلف باید اجتهاد در اندیشه امام را انجام داد چرا که خودمان را استمرار حکومت امام میدانیم.
در برخی امور به مسئلهای رسیدیم که امام در آن خصوص صحبتی نداشتهاند اما در موضوعی شبیه آن نظراتی داشتهاند. به مسئلهای رسیدیم که این عبارت امام با آن عبارتش در ظاهر همخوانی ندارد، یک گروه به عباراتی استدلال کردهاند که میزان رای ملت است(صحیفه امام،ج8،ص173) یا مجلس در رأس همه ارگانها واقع است(همان،ج17،ص246) و عدهای آن عبارات را مطرح میکنند که ولایت فقیه … همان ولایت رسولالله است(همان،ج10،ص308) یا قریب به اینکه من رئیسجمهور را نصب میکنم.(ن.ک. همان،ج12،ص139)
در این موضوع باید گفت:
هر کسی از ظن خود شد یار من وز درون من نجست اسرار من
به این دلیل است که ما در طول این مدت ناچار با این مسئله روبرو هستیم و کسی نمیتواند این عبارات را انکار کند.
نکته مهم این است که اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام، در ساحت فهم اندیشه امام است، در حالی که نقد اندیشه امام در حیطه رد است. این تفاوت مهمی است که خیلیها متوجه آن نشدهاند. اجتهاد باید در حیطه فهم باشد و باید در نظر داشت که نقد دوره پسا فهم است.
باید توجه داشت که اجتهاد ارتباطی به عصمت ندارد. شما اجتهاد میکنید که بفهمید امام در این زمینه چه میگوید. اینکه برخی بحث اجتهاد در اندیشه امام را مقدمه نقد اندیشه امام میدانند، اصلاً صحت ندارد و هرگز اینگونه نیست چرا که مسئله اجتهاد در اندیشه امام در حیطه فهم است و اینکه ما بفهمیم امام چه گفت.
در همان عبارتی که از مقام معظم رهبری آوردند و آن اینکه باید مطلق، مقید، عام و خاص را کنار هم قرار داد تا ببینیم امام چه گفت؟ مرادش چه بود؟ منظورش چه بود؟ لذا این دغدغه عصمت و غیر عصمت هم جریان ندارد.
هیچکس نمیتواند بگوید فقط ما هستیم که میفهمیم امام چه گفت
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که اجتهاد در مقابل چیست؟ اجتهاد در مقابل انحصار فهم و انحصار تفهیم است. هیچکس حق ندارد بگوید آنچه که من از امام میفهمم این است و فرد دیگری حق ندارد چیزی بگوید و بفهمد. در واقع هیچکس نمیتواند بگوید فقط ما هستیم که میفهمیم امام چه گفت. موسسه تنظیم و نشر آثار امام هم هیچ وقت این کار را نمیکند، با وجود اینکه در بسیاری از اوقات تحت شدیدترین فشارها قرار گرفته است که بگوید اینجا امام چه گفت.
اجتهاد در اندیشه امام در مقابل انحصار فهم و تفهیم از اندیشه امام
بحث اجتهاد در اندیشه امام در مقابل انحصار فهم و تفهیم در اندیشه امام میآید و چیز دلبخواهی هم نیست که هر کسی هر چیزی که دلش میخواهد بیان کند. این موضوع را هم برخی درک و فهم نکردهاند.
اجتهاد یک بار فرهنگی و معنایی پشتش دارد. متاسفانه خیلیها میگویند امام اینطور یا آنطور بود؛ شما باید تمام عبارات را نگاه کنید و مورد نظر قرار بدهید. ببینید مطلق، مقید، عام و خاصش چه میباشد؟ و یک موضوع در تعارض با مسئله دیگر، چگونه حل میشود.
پشت تمام رفتارهای امام یک اندیشه است
نکته دیگر بحث فهم متن است که امروزه خیلی مهم می باشد. مباحث هرمنوتیک همان است که ما دقیقا با آن کار داریم. خوانش متن، متن خوانی و فهم متن. باید توجه داشت که پشت تمام رفتارهای امام یک اندیشه است. آن اندیشه است که امروز قابل جریان است.
تفاوت در مفاهیم انقلابی و مصادیق انقلابی
نکته دیگر بحث تفاوت گذاشتن بین مفاهیم و مصادیق انقلابی است. متاسفانه در بسیاری از موارد ما در مصادیق انقلابی ماندهایم و مفاهیم انقلابی را رها کردهایم.
مصادیق انقلابی نباید گمراه کننده ما باشد. گیر کردن در مصادیق انقلابی سر از تحجر در میآورد. اینکه بگوییم چون در فلان دوره فلان مسئله بود پس دیگر نمیشود کاری کرد، اصلا قابل قبول نیست. باید دید مفهوم انقلابی پشتش چیست.
به طور مثال یک مفهوم انقلابی این است که ما صد در صد با آپارتاید و تبعیض نژادی مخالفیم و هیچگاه با کشوری که آپارتاید درونش باشد رابطه نخواهیم داشت، چون آن کشور را یک کشور و حکومت انسانی نمیدانیم، اما مصداق این موضوع بحث آفریقای جنوبی بود.
در ابتدا با آن کشور رابطه نداشتیم، اما جلوتر که میآییم، میبینیم آفریقای جنوبی هست اما دیگر تبعیض نژادی درونش نیست. اما برخی میگفتند: امام برای رابطه با آفریقای جنوبی مخالف بود، حالا شما میخواهید سفیر به آنجا بفرستید؟!
قدر مسلم این نوع برخورد، تحجر و در جا زدن است. امام درست است که با رابطه با آفریقای جنوبی مخالف بود اما این مصداق انقلابی است. آن چیزی که در حیطه اندیشه بوده و مانا است و جریان دارد، مفهوم انقلابی میباشد. مفهوم انقلابی عبارت است از اینکه ما با آپارتاید مخالفیم اما اگر این جریان عوض شود رابطه هم برقرار می شود.
در مورد مذاکره و ارتباطات با کشورهای دیگر به خصوص در مسئله سیاست خارجی باید فرق بگذاریم. امروزه خیلی از جریانها و موضوعات عوض شده است. شکل موضوع و مصداق همان است اما مفهوم انقلابیاش تغییر پیدا کرده است و در حال حاضر یک مفهوم دیگر است.