آمار صعودي طلاق توافقي در جامعه
اكنون روند طلاق پنهان در برخي شهرها و روستاها 80تا 85درصد است و اين موضوع در سالهاي آينده ظهور پيدا ميكند اما از نيمه دوم دهه 80قبح طلاق در بين خانوادهها كمتر شد.
عصر خبر– مهدیه تقویراد- طلاق توافقی اگر چه پدیده اجتماعی جدیدی نیست اما افزایش آن در سالهای اخیر موجب نگرانیهای فزایندهای شده است.
در شرايطي كه طلاقها عمدتا با درگيري و اختلافهايي همراه است كه آسيبهاي ديگري بهدنبال دارد، طلاق توافقي بهخودي خود شايد حتي بد هم نباشد اما پررنگ شدن اين پديده حتما زنگ خطري است كه گويا اين روزها بيشتر از گذشته به گوش ميرسد.با دكتر اصغر مهاجري، استاد دانشگاه و جامعهشناس دراين باره گفتوگو كردهايم.
آقاي دكتر! ميان اين همه آمار نگرانكننده درباره ازدواج و طلاق، با اين طلاق توافقي چه بايد بكنيم؟لازمه مواجه شدن با هر پديده و آسيب اجتماعياي شناخت ريشههاي آن است.اينها تنها مباحث جامعهشناسي تخصصي نيستند بلكه نكاتي هستند كه در سبك زندگي بايد مورد توجه خانوادهها، والدين و جوانان قرار بگيرند. طلاق توافقي هم يكي از انواع طلاق است كه اتفاقا ميتواند خيلي هم خطرناك باشد.
بسيار خب، ريشه يابي كنيد لطفا!ببينيد، نهاد خانواده از گذشته تاكنون تغييرات زيادي داشته اما جامعه خود را براي اين تغييرات آماده نكرده، همين موضوع باعث شده تا تنشهاي زيادي را در خانوادهها شاهد باشيم. اكنون خانوادههاي ايراني در حالگذار از خانواده هستهاي به سمت خانواده گسترده هستند اما متأسفانه نه هستهاي باقي ماندهايم و نه گسترده شدهايم؛ يعني همه شرايط براي اينگذار فراهم نشده است.جوان هنوز از خانواده جدا نيست و با حمايت خانواده ازدواج ميكند.پس از ازدواج تنها محل زندگي او تغيير ميكند ولي همچنان حمايتها و تسلط خانواده را پشت سر خود دارد. اين انتقال ناقص يكي از دلايل جدي در بحث طلاق است به اين معني كه همه اسباب بزرگي را فراهم نكردهايم، درحاليكه تمام دنيا در حال گذر است. ما براي اين تغييرات هيچ برنامهريزياي نداريم و همهچيز را به حال خود رها كردهايم.
خب اين چه ارتباطي با طلاق توافقي دارد؟زماني كه ساختارهاي يك جامعه تغيير پيدا ميكند مواجه شدن با ارزشها و باورها و هنجارهاي جديد اجتنابناپذير ميشود. درحاليكه گفته ميشود خانواده بايد بهعنوان مبناي رأي تمام امور حكومتي قرار بگيرد اما متأسفانه شاهد اين هستيم كه در بيش از 3دهه گذشته اين موضوع از سوي دولتمردان مغفول واقع شده و از اهميت نهاد خانواده غافل شدهاند. الان سطح تحصيلات خصوصا در بانوان افزايش پيدا كرده. زماني كه تحصيلات بالا ميرود چند تغيير ساختار نگرشي رخ ميدهد؛ مثلا افراد متوجه ميشوند كه با داشتن تحصيلات ميتوانند استقلال مالي داشته باشند، ميزان آگاهي آنها بالا ميرود، فرد در يك فضاي بازتر اجتماعي ارزشها و ترجيحات ارزشياش تغيير ميكند. تغييراتي كه در نظام ارزشي و معياري جامعه اتفاق ميافتد باعث ميشود كه رويكرد و نگاه زوجين به طلاق تغيير پيدا كند. زماني كه زن امروزي قدرت اقتصادي مناسب دارد و يا قبح طلاق فرو ريخته، خانواده اين آمادگي را دارد كه براي گذر از فضاي سخت طلاق اجتماعي به روشهاي ديگري توسل بجويد كه يكي از اينها طلاق توافقي است. اين در حالي است كه جامعه ايراني براي اينكه جلوي فروپاشي خانواده را بگيرد از تاكتيكي به نام مهريه سنگين استفاده كرد تا جسارت طلاق را از مرد بگيرد.
چه اتفاقي افتاده كه نتايج آن آمار صعودي طلاق توافقي در جامعه شده؟براساس مطالعات انجام شده طلاق 13مرحله دارد كه شايد در مراحل ابتدايي آن زن و شوهر كه گرفتار فرايند طلاق شدهاند متوجه نيستند كه در مسير طلاق قرار دارند.در ششمين مرحله معمولا طلاق روي ميدهد كه از آن بهعنوان طلاق اجتماعي نام برده ميشود. با اين حالگذار از مرحله ششم به مرحله هفتم طلاق حقوقي است. در گذشته بهدليل قبح طلاق خانوادههايي كه دچار ازهمگسيختگي ميشدند در مرحله ششم باقي مانده و زير يك سقف زندگي ميكردند كه نوعي طلاق پنهان بود. اكنون روند طلاق پنهان در برخي شهرها و روستاها 80تا 85درصد است و اين موضوع در سالهاي آينده ظهور پيدا ميكند اما از نيمه دوم دهه 80قبح طلاق در بين خانوادهها كمتر شد و خانوادهها به مرحله هفتم طلاق كه همان طلاق حقوقي است گذار پيدا كردند.حالا قبح طلاق شكسته شده و زوجين تنها براي عبور از گرفتاريهاي حقوقي طلاق، بهصورت توافقي جداميشوند.
براي جلوگيري از اين روند تصاعدي چه بايد كرد؟علاج اين واقعه در انجام مشاوره به تنهايي نيست. بايد دلايل و شرايط طلاق در ايران براساس پژوهشهاي مستمر شناسايي و سبك زندگي متناسب با اين شرايط فراهم شود. ازدواج و طلاق موضوعي تحكمي و فرماني نيست. دليل عمده اينكه ميزان طلاق در ايران بيشتر شده و ميشود، برميگردد به سبك زندگي و بسترها و نظامهاي ارزشي و اينكه ساليان سال نسبت به مهمترين موضوع زندگي يعني ازدواج و طلاق كار فرهنگي مناسبي نكرديم؛ مثلا يكي از مهمترين متغيرهايي كه موجب پايداري زندگي زناشويي ميشود متغيري است كه جامعه شناسان از آن بهعنوان رضايتمندي زناشويي ياد ميكنند. مهمترين شاخص آن هم رضايت جنسي است كه متأسفانه در ايران نه متناسب با فرهنگ امروزي و نه فرهنگ گذري نسبت به اين موضوع كاري نشده است. براساس برخي پژوهشها 85درصد دلايل طلاق در عدمرعايت شاخص رضايت جنسي است. زماني كه فاقد برنامه و راهبرد و آموزش هستيم و در لانههاي تابويي خودمان هستيم امكان حل مشكلات خانوده ازجمله طلاق وجود ندارد و به شعارهاي ويتريني و تشريفاتي چنگ ميزنيم. چاره اين كار تغيير نگرشهاست. ساختارها و سبك زندگي بايد تغيير كند و به يك ثبات بايد در اين زمينه برسيم. ايجاد يك سيستم خبره آگاهيبخش در زمينه ازدواج و طلاق كه گام اول آن پژوهش است در اين زمينه ضروري است.
دليل افزايش طلاقدليل جهشدار بودن طلاق در كشور ما اين نيست كه الان شرايط طلاقآور است، بلكه شرايط طلاقآور بوده اما ما شكستن سد طلاق آشكار را شروع كرديم و چون پشت آن خيليها آماده طلاق گرفتن هستند، عدد اين مرحله را درشت ميبينيم. هيچ سازمان و برنامهاي متولي بهينهسازي سازگاري ميان زوجين نيست. درواقع همه به اين ناسازگاري كمك ميكنيم. از طرفي متغيرهاي مختلف در سبك زندگي تغيير كرده است. ساختارهاي اجتماعي در كشور نياز به تغيير دارد، ما بايد نسبت به موضوعات ارزشي كه داريم از حالت شعاري خارج شويم و نسبت به ارزشها بهطور مداوم پژوهش كنيم. ما به خانواده اعتقاد نداريم، اگر اعتقاد داريم چرا بدهيهاي آن را پرداخت نميكنيم؟ خانواده تنها عضو سازمان اجتماعي است كه تريبون ندارد. براي ازدواج مگر مسكن شرط اول نيست، آيا چنين شرايطي وجود دارد؟ ما بايد شرايط اشتغال را فراهم كنيم، اگر اين شرايط فراهم شود، فرد ميداند كه چطور ازدواج كند.