رييس اداره بوق روي امواج ماهواره
گفت وگو با بازيگر مجموعه خنده بازار
مرتضي رستمي، همان بازيگري است كه در خندهبازار نقش رييس بانك و ادارات مختلف بوق را بازي ميكند. او در رشته كارشناسي بازيگري و كارشناسي ارشد كارگرداني تحصيل كرده است و بازي در نمايشهاي تخت و خنجر، يوسف و زليخا، دار و دلدار به كارگرداني داوود فتحعليبيگي، داستان يك زندگي عاشقانه بهكارگرداني عبدالحي شماسي و… را در كارنامه دارد.
رستمي هماكنون صبحها در اداره ارشاد استان تهران بهعنوان كارشناس فعاليت دارد و بعد از ظهرها جلوي دوربين خندهبازار ميرود. با اين بازيگر درباره جزئيات نقشآفرينياش در خندهبازار همصحبت شديم.
در مجموعه خندهبازار بيشتر مردم شما را با نقش مدير ميشناسند. خودتان نسبت به اين نقش چه حسي داريد؟
15 سال است در وزارت ارشاد كار ميكنم، ولي هنوز رسمي نشدهام. هميشه در اداره خودمان كارشناس بودهام. برخلاف زندگي واقعيام هميشه جلوي دوربين نقش مدير را بازي ميكنم. هر وقت نقش مدير ميخواهند ميگويند مرتضي بيا بازي كن. اين سري چند بار نقش مجري زن را هم در بخش شبكههاي ماهوارهاي بازي كردم.
خودتان علاقه داريد در يك نقش ثابت بازي كنيد يا اين كه در هر بخشي ايفاي يك نقش متفاوت را به عهده بگيريد؟
دو جور نگاه وجود دارد. يك وقتي بازيگر ميگويد اگر نقش ثابت را بازي كنم در ذهن بيننده ميمانم. بعضا بازيكردن در نقشهاي متفاوت باعث ميشود بازيگر تجربه بيشتري كسب كند، اما ممكن است در ذهن تماشاگر نماند. الان همه ميدانند باب راس را محمدرضا خسروي بازي ميكند و بازيگر ثابت عمو قناد، ابراهيم شفيعي است. من در چند ماه گذشته بالغ بر صد نوع مدير را در مجموعه خندهبازار بازي كردهام. مدير بانك و مدير پرواز بودهام و مدير ادارات بوق مختلف! تنوع اين نقشها براي من لذتبخش بود.
در كارنامه بازيگريتان چقدر تجربه حضور در كارهاي طنز را داريد؟
خوشبختانه دوره خوبي را با گروه تماشا گذراندم. از سال 78 كار تخت حوضي و سياه بازي كردم. در زمينه نمايشهاي سنتي مثل خيمهشببازي، تعزيه و روحوضي به صورت تخصصي خيلي كار كردهام. در اين زمينه، هممقاله نوشتهام و هم اجراهاي زيادي داشتهام.
سابقه بازيگري من به 22 سال پيش برميگردد. از سال 68 كه كارم در سالن چارسو روي صحنه رفته تا الان، تئاتر حرفهاي بازي ميكنم. در پروندهام حدود صد نمايش ثبت شده است. با بهترين كارگردانها از جمله مرحوم مژده، قطبالدين صادقي، امير دژاكام و داوود فتحعليبيگي كار كردهام. سال 89 سال خوب تئاتري براي من نبود، چون سه تا از کارهایم بيدليل توقيف شد. سه تئاتري كه مجوز داشت از جدولهاي جشنواره كنار گذاشته شد. سال 90 تصميم گرفتم تئاتر كار نكنم، چون خيلي اذيت شدم. در سال 89 زحمت يكسالهام هدر رفت. بهار 90 بود كه شهاب عباسي به من پيشنهاد بازي در خندهبازار را داد. من و شهاب سابقه دوستي 20 ساله داريم. سال گذشته علاوه بر خندهبازار در چند تلهتئاتر و تلهفيلم هم بازي كردم.
حضورتان در نمايشهاي سياهبازي هنگام بازي در خندهبازار چقدر به كمكتان آمد؟
خيلي زياد. كمدي جزئياتي دارد كه بايد كنار هم قرار بگيرد تا خنده ايجاد بشود. مثل بازي فوتبال كه همه بههم پاس ميدهند و يك نفر گل ميزند. شخصيتپردازي و داستان و بازيگري بايد دست به دست هم بدهند تا كمدي شكل بگيرد. در نمايشهاي تختحوضي بازيگران و كارگردانها به شكل سنتي به اين نتيجه رسيدهاند. هنرمند سياهباز به مرور زمان فرهنگ مردم را ديد و فهميد بايد چهكار كند. رضا عطاران از نمايشهاي تختحوضي شناخت خوبي دارد و در سريال هايش ابزار كمدي سياهبازي را وارد ميكند. به همين خاطر تماشاگر بسيار راحت ارتباط برقرار ميكند.
تفاوت بازي شما با بقيه گروه اين است كه در كنشهايتان خيلي جديت ديده ميشود. انگار ميخواهيد با تضادي كه بين جدي بودن شما و طنازي ديگران ايجاد ميشود مردم را بخندانيد. درست است؟
رستمي: 15 سال است در وزارت ارشاد كار ميكنم، ولي هنوز رسمي نشدهام. هميشه در اداره خودمان كارشناس بودهام. برخلاف زندگي واقعيام هميشه جلوي دوربين نقش مدير را بازي ميكنم. هر وقت نقش مدير ميخواهند ميگويند مرتضي بيا بازي كن
كمدي وقتي شكل ميگيرد كه در يك نمايش جديت هم وجود داشته باشد. اگر من يك مدير لمپن باشم، اتفاق كمدي بروز پيدا نميكند. من بايد با اين اتفاق بسيار جدي برخورد كنم تا صحنه بامزه شود. در يك نمايش كمدي قرار نيست همه آدمها كمدي باشند. خيلي جاها همبازيهاي جدي بايد باشند تا هدف غايي كميك شكل بگيرد. مثلا در سياه بازي شما ميبينيد سياه خيلي بامزه است. همبازيهاي سياه جدي هستند كه سياه بامزه بهنظر ميرسد. اگر حاكم شل و ول و مسخره باشد كليت نمايش بامزه نميشود. آدمبدهاي انيميشن خيلي بد نيستند. مثلا در كارتون تاموجري شخصيت گربه كمي بامزه است. در كارتون رابينهود داروغه آدم بدي نيست، چون پول خرگوش را ميدهد. اين كاريكاتور بودن آدمهاي جدي خيلي مهم است.
به تكامل نمايشهاي تخت حوضي اشاره كرديد. به نظر شما خندهبازار هم در دو سال اخير تكامل داشته است؟
من در سري اول خندهبازار كه نوروز 90 پخش شد، حضور نداشتم. احساس ميكنم نسبت به آن زمان خيلي به پختگي رسيده است. بيشتر بازيگران تحصيلات دانشگاهي دارند و تجربههاي خوبي را همراه خودشان آوردهاند. مثلا ابراهيم شفيعي 20 سال كار دوبله و تئاتر آزاد كرده است. اين بچهها كار را از فضاي آيتم (بخش) جدا كردهاند. خندهبازار در اين چارچوب نميگنجد. به نظر من يك تلهتئاتر شده است. براي يك كار چهار دقيقهاي ميزانسن و اتفاق و شخصيت تعريف شده است. كشمكش و گره افكني و درام وجود دارد. آن فضاي آيتمي كه دو نفر به هم برسند و چيزي بگويند حذف شده است. خيلي جاها نميتوان اسم كمدي را روي كار ما گذاشت. شما ميخنديد ولي زهرخندش بيشتر است. ما به يك موضوع تلخ ميخنديم؛ مثلا ميبينيم يكنفر به قصابي ميرود و ميپرسد گوشت داريد. قصاب آلبوم باز ميكند و عكس گوشتها را نشان ميدهد. شايد به اين صحنه بخنديم ولي بشدت زهر دارد. قصابي مثل طلافروشي يك مكان تشريفاتي شده و دسترسي عامه مردم به اين كالا سخت است.
شايد به اين خاطر كه براي مردم خنديدن خيلي مهم نيست. اين كه حرف دلشان گفته شود بيشتر اهميت دارد. درست است؟
مردم دوست دارند كمي سبك بشوند. ولي اين طرف قضيه هم عوامل خندهبازار هستند. ما به عنوان بازيگر قصد نداريم فقط بخندانيم. بچههاي اينجا اينقدر قوي هستند كه ميتوانند كل خنده بازار را در ده روز ضبط كنند. ولي الان روي متنها بحث ميشود. بچهها تمرين ميكنند. ما به يكسري اتفاقات اجتماعي، تحليل خودمان را نيز اضافه ميكنيم. اما يك چيز را فراموش نكنيد. هنر ذاتا بايد مفرح باشد. بعضيها ميگويند نه، بايد در هنر غوطهور بشوي. خب همان غوطهور شدن و فكر كردن هم يك جور تفريح است. در اين تفريح ذهن گسترش پيدا ميكند. ما اين جنبه از كار را هم لحاظ ميكنيم.
خندهبازار در مناسبتهاي مختلف مثل نوروز و رمضان و دهه فجر از تلويزيون پخش ميشود. به نظر شما چه عاملي باعث شده خندهبازار دو سال استمرار داشته باشد؟
به روز بودن و حرف مردم را گفتن خيلي در موفقيت اينكار تاثير داشته است. بعضي وقتها مردم با چيزي درگير هستند كه ممكن است به آن فكر نكنند. مثلا يك نفر با موضوع گران بودن قيمت گوشت درگير است، ولي به آن فكر نميكند. ما ميآييم ميگوييم تو در چنين موقعيتي هستي. اين يادآوري كردن براي مردم لذت بخش است.
گاهي اوقات ما پردههايي را كنار ميزنيم. من خودم كارشناس و مشاور اداره ارشاد هستم و در برخي جلسات اداري شركت ميكنم. در آنجا ميبينم مديران دارند بااحتياط بيشتري حركت ميكنند. قبلا مثلا براي جشنواره فلان جلسه ميگذاشتند و درباره همه چيز بحث ميكردند بجز خود جشنواره. الان وقتي من را در جلسه ميبينند، ميگويند در برنامهات ما را دست نيندازي! ما در برنامهمان شوخيهايي با بازيكنان و مديران فوتبال ميكنيم. اين شوخيها تاثيرگذار بوده است. من وقتي به بانك ميروم، طرف كمكارياش را توجيه ميكند و به شوخي ميگويد آقا برقمان رفته است.
نميترسيد اين مجموعه به ورطه تكرار بيفتد؟
طبيعتا تمام چيزهايي كه ميگوييم تكراري است. پارسال هم درباره سوءمديريت صحبت كرديم. امسال هم داريم همان را ميگوييم. نحوه ارائه ما خيلي مهم است. تلاش كردهايم تكراري نشويم. براي ما خيلي سخت است كه بيست و چند بخش جديد را به برنامهمان اضافه كنيم. معنياش اين است كه دكور و چهرهپردازي و بازيها همه بايد جديد بشود.