محرز نشدن صلاحیت سید حسن خمینی و شبهاتی از سر دلواپسی
به نظر می رسد بنا بر مشی عقل و البته بناء عقلا، اشتهار در جامعه و تایید مراجع عظام تقدم دارد بر امتحان کتبی و مصاحبه.
سر ارادتِ ما، و آستان حضرتِ دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
بالاخره بعد از کلی گمانه زنی و خبرهای ضد و نقیض، انتظار به پایان رسید و شورای محترم نگهبان خیال همه را راحت کرد. وزارت کشور در بیانیه ای اسامی تاییدشدگان انتخابات مجلس خبرگان را اعلام نمود. از هشتصد و یک نفر طبق اخبار واصله تنها صد وشصت و شش نفر توانستند مجوز حضور در انتخابات را کسب نمایند و باز به گواه آگاهان در برخی از حوزه های انتخاباتی رقابتی وجود ندارد، یک نفر کاندید شده و یک نفر هم باید منتخب گردد. در مهم ترین حوزه انتخاباتی یعنی تهران، از هر دونفر تایید شده یک نفر منتخب مردم (البته با قدری تسامح، تعداد از دو نفر هم کمتر است) معرفی می گردد. این تایید صلاحیت ها از چند منظر قابل بررسی است؛
از جهت نحوه احراز صلاحیت
از جنبه افراد تایید صلاحیت شده
از جنبه برگزاری انتخابات
نگارنده تلاش می کند به دور از هر گونه سیاه نمایی و گفتار پوپولیستی، صرفا با نگاه علمی به هر سه مورد پرداخته و در آخر ضمن جمع بندی، نتیجه گیری را به عهده خوانندگان بگذارد.
انحاء مختلف احراز صلاحیت
فلسفه تشکیل شورای نگهبان در قانون اساسی کشور مشخص است، به صورت موجز عرض می شود؛ یکی از وظایف شورای محترم نگهبان در امر انتخابات، بررسی صلاحیت کاندیدهای محترم، برگزاری انتخابات سالم و صیانت از آراء ایشان می باشد. در واقع دو انتخاب مهم پیش رو، یعنی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری از چنان اهمیتی برخوردار است که می طلبد شورای محترم نگهبان به صورت کاملا شفاف به مهیا کردن مقدمات برگزاری این انتخابات پرداخته و دقت خویش را دوچندان کند. بررسی نحوه تایید صلاحیت کاندیدهای مجلس شورای اسلامی از حوصله خوانندگان این وجیزه خارج و ما تنها به نحوه احراز صلاحیت کانددیدهای مجلس خبرگان می پردازیم.
در ابتدا این نکته را متذکر شوم؛ طبق قانون شش فقیه شورای محترم خبرگان مسئول احراز و تشخیص این صلاحیت در میان نامزدها می باشند، یعنی قانون مشخص کرده که باید مابین خود و خدای خویش برای این فقها محرز شود که شخصی که به عنوان نامزد خودش را برای انتخابات مجلس خبرگان معرفی کرده، اولاً صلاحیت علمی، ثانیاً صلاحیت سیاسی و ثالثاً صلاحیت اخلاقی دارد.
اما طبیعی است که شش فقیه محترم نمی توانند به صلاحیت علمی، اخلاقی و سیاسی تمامی نامزدها که از اطراف و اکناف این مرز و بوم وسیع اعلام کاندیداتوری کرده اند، اشراف داشته باشند. از همین رو قانون راه های مختلفی برای رسیدن به یقین این بزرگواران پیشنهاد داده است. وجود مراجع ذیصلاح قضایی، اطلاعاتی و غیره که زحمت تحقیق فقهای محترم را کم می کنند. اما در این میان هنوز احراز صلاحیت علمی نامزدها باقی مانده و علی الظاهر هیچ مرجعی هم پیدا نمی شود که آن تحقیق را به سرانجام رساند و موجبات زحمت شورای محترم نگهبان را فراهم نکند. در واقع نمود ناظرین محترم شورای نگهبان در این مقطع عیان می شود، احراز صلاحیت علمی (یا همان اجتهاد) کاندیدهای مجلس خبرگان رهبری.
جهت وصول به نتیجه (احراز صلاحیت علمی) به حصر عقلی نزد نگارنده با سه روش می توان به این مهم رسید.
الف. اعضاء قبلی مجلس خبرگان و یا مناصبی که شرط آن اجتهاد بوده و نامزد محترم قبلا در آن پست مشغول به فعالیت بوده است.
ب. اشتهار در جامعه و محافل علم دینی (کاندید محترم در جامعه مشهور به قوه اجتهاد باشد و یا مورد تایید مراجع و بزرگان حوزه قرار بگیرد که مجتهد است)
ج. امتحان کتبی و مصاحبه که توسط شورای نگهبان با اعلام تاریخ قبلی، امتحان برگزار و نتیجه مجموع امتحان شفاهی و کتبی، مشخص می کند احراز صلاحیت کاندید محترم را.
هر سه راه قانونی و از هر کدام برای فقها، احراز صلاحیت نامزد مورد نظر شود، آن نامزد محترم می تواند خودش را به عنوان کلاندیدای نمایندگی مجلس خبرگان به معرض انتخاب مردم بگذارد. توجه شود اگر از یک کدام از راه های اعلام شده برای اعضاء محترم شورای نگهبان احراز صلاحیت نامزدی (به هر دلیل) نشد، دو راه دیگر به قوت خویش باقی است. کافی است از یک راه احراز صلاحیت صورت پذیرد، می توان به همان استناد کرد.
به صورت اجمالی به بررسی این سه راه می پردازیم، راه اول (الف) که مشخص است و نیازی به توضیح ندارد، اعضاء قبلی مجلس خبرگان که صلاحیت شان همچنان باقی است و نیازی به تایید مجدد ندارند. (مگر نماینده محترمی که طبق نظر شورای نگهبان صلاحیت سیاسی خویش را از دست داده باشد) توجه فرمایید این سه راه جهت احراز صلاحیت علمی (اجتهاد) است نه صلاحیت سیاسی.
راه دوم (ب) اشتهار در جامعه بدین معناست که نامزد محترم، از چنان شهرتی در جامعه (علمی) برخوردار باشد که برای فقهای محترم شورای نگهبان هیچ گونه شائبه ای نماند. و یا مثلا نامزد محترم آنچنان تحت تاییدات مراجع عظام و یا بزرگان جامعه علمی قرار بگیرد که برای شورای نگهبان علم به صلاحیت علمی نامزد محترم شود.
تذکر: فراموش نشود نگارنده مستحضر است که باید برای شش فقیه شورای نگهبان اشتهار فرد محرز شود، یعنی آنقدر باید فرد در جامعه مشهور به اجتهاد باشد و یا آنقدر مورد تایید بزرگان قرار بگیرد گه دیگر حجت بر فقهای محترم تمام شود و مابین خود و خدای خویش یقین حاصل کنند که نامزد محترم دارای قوه اجتهاد (عن حسه یا به گواه بزرگان و زعیمان حوزه) است.
راه سوم (ج) امتحان کتبی و مصاحبه است، خیلی طبیعی است که فقهای شورای نگهبان اشراف به همه نامزدها نداشته باشند و نتوانند احراز صلاحیت علمی نامزدهای محترم را تایید کنند. از سوی دیگر شاید عالِمانی از اقصی نقاط این مرز و بوم باشند که صلاحیت علمی داشته ولی به خاطر در دسترس نبودن، مورد تایید (در واقع مورد شناخت) مرجع عالیقدر و یا تایید بزرگان حوزه نباشد. از همین رو برای مسدود نبودن رویه قانون و تضییع حقوق نامزدان محترم امتحان کتبی و مصاحبه، راه حلی می باشد برای مشخص شدن قوه علمی و روشی برای احراز صلاحیت علمی نامزد مورد نظر.
اما فارغ از توضیح روشهای گفته شده، سوالی که پیش می آید همین است؛ اولویت با کدام راه است، از لحاظ عقلی کدام روش اولویت دارد و مقدم بر دیگر روش هاست که در صورت میسور نبودن آن روش، رو به روشهای دیگر باید آورد؟
به نظر می رسد راه اول که تخصیصا از بحث ما خارج است و نیازی به اولویت بخشی ندارد، مشخص است که باید ابتدا طبق این روش (اعضاء قبلی مجلس خبرگان) عمل کرد؛ اما تمام بحث در دو روش باقیمانده است؛ اشتهار در جامعه، تایید مراجع و بزرگان یا امتحان کتبی و مصاحبه؛ کدام مقدم و اولویت نسبت به دیگری دارد.
به نظر می رسد بنا بر مشی عقل و البته بناء عقلا، اشتهار در جامعه و تایید مراجع عظام تقدم دارد بر امتحان کتبی و مصاحبه. به نظر برای روشن شدن مطلب باید کمی با تامل بیشتر ببینیم در این دو شیوه چه چیزی اتفاق می افتد، که خبر از اولویت بخشی به میان می آید.
در واقع امتحان کتبی و شفاهی راه حل است نه راه حق، یعنی چون فرد را نمی شناسیم مجبور می شویم او را آزمایش کنیم، روال آزمایش هم محدود به چند سوال است و شخص امتحان دهنده چون از قبل سوالات را نمی دانسته، روال امتحان و آزمایش عادلانه است. اما دو حالت دارد یا بر حسب اتفاق پاسخ آن سوالات را می داند و یا نمی داند که در صورت خوشبینانه پاسخ سوالات را می داند و مهر تایید به احراز صلاحیتش می خورد.
اما در حالت دوم یعنی اشتهار در جامعه علمی و تایید مراجع عظام و زعیمان حوزه؛ اگر بخواهیم امتحان کتبی و مصاحبه را با این حالت (اشتهار) بسنجیم باید بگوییم این هم نوعی امتحان است که در بطن جامعه علمی در حال اتفاق است، تنها مدت زمان آن فراخ تر و میزان سنجش ها دقیق تر و تعداد سنجه ها بیشتر است. یعنی نامزد محترم خودش را در بستر زمان در معرض انتخاب بزرگان علمی کشور قرار داده و هر روزه بدون قرار قبلی در حال امتحان پس دادن است. بی شک تعداد سوالات بسیار زیادتر و تعداد ممتحنین هم بسیار بیشتر است.
حال در مقام مقایسه بین این دو روش، کدام روال ارجح و از صلابت بیشتری برخوردار است! کدام روش به حق نزدیکتر و تنها در مقام حل مسئله نمی باشد! بی شک اشتهار در جامعه علمی مقدم بر امتحان کتبی و مصاحبه می باشد.
می توان مسئله را از جانب دیگری هم دید؛ اگر به شهادت خود فقهای شورای نگهبان باشد مبنی بر احراز و یا عدم احراز نامزدی، مسئله تمام است، اما اگر در این مسئله به اجماعی نرسیدند و یا نسبت به صلاحیت نامزدی شک داشتند نوبت به دو روش پیش رو (اشتهار در جامعه یا امتحان) می رسد. به نظر اعتماد به گفته بزرگان و مراجع و علماء شیعه صد در صد اولویت دارد به امتحان کتبی و مصاحبه. به عبارت دیگر بسیار زیبنده است و البته محق هم هستند فقهای بزرگ و مراجع عظام که شورای محترم نگهبان نظر ایشان را بر برداشت خویش مقدم کرده و رای ایشان را بپذیرند. هرچند در این رابطه قانون سکوت کرده باشد. بالاخره همه اذعان می کنند که مراجع نور چشم ما و کلامشان مطاع است. به نظر اگر رویه عملی ما هم بدین منوال باشد، قطعا برکات بیشتری به دنبال خواهد داشت. فراموش نشود مقدم کردن نظریه مراجع بر نظر فقهای محترم شورای نگهبان در مقام بررسی صلاحیت نامزدی است که به اصطلاح عدم احراز صلاحیت شده است، یعنی فقها اعتراف می کنند دلیلی بر احراز صلاحیت ایشان ندیدیم؛ اما اگر عدم صلاحیت نامزد باشد مسئله متفاوت می شود.
دلیل یابی افراد تایید شده و تایید نشده
پنجمین انتخابات مجلس خبرگان رهبری با استقبال خوبی که نشان دهنده وضعیت هر جامعه موکراتیکی است آغاز به کار کرد، هشتصد و یک نفر ثبت نام کرده که در ادامه با محاسبه انصراف، رد صلاحیت و عدم احراز صلاحیت، نهایتاً افرادی که احراز صلاحیت شدند به صد و شصت و شش نفر رسید. یعنی بیست و یک درصد جواز حضور در عرصه انتخابات یافتند.
از میان افراد تایید شده و یا تایید نشده به اسامی مشهوری برمی خوریم که مجال آن نیست به بررسی تک تک آنها بپردازیم؛ اما در آن میان یکی از چهره های سرشناس که از همان ابتدا با آمدنش بر تنور انتخابات دمید و حضورش می توانست چنان شوری به پا کند که انتخابات اسفندماه نود و چهار را در تاریخ می بایست به خاطر نگاشت، فردی بود از سلاله پاک خمینی کبیر، که در میان امت امام (س) از چنان وجاهتی برخوردار است که این روزها نقل هرمکان و موضوع روز هر محفل دوستانه و خانوادگی شده است. نام سید حسن خمینی مدتهاست زنده کننده نام خمینی کبیر شده است، آمدن سید حسن خمینی را همه به فال نیک گرفتند و آنچنان شور و هیجانی در میان دوست داران نظام، امام و انقلاب به راه افتاد که گویی اولین بار است می خواهند سر صندوق رای حاضر شوند. اما متاسفانه امید و دلخوشی مردم چندان فروغی نداشت و همانند چنین روزی ششم بهمن ماه با اعلام رسمی شورای محترم نگهبان مبنی بر عدم احراز صلاحیت سید حسن خمینی دل آزردگی به دوست داران ایشان بازگشت و ناخواسته یاسی وجود دلسوزان را به خود مشغول کرد. بی شک نمی توان از زحمات بی دریغ شورای محترم نگهبان غافل ماند، قانون مشخص کرده که آنان مسئول احراز صلاحیت افراد می باشند و مفری هم از این قانون نیست. اما حق سوال در کمال احترام به شورای نگهبان را برای خویش محفوظ می دانیم و در مقام رفع یک شبهه این بند را مطرح می کنیم؛ هر چند فارغ از بند قبلی که اثبات کردیم شیوه امتحان در آخر صف قرار می گیرد و تا نظر زعیمان و مراجع بزرگوار حوزه است دیگر نوبت به امتحان کتبی و مصاحبه نمی رسد. اما سلمنا که بنا بر نظر فقهای محترم شورای نگهبان تنها راه احراز صلاحیت شرکت در امتحان کتبی است و به دلیل شرکت نکردن سید حسن خمینی در امتحان، عدم احراز صلاحیت شده اند، اما وقتی می بینیم نام افرادی که آن ها هم در امتحان شرکت نکرده و با یک دنیا تعجب تایید صلاحیت شده اند، به خود حق می دهیم که حداقل این سوال را در کمال ادب مطرح کنیم؛ چه می شود که سید حسن خمینی عدم احراز صلاحیت می شود ولی آقایان، حضرات اعرافی، شاه آبادی، سعیدی و میرباقری بدون شرکت در امتحان تایید صلاحیت می شوند ولی حاج حسن آقا خمینی در حالی که مورد تایید نه نفر از بزرگان مراجع و زعیمان حوزه شریفه علمیه از جمله حضرات آیات وحید خراسانی، شبیری زنجانی، موسوی اردبیلی، جوادی آملی، راستی کاشانی، محقق داماد و امینی و… است، عدم احراز صلاحیت می شوند. (با کمال احترام برای آقایان تایید صلاحیت شده)، این مقایسه تنها در مقام نشان دادن عمق تعجب نگارنده است. و باز سلمنا که فقهای محترم شورای نگهبان فرمایش کنند تنها به لحاظ عدم آشنایی ما با حاج سید حسن خمینی، یادگار امام راحل، با آن محفل شلوغ علمی و درس و بحث هر روزه در دارالشفاء، برای ما فقها عدم احراز صلاحیت علمی ایشان اتفاق افتاده است، باز با کمال احترام سوال خود را تکرار می کنیم، کلام نه نفر از مراجع عظام و عده بیشتری (از نه نفر) که از زعیمان حوزه محسوب می شوند و عدالت و صلاحیت ایشان برای همگان محرز و تایید ایشان بر هر امری خود می تواند مجوزی فرض شود، برای شما بزرگواران حجت و یا دلیل آور نبود!! نمی توانستید به گفته این بزرگان اعتماد کنید!! بزرگانی که مرجع و مُقَلَد عده زیادی از مومنان هستند و در بزنگاه های تاریخ چقدر بودنشان به چشم آمده و کلامشان تاثیرگذار بوده است. جسارت است محضرتان سوالات بسیاری ذهن مرا به خود مشغول کرده که از ادامه آن اباء دارم.
برگزاری انتخاباتی پرشور و با شکوه
همان گونه که مقام معظم رهبری فرمودند، وظیفه همگان است که در انتخابات پیش رو شرکت کنند و فارغ از هر نظر و عقیده، در راستای اعتلای نظام جمهوری اسلامی و به تبع آن ایران اسلامی پای صندوق های رای حاضر گشته و نهال تنومند نظام جمهوری اسلامی را با دستان خویش آبیاری نمایند.
در همین راستا همانگونه که دلسوزان نظام، از جمله یادگار گرانقدر امام راحل فرمودند باید از جانب دست اندرکان هم مقدمات این حضور همه جانبه مهیا شود تا سایه سار این حضور مهر تاییدی تلقی شود برای نظام اسلامی ایران و نشانی باشد از وجهه دموکراتیک ایران اسلامی. به نظر نگارنده نه اینکه بخواهم رای صادر کنم که عمل شورای نگهبان باعث عدم استقبال از انتخابات می شود، اما بی شک به خاطر در برنداشتن همه سلیقه ها، بیم استقبال حداقلی همچنان ذهن مرا به خود مشغول کرده است. البته هنوز امیدوارم نخبگان و خردمندان جامعه راهی بیابند تا نظام از این گلوگاه پر پیچ و خم و البته مهم به خوبی رد شود و شاهد اسفندماهی به یادماندنی باشیم.
یادداشت میهمان: وهاب آریان “عطّاش”منبع: برنا