اعتراف پسر شیشهای درباره آتش زدن مرد همسایه
حدود دو سال آنجا بودم که دختر پیرزن به من ابراز علاقه میکرد، دوستم از این اتفاق ناراحت بود و به من حسودی و مدام اذیتم میکرد تا اینکه روز حادثه ...
باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»: ساعت 19:40 نوزدهم بهمن سال گذشته مرد 45 سالهای به نام امانالله در حالیکه آتش از لباسهایش زبانه میکشید و فریاد میزد پیمان او را آتش زده است، خود را به داخل بیمارستان سپیر انداخت که کارکنان بیمارستان به سرعت برای کمک به امانالله دست به کار شدند و بعد از خاموش کردن آتش، وی را که به شدت دچار سوختگی شده بود به اتاق عمل منتقل کردند؛ دقایقی بعد نیز مأموران کلانتری 113 بازار در جریان این اتفاق قرار گرفتند و برای تحقیق درباره علت حادثه در بیمارستان حاضر شدند.
با حضور مأموران در بیمارستان و بررسیهای اولیه محل سکونت پیمان شناسایی شد و مأموران برای دستگیری متهم این پرونده به محل سکونت پیمان که خانهای قدیمی در منطقه پانزده خرداد بود مراجعه کردند اما پیمان از آنجا گریخته بود، پس از تحقیقات تکمیلی از اهالی خانه نیز مشخص شد پیمان با تهیه بنزین، در زمان خروج امانالله از داخل اتاقش بر روی وی بنزین پاشیده و با استفاده از آتش فندک او را آتش زده است.
تحقیقات برای دستگیری پیمان ادامه داشت که دو روز بعد امانالله به دلیل شدت سوختگی جان خود را از دست داد و مراتب این قتل به قاضی ایلخانی؛ بازپرس کشیک قتل اعلام شد؛ در ادامه رسیدگی به پرونده، کارآگاهان مطلع شدند که پیمان در شهرستان ورامین به اتهام مواد مخدر دستگیر شده است و در زندان به سر میبرد، پیمان در زندان خودش را با هویت مجعول رضا غفوری معرفی کرده بود که با بررسی سوابق وی، هویت واقعیش مشخص شد و صبح امروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد.
پیمان پس از حضور در مقابل قاضی ایلخانی؛ بازپرس ویژه قتل پایتخت لب به اعتراف گشود و جزئیات آتش زدن امانالله و اتفاقات روز حادثه را تشریح کرد؛ پس از جلسه بازپرسی پیمان در گفتوگویی پاسخگوی سوالات خبرنگار حوادث خبرگزاری تسنیم شد که در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
ـ چند سال سن داری؟
ـ 26 سال.
ـ اعتیاد به مواد مخدر داری؟
ـ بله شیشه میکشم.
ـ شغلت چیست؟
ـ فروش پایپ.
ـ از فروش پایپ درآمد کسب میکردی؟
ـ دو نوع پایپ درست میکردم آنها را به قیمتهای یک و 5 هزار تومان و روزی 50 تا 60 عدد پایپ میفروختم.
ـ برای چه امانالله را آتش زدی؟
ـ خانهای که در آن زندگی میکردم خانه مجردی بود و صاحب آن یک پیرزن و دخترش بودند که در طبقه بالای آنجا زندگی میکردند، حدود دو سال آنجا بودم که دختر پیرزن به من ابراز علاقه میکرد، امانالله از این اتفاق ناراحت بود و به من حسودی میکرد، او مدام من را اذیت میکرد و من با وی کاری نداشتم تا اینکه روز حادثه، زمانیکه در حیاط بودم امانالله داخل کفشهایم مقداری آب ریخت، از این موضوع عصبانی و با او درگیر شدم، دعوای ما آنجا تمام شد و امانالله به داخل اتاقش که در زیرزمین خانه بود، رفت، من هم به اتاقم رفتم و داخل شیشه نوشابهای بنزین ریختم، زمانیکه امانالله مجددا وارد خانه شد بنزین را روی بدنش ریختم و با روشن کردن فندک او را آتش زدم.
ـ بعد از آتش زدن امانالله و دیدن سوختنش پشیمان نشدی؟
ـ امانالله بعد از آتش گرفتن دور حیاط میچرخید و گر گرفته بود، قصد داشت با آب آتش را خاموش کند اما آب درون شیر حیاط کم بود به همین دلیل به کوچه دوید، من نیز به اتاقم رفتم و پتویی برداشتم و قصد داشتم کمکش کنم اما آتش خاموش شده بود که با دیدن این صحنه از آنجا گریختم.
ـ چه زمانی متوجه شدی امانالله فوت کرده است؟
ـ چند روز بعد از طریق دوستانم فهمیدم که امانالله جان خود را از دست داده است.
ـ بعد از فرار به کجا رفتی؟
ـ یک شب را خانه دوستم در تهران بودم و بعد به ورامین رفتم.
ـ چه زمانی و به چه جرمی دستگیر شده بودی؟
ـ 12 فرودین چون همراهم پایپ بود توسط مأموران دستگیر شدم اما در زندان از قتل امانالله حرفی نزدم.
ـ چرا هویت اصلی خودت را معرفی نکردی؟
ـ چون میترسیدم که لو بروم.
ـ از قتل امانالله پشیمان نیستی؟
ـ پشیمان هستم و شبها نمیتوانم بخوابم.
پس از اعتراف پیمان به آتش زدن امانالله وی به دستور بازپرس امور جنایی تهران برای ادامه تحقیقات در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت.