سناریوهای احتمالی سیاست خارجی آمریکا پس از انتخابات
آمریکاپس از2016 به کدام سو می رود؟
عصرخبر به نقل از روزنامه خراسان: آینده سیاست خارجی آمریکا و چگونگی رفتار کاخ سفید در 8 سال آینده در عرصه بین المللی یکی از دغدغه های جدی این روزهای دوستان و دشمنان واشنگتن است. در همین زمینه بنیاد علوم و سیاست، یکی از اندیشکده های موثر آلمان در حوزه سیاست خارجی به سناریوهای احتمالی سیاست خارجی آمریکا پرداخته است که مشروح آن در ادامه آورده شده است:سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم به طور مستقیم تحت تاثیر جهانی سازی بر پایه لیبرالیسم قرار داشته است. این نگرش اینگونه مفروض است که یک نظم لیبرال جهانی تشکیل شده از شبکه ای از هنجارها، قوانین و نهاد های چند ملیتی و جهانی منطبق بر منافع آمریکا خواهد بود. این سیاست، مسائل اقتصادی مرتبط با روابط تجاری و مالی و سیاست مهاجرتی آزاد را نیز در بر می گیرد. هیلاری کلینتون و دونالد ترامپ، دو گزینه متناقض صحنه انتخاباتی آمریکا به شمار می روند. هیلاری کلینتون سیاستمداری باتجربه و وزیر امور خارجه اسبق آمریکا و در مقابل وی رقیبی با تفکرات انفرادی و ناهمگون قرار دارد. هر کدام الگویی کاملا متفاوت از نقش آمریکا در عرصه بین المللی ارائه می دهند. هیلاری کلینتون بر این باور تاکید دارد که ایالات متحده آمریکا با صرف منابع و هزینه های سنگین همواره بایستی به دنبال برقراری نظم لیبرالیستی جهانی باشد. این در حالی است که ترامپ اولویت را با مردم آمریکا می داند. در پشت پرده گزینه های فعلی سیاست خارجی و تحرکات سیاست داخلی آمریکا، سه سناریو، خروجی احتمالی این انتخابات خواهند بود:
سناریوی اول: ریاست جمهوری دونالد ترامپ وی در 8 نوامبر 2016 به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهوری ایالات متحده آمریکا انتخاب خواهد شد. سیاست خارجی مورد نظر وی جایگزین قوانین یک جانبه و دوجانبه موجود خواهد شد. او فشار را بر متحدان برای پرداخت هزینه های حفظ امنیت بین المللی، افزایش خواهد داد و آنان را ملزم به پذیرش مسئولیت هایی بیش از پیش خواهد کرد. در زمینه سیاست های تجاری، وی از دید خود، وضعیت موجود را ناعادلانه تلقی کرده و با زیر سوال بردن کنترل ارزی چین، مقرراتی تنبیهی به منظور ایجاد فضای تهدید، برقرار خواهد ساخت.قرارداد تجارت آزاد فراآتلانتیکی (TTIP) از روی میز کنار گذاشته شده و به تعویق خواهد افتاد. وی تلاش خواهد نمود تا از توافقاتی بین المللی نظیر توافقنامه بین المللی پاریس خارج شود. منتقدین ترامپ در هر دو سوی اقیانوس اطلس، می توانند امیدوار باشند، که وی را از طریق ساختار بازرسی و توازن ( Checks and Balances) موجود در سیستم سیاسی آمریکا تحت فشار قرار دهند. طبق قانون اساسی آمریکا، قدرت تصمیم گیری در زمینه سیاست خارجی، بین ریاست جمهوری و کنگره آمریکا به اشتراک گذارده شده است. کنگره از سه روش، امکان تاثیرگذاری در سیاست خارجی آمریکا را دارا می باشد، که عبارتند از: 1) قانون گذاری در زمینه بودجه 2) تایید یا رد پست های دولتی عالیرتبه 3) تایید یا رد معاهدات در چارچوب حقوق بین الملل اینگونه مرسوم بوده است، که مسئولیت و قدرت در زمینه سیاست خارجی از مجاری وزارتخانه های خارجه و دفاع، در دستان کاخ سفید می باشد. گواه روشن این موضوع در تعداد رو به رشد پرسنل کاخ سفید و شورای امنیت ملی آمریکا قابل مشاهده است. این روند در کنار ایجاد الزامات کاری برای رئیس جمهوری آمریکا، سبب تقویت وی نیز می گردد. رئیس جمهوری آمریکا در کنار نظرات مستقل خود، از هیئتی متشکل از مشاوران بهره مند می شود. چنین روندی نیز در صورت انتخاب دونالد ترامپ به ریاست جمهوری، اعمال خواهد شد. تعداد کارمندان دستچین شده حاضر در واشنگتن محدود می باشد. بسیاری از آنان به سیاست خارجی مبتنی بر انزواگرایی ترامپ تمایل دارند. چگونگی تحت تاثیر قرار دادن ترامپ از طریق کنگره و یا ساختار بوروکراسی، وابسته به موضوع خواهد بود. ترجیحا کنگره آمریکا در موضوعاتی نظیر تجارت، مهاجرت، توسعه همکاری ها، دارای نقشی تعیین کننده تر در مقایسه با موضوعاتی چون امنیت ملی و عملیات های نظامی، می باشد. البته نمایندگان مجاز هستند، تا در مقابل اعمال برخی سیاست ها ممانعت ورزیده و یا از میزان تاثیر آنان بکاهند. به طور مثال آنان می توانند طرح ترامپ، مبنی بر ممنوعیت ورود مسلمانان به خاک آمریکا را خنثی نمایند، ولیکن الزام وی به تسریع موضوعاتی نظیر تجارت آزاد بین المللی امکان پذیر نمی باشد. مسئله دیگری که نیازمند تامل می باشد، موضوع آزادی عمل رئیس جمهور آمریکا در شرایط اضطراری می باشد. چنانچه پس از حملات تروریستی یازدهم سپتامبر، شاهد گسترش دامنه قدرت قوای تحت فرمان جرج بوش پسر و در صدر آنان سرویس های اطلاعاتی و امنیتی بودیم. سناریوی دوم:ناپدیدشدن ترامپ با پیروزی کلینتون در صورت پیروزی هیلاری کلینتون، ترامپ با تمامی ایده های پوپولیستی در سیاست های داخلی و خارجی، از صحنه محوخواهد شد. برای مثال همانگونه که در سال 1992 راس پروت، میلیاردر وقت، به طور مستقل در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری وقت، توفیقاتی را در مقابل جورج بوش پدر و بیل کلینتون به دست آورد ولیکن کوچکترین میراث سیاسی از وی برجای نماند. هیلاری کلینتون متعلق به جناح راست و جنگ طلب دموکرات ها است، مداخلات نظامی آمریکا برای وی علیرغم شکست های به وجود آمده در عراق و افغانستان، ابزاری مفید و قابل استفاده به شمار می رود. به همین علت انتظار می رود، که وی سیاست خارجی اسلاف خود را پیش برده و با دغدغه ای کمتر نسبت به اوباما، نیروی نظامی آمریکا را در مواقع بحران جهانی، با تاکید بر لیبرالیسم بین المللی، به کارگیری نماید. سناریوی سوم: کلینتون ،متحول در عرصه حزبی در سناریوی سوم، هر دو حزب در دراز مدت، متاثر از خواست عمومی رای دهندگان حزبی خواهند بود. بر اساس این سناریو با توجه به پیروزی های جناح چپ حزب دموکرات و برنی سندرز، دموکرات ها مجبور خواهند بود برای حفظ سبد رای خود گرایشات لیبرالیستی خود را تقویت کنند و در جناح جمهوری خواهان نیز تاکید بر انزوا طلبی و مولفه های هویتی بیشتر خواهد شد. در جریان انتخابات مقدماتی خستگی رای دهندگان از ساختارها و شعارهای سنتی حزب کاملا مشخص بود. لذا در طولانی مدت احتمالا شاهد تغییر در رویه های حزبی خواهیم بود. نتیجه: ناهماهنگی فراآتلانتیکی سناریوهای اول و سوم در نهایت منجر به گرایشات شدیدتری به مسائل داخلی آمریکا خواهند شد. حضور آمریکا در عرصه های بین المللی به شدت به جهت گیری سیاست داخلی در این کشور وابسته است. در صورت اهتمام عمیق تر احزاب آمریکا به گروه های رای دهنده و خواسته های انزوا طلبانه ایشان، دولت های آتی آمریکا توانایی خواهند داشت، در مقابل شرکا و متحدان خود صریح تر و جدی تر رفتار نمایند. چنین رفتاری در صورت ریاست جمهوری ترامپ در مقایسه با هیلاری کلینتون محتمل تر به نظر می رسد. کشورهای اروپایی بایستی خود را برای رویارویی با مطالبات اکید و صریح واشنگتن آماده نمایند. ایالات متحده آمریکا انتظار خواهد داشت، تا به منظور سرپا نگاه داشتن نظم جهانی مورد نظرش، عملگرایی و نقش پذیری بیشتری از متحدین را شاهد باشد. در نتیجه بروکسل باید در اقدامی پیش دستانه، هم اکنون انتظارات خود را از سیاست های آمریکا مشخص نماید.