امید پرز به بازسازی فتنه سبز
عصرخبر، روزنامه کیهان در ستون ویژه های خود نوشت:
خرازی و ظریف همان حرف کیهان را میزنند
«اکنون صادق خرازی معاون وزارت خارجه در دولت خاتمی درباره مذاکره با آمریکا همان را میگوید که حسین شریعتمداری در ابتدا مطرح کرد و دیپلماسی تلفنی را کار نفوذیهای اصلاحطلب دانست که روحانی را مقابل کار انجام شده قرار دادهاند».علی افشاری از نفوذیهای گروهک نهضت آزادی در دفتر تحکیم که اکنون متواری است، با بیان این مطلب نوشت صادق خرازی با اتخاذ مواضعی غیرمترقبه، به جمع منتقدین سیاست خارجی دولت پیوست. او همچنین با تفکیک روحانی از مجموعه نزدیکانش با دولت نیز مرزبندی نمود. وی از طرفداران دولت اعتدال و کسانی بود که در اقناع مردم به رای دادن و ظهور گفتمان اعتدال بر سپهر سیاسی کشور نقش داشت.
وی در خودنویس میافزاید: صادق خرازی به لحاظ سیاسی وابستگی به دو جناح سیاسی کشور ندارد و در عین حال رابطهاش با طیف میانه هر دو طرف خوب است. از این جهت، مشی سیاسی او نیز شبیه حسن روحانی است که ترجیح میدهد مواضعش را در حد وسط دو جناح تنظیم کند. خرازی از مشاوران نزدیک سیدمحمد خاتمی است و با رئیسجمهوری اسبق در زمینه گسترش گفتمان گفتگوی تمدنها همکاری دارد اما در عین حال موضع منفی نسبت به عملکرد جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب دارد. این نگاه منفی در نامه اولیه وی در خصوص «مطلب موهن» منتشر شده در صفحه فیسبوک نعیمه اشراقی کاملا هویدا است.
افشاری با اشاره به موضع صریح صادق خرازی سفیر سابق ایران در فرانسه نوشت: خرازی با وجود اعلام حمایتش از روحانی و سابقه رفاقت با وی، برخی نزدیکان روحانی را تخطئه کرده و مینویسد «آقای روحانی شخصیتی با سابقه ملی و دینی است ولی متاسفانه افراد پرحاشیه به دور ایشان جمع شدهاند. مشاورانی که رئیسجمهور را وادار به گفتوگوی تلفنی کردند باید پاسخگو باشند. اگر نتوانند حاشیه خود را تطهیر کنند نتیجهاش این میشود که افرادی که نه دارای سابقه سیاسی و نه قدرت ذهنی و فهم مسائل بینالملل هستند مسیر انحرافی را به ایشان تحمیل کنند و نتیجه این میشود که بحث سیاست خارجی عزتگریز و عزتستیز در ذهنها متبادر شود.»
افشاری افزود: معلوم نیست مخاطبان خرازی چه کسانی هستند. وی در صفحه فیسبوک خود تصریح کرده است که منظورش ظریف نیست و خبر داده است دل ظریف نیز خون است. اما غیرمستقیم حملاتی را به اصلاحطلبها کرده است.یادآور میشود پیش از این دکتر ظریف وزیر امور خارجه نیز ضمن حضور در کمیسیون امنیت ملی تصریح کرده بود منظور رهبر معظم انقلاب از برخی اقدامات نابهجا در سفر نیویورک، مکالمه تلفنی رئیسجمهور با اوباما و ملاقات طولانی وی (ظریف) با جان کری وزیر خارجه آمریکا بوده است. با این وجود ظریف پس از تحمل برخی فشارهای افراطیون – و با وجود فایل صوتی که مجبور به انکار گفتههای خود شده است – به همین دلیل صادق خرازی تاکید میکند که «سر بسته میگویم، حتی دل ظریف هم خون است.»
صادق خرازی در نوشته انتقادی خود تاکید کرده است: اگر بدانید پس از آن که تلفن [تماس روحانی با اوباما] تحمیل شد چه اتفاقاتی افتاد برخی دوستان این گونه ذوق زده نمیشدند اگر یک روز مناسبات ایران و آمریکا بر اساس احترام متقابل و منافع متقابل درست بشود من مقاله حمایتی مینویسم. من حرکتهای ژورنالیستی در سیاست خارجی را آفت میدانم.خرازی تاکید میکند: حتما بسیار خوب و مهم است که مذاکرات تلفنی انجام بشه ولی آشکارا به مردم درست گفته بشود نه اینکه اول گفته شود آمریکاییها درخواست مذاکره تلفنی دارند و بعد تکذیب از جانب آمریکا شود این کف ما رو باز میکنه و کرد که توان مدیریت یک تلفن رو نداریم نکته دیگر محتوای گفتگوست. دلالهایی که این وسط بودند با مشاورین بیتجربه و برخی فرصتطلب؛ رئیسجمهوری ما رو هزینه رودربایستیهای خودشان کردند در حالی که اگر کار رو به حرفهای کار میسپردند مسلما به گونهای دیگر میشد.
با ایران نمیشود جنگید، امید پرز به بازسازی فتنه سبز
رئیس رژیم صهیونیستی تلویحاً اظهارات نتانیاهو در تهدید ایران را یاوه ارزیابی کرد.شیمون پرز در مصاحبه با فرانس 24 و درباره ناممکن بودن درگیری نظامی اسرائیل با ایران گفت: اجازه دهید یک مطلب را روشن کنم. ایران موشکهای دوربردی در اختیار دارد که نه تنها تهدیدی برای اسرائیل، بلکه تهدیدی برای امنیت سراسر جهان است. بر این اساس است که معتقدم چرا اسرائیل خود را به خطر اندازد و تنهایی وارد جنگ با ایران شود. اصلاً چرا تنهایی؟ هیچ دلیلی وجود ندارد که اسرائیل بخواهد به تنهایی خود را به خطر اندازد و با ایران وارد جنگی تمام عیار شود. اگر لازم به اقدام نظامی باشد، ما از همپیمانان نظامیان کمک خواهیم گرفت.»
مجری فرانس 24 گفت اما بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل نظری مخالف نظر شما دارد و پرز در پاسخ اظهار داشت: من درباره واقعیات سخن میگویم نه سخنرانیها و اظهارنظرها. البته فشارهای بینالمللی بر ایران برای دست کشیدن از برنامه هستهای زیاد است.او که 4 سال پیش اعلام کرده بود جنگ با ایران از درون مرزهای ایران آغاز میشود و جنبش سبز به نیابت از اسرائیل میجنگد، در مصاحبه با جروزالم پست گفته است رژیم ایران نباید تغییر کند. مشکل بزرگتر از برنامه هستهای ایران،نظام اسلامی است. من امیدوارم بهار عربی به ایران برسد. مردم ایران زیر فشار سنگینی هستند.
گفتنی است پس از شکست فتنه سبز، برخی دستاندرکاران فتنه 88 ضمن مشورتدهی به مقامات آمریکایی و صهیونیستی اعلام کردند که علت شکست این پروژه عدم درگیر شدن مردم با ماجرا و باقی ماندن تصویری کاریکاتوری از جنبش بوده است. در این مشورتها تأکید بر این موضوع شد که باید معیشت مردم ایران را به واسطه «تحریمهای فلج کننده» تحت فشار قرار داد و بر نارضایتی عمومی دامن زد.
تناقض صهیونیستی در ذات نظام آمریکا نهادینه شده
روزنامه زنجیرهای بهار پس از چند هفته القای اختلاف میان آمریکا و اسرائیل اذعان کرد، آمریکا در پنجه صهیونیستها مدیریت میشود.روزنامههای زنجیرهای و از جمله همین روزنامه اصلاحطلب طی چند هفته اخیر کوشیدند با ادعای تقابل آمریکا و رژیم صهیونیستی، سازش و نرمش یکطرفه با آمریکا را موجه جلوه دهند و منتقدان را به اسرائیل بچسبانند. با این وجود روزنامه بهار با اشاره به اینکه آمریکا اکنون فاقد خوشنامی است نوشت: رابطه غلط آمریکا با دموکراسی در مقاطعی به اوباما هم تحمیل شد. کودتای نظامیان در مصر علیه یک حکومت قانونی که آشکارا با چراغ سبز آمریکا صورت گرفت، یکی از دهها نمونه سیاست متناقض این کشور در خاورمیانه بود. حرکت نظامیان در مصر چیزی نبود که از دید جهانیان پنهان بماند و در هیچ خم رنگرزی رنگ قیام مردمی به خود بگیرد. توجیهات و ابهامگویی آمریکا درباره مصر، حتی متحد دیرینش، ترکیه را هم قانع نکرد. اوباما خود بیش از همه متوجه این تناقض شد و دریافت که با آن رویهای که در پیش گرفته است، قادر به اقناع افکارعمومی و برگشت از مسیر جورج بوش و اصلاح آن مسیر نخواهد بود.
روزنامه بهار افزود: این توجه و وقوف در بعضی گفتارهای او خصوصا در مجمع عمومی سازمان ملل کاملا آشکار است. «آمریکا مگر پلیس جهان است؟» اما صد افسوس که او و هر کس دیگری که به کاخ سفید راه مییابند، درون یک سیستم پارادوکسیکال آمریکایی صهیونیستی، مدیریت میشوند. پارادوکسیکال از این جهت که در ظاهر منادی دموکراسی و حق و حقوق ملتها هستند، ولی در عمل غلطترین رابطه را با آن دارند. این تناقض در ذات نظام آمریکا نهفته است و اسرائیل آن را تشدید میکند.
DNA بیغیرتی در جماعت توجیهگر اهانت مقام آمریکایی
با توجه به غیرقابل انکار بودن سخنان معاون وزیرخارجه آمریکا علیه ایران، بررسی این پرسش مهم به نظر میرسد که چرا محافلی در داخل اصرار به ماستمالی و انکار سخنان شرمن دارند.شرمن در یکی از کمیتههای سنای آمریکا گفته بود فریبکاری بخشی از DNA ایرانیان است اما برخی رسانههای داخلی به همراهی شماری از رسانههای فارسی زبان بیگانه کوشیدند با تحریف سخنان وی، اهانت این مقام آمریکایی را لاپوشانی کنند. شرمن که به محافل صهیونیستی نزدیک است پیش از این گزارش بسیاری از مذاکرات 1+5 با ایران را به مقامات رژیم صهیونیستی، اطلاع داده است.
انکار ناشیانه سخنان شرمن که از سوی بیبیسی فارسی و برخی سایتهای وابسته به جریان فتنه نظیر آینده و… صورت گرفت در حالی است که روزنامه لسآنجلس تایمز دراینباره مینویسد«She said of the Iranians: we know that deception is part of the DNA» یعنی «او [شرمن در پاسخ سوال سناتور آمریکایی ] درباره ایرانیان گفت: ما میدانیم که فریبکاری بخشی از DNA است».یادآور میشود خانم افخم سخنگوی وزارت امور خارجه در واکنش به این اظهارنظر گستاخانه تأکید کرده است: خانم شرمن مسائل ایران را اشتباه درک کرده است. این اظهارات نه تنها با اصل احترام متقابل در تضاد است، بلکه نشان از بیاطلاعی ایشان از اوضاع ایرانیان دارد. برخلاف اظهارات ایشان، آنچه در DNA ایرانیان وجود دارد، مقاومت در برابر هرگونه قلدری و زورگویی است.
اکنون بر مبنای سخنان وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران که به درستی مقاومت در برابر زورگویی را در DNA ایرانیان دانسته، باید پرسید در DNA تحریفکنندگان و توجیهکنندگان ایرانی اظهارات موهن وندی شرمن کدام ویژگیهای انحطاط اخلاقی وجود دارد؟ به نظر میرسد در DNA این عناصر حتما بتوان رگههایی از خیانت، خودفروشی، وطنفروشی یا حداقل بلاهت و سادهلوحی پیدا کرد و الا دلیلی ندارد گزارش رسمی مطبوعات آمریکایی را تحریف و تلطیف کنند.البته در این میان یک ملاک مشخص دیگر نیز وجود دارد و آن اینکه مقامات آمریکایی رسما اعلام کنند چنان توهینی را به ملت ایران روا نمیدانند.گفتنی است مشابه اظهارات اهانتآمیز شرمن بارها در سخنان مقامات صهیونیستی و برخی اعضای کنگره علیه ملت ایران و نیز رئیسجمهور (دکتر روحانی) تکرار شده بود اما این اولینبار است که یک مقام مذاکرهکننده در حین مذاکرات اقدام به اهانت میکند.
بیبیسی: بسیاری از سیاستمداران ایرانی آمریکا را غیرقابل اعتماد میدانند
«آیتالله علی خامنهای، رهبر ایران احتمالا نزد بسیاری از رهبران جهان، آمریکاستیزترین شخصیت یک کشور اسلامی است، اما به نظر میرسد که بدبینی او به آمریکا بر اساس ریشههای تاریخی است و چه بسا بر خلاف تصور، ایدئولوژی بر عملگرایی او غلبه ندارد».
وب سایت بیبیسی فارسی ضمن انتشار این تحلیل مینویسد: هاشمی رفسنجانی که در سالهای ریاستجمهوریاش میگفت آزادسازی اموال مسدود شده ایران را نشانه حسننیت آمریکا تلقی خواهد کرد، در یادداشت روزانهاش در خرداد سال 1368 نوشته که «غربیها از انتخاب آیتالله خامنهای خوشحالاند و امیدوارند اعتدال حاکم باشد و رادیکالها منزوی شوند.» اما چند هفته بعد در یادداشت روز 24 مرداد مینویسد «در گزارشها اظهارات دیروز آیتالله خامنهای در مورد آمریکا آنها را دلسرد کرده و تفسیر به اختلافنظر و تقویت موضع رادیکالها کردهاند.» آیتالله خامنهای در این روز برای اولین بار در دوران رهبریاش، در مواضعی ضدآمریکایی گفته بود «دولت آمریکا پس از رژیم اشغالگر قدس منفورترین دستگاه حکومتی نزد ملت ایران است»
بیبیسی با اشاره به مواضع رهبر انقلاب مبنی بر این که ما هیچ احتیاجی نداریم به این که دشمن سوگند خورده ما مثل آمریکا برای ما دل بسوزاند، مینویسد: انتقاد رهبر ایران از رفتار متناقض آمریکا منطقی عملگرایانه دارد؛ «اگر پیشنهاد دوستی میدهید، اقدامات خصمانه چه معنایی دارد؟» تازهترین گفتههای او پس از سفر حسن روحانی به آمریکا و گفتوگوی تلفنی او و اوباما نشان میدهد که الگوی رفتاری آمریکا و واکنش ایران علی رغم گذشت 35 سال از قطع رابطه دو کشور، تاکنون ثابت مانده است: «ما به هیئت دیپلماسی دولت عزیزمان خوشبین هستیم، ولی به آمریکاییها بدبینیم. دولت آمریکا غیرقابل اعتماد و خودبرتربین و عهدشکن است.»
این تحلیل میافزاید: مفهوم «آمریکاستیزی» در ایران انقلابی، طرفدارانی جدی در کشورهای اسلامی دارد و بهبود رابطه ایران با آمریکا، به معنای از دست رفتن بخشی از نفوذ و اعتبار ایران در این کشورها خواهد بود. برای جمهوری اسلامی بسیار گران است که این سرمایه را پایه معاملهای ناپایدار خرج کند. چنانکه از گفتهها و سخنرانیهای آیتالله خامنهای در آن مقطع هم پیداست، او و کثیری از سیاستسازان ایران بر اساس نشانههای متضاد و حتی متناقضی که آمریکا به سوی ایران میفرستد، باور ندارند که در صورت نشان دادن تمایل به برقراری رابطه، دولت آمریکا اقدامی شگفتیساز انجام ندهد. انجام اقدامات اطمینانساز در برابر آمریکا که پیش از این از جمله در زمان حمله آمریکا به افغانستان و ساقط کردن طالبان امتحان شده، تاکنون در عمل ناکام مانده است. پاسخ وارونه جورج بوش به ایران (گنجاندن ایران در محور شرارت در کنار عراق و کرهشمالی) در سالهای بعد مانع هرگونه به ثمر نشستن احتمالی ابتکارات ایران شد و موضع مخالفان رابطه با آمریکا در حکومت ایران را تقویت کرد.
در پایان این تحلیل آمده است: در ذهن و خاطر رهبر ایران و بسیاری از سیاستسازان ایرانی، آمریکا به دلیل واکنشهای غیرقابل انتظارش به کنشهای ایران، کشوری «عهدشکن و غیرقابل اعتماد» است. هر واکنشی شبیه به واکنشهای دو دهه اخیر دولت آمریکا یا راه دادن به بازیگران دیگر (همچون اسرائیل) میتواند برای مدت غیرقابل پیشبینی، این اراده سیاسی ماهیتاً شکننده را تضعیف یا تعطیل کند.