خاطرات آن روزها…

امام به تهران آمد و شور و انگیزه انقلابیون چند برابر شد تا در نهایت 10 روز بعد، یعنی در تاریخ 22 بهمن 1357 رژیم پهلوی سرنگون شود.

عصر خبر به نقل از شبكه مجازي آستان: وقتی در بهمن ماه، سفر امام خمینی از پاریس به تهران چند بار لغو شد، شاید خیلی ها منتظر بودند که این اتفاق برای بار سوم هم تکرار شود؛ چنانکه به شهادت خاطراتی که از آن دوران نقل شده، هیچ بعید نبود پرواز ایرفرانس که به پرواز انقلاب معروف شد، به دلایل امنیتی از فراز آسمان تهران به فرانسه بازگردد اما هواپیما در مهرآباد نشست تا یک روز تاریخی در تقویم این کشور ثبت شود؛ 12 بهمن 1357.امام به تهران آمد و شور و انگیزه انقلابیون چند برابر شد تا در نهایت 10 روز بعد، یعنی در تاریخ 22 بهمن 1357 رژیم پهلوی سرنگون شود.آن روزها، از مبارزات انقلابی گرفته تا حضور در نوفل لوشاتو و همراهی امام در پرواز انقلاب به مقصد تهران و بعد هم تدارک مراسم، سخنرانی‌ها و دیدارهای امام خمینی در فرودگاه، بهشت زهرا، مدرسه علوی، فیضیه قم و …، افراد زیادی در کنار امام بودند؛ افرادی که بعدها در قالب گفت‌وگوها، یادداشت‌ها یا کتاب‌هایی، خاطراتی را از آن دوران نقل کرده‌اند تا روایاتی از زوایای مختلف از دهه فجر انقلاب اسلای ایران به یادگار بماند. بدون شک بازخوانی این خاطرات می‌تواند در درک بهتر حال و هوای آن روزها یاری کند. به همبن منظور همزمان با سالروز ایام پیروزی انقلاب اسلامی، خاطراتی از برخی حاضران آن دوران را بازخوانی می‌کنیم.
حجت‌الاسلام والمسلمين علي‌اكبر ناطق نوريحوزوی / رئيس اسبق مجلس شوراي اسلاميامام حواسشان بود كه كسي بهره‌برداري نكندآیت‌الله بهشتی و شهيد مطهری و مرحوم بازرگان در مراسم استقبال از حضرت امام(ره) نقش زيادي داشتند. پس از ورود امام به ميهن، وقتی ايشان می‌خواستند فرودگاه را ترک کنند و سوار ماشین شوند یکی از آقایان که از ملی‌گراها بودند و البته خیلی هم زحمت کشیده بودند، چراکه هماهنگی با دولت آن موقع برای آمدن امام(ره) و فرودگاه با آنها بود، سوار ماشین بودند اما امام در لحظه سوار شدن به ایشان گفتند که تشریف بیاورید پایین. در واقع امام(ره) حواسشان جمع بود که از این فرصت هیچ‌کس احتمالا بهره‌برداری نکند. خود ایشان جلو سوار شدند و مرحوم حاج احمدآقا نیز عقب نشستند و راننده هم آقای رفیق‌دوست بودند.
رسول صدرعاملیفوق لیسانس / کارگردان سینما و خبرنگار اسبق روزنامه اطلاعاتیک کار کارستاندر سال 56 برای ادامه تحصیل به دانشگاهی در جنوب فرانسه رفتم. کمتر از یک سال بعد از سوی آقای غلامحسن صالحیار (سردبیر وقت روزنامه اطلاعات) به من گفتند برای ارسال گزارش‌های روزانه باید به “نوفل لوشاتو”. یادم هست، تنها یک هفته از ورود امام (ره) به این دهکده می‌گذشت. از “مون پلیه” به پاریس رفتم و از آنجا نیز توسط مینی‌بوسی که هر روز مسافران تازه از راه رسیده را از پاریس به “نوفل لوشاتو” می‌برد، راهی آنجا شدم. در هنگام بازگشت به تهران، من لحظه به لحظه پرواز را می‌نوشتم. امام از همان ابتدای پرواز به طبقه دوم رفتند و بدون هیچ اضطرابی خوابیدند. البته خبرنگاران امکان حضور در آن طبقه را نداشتند. بالاخره با رانت ایرانی بودنم تنها خبرنگاری بودم که خودم را به جلو رساندم و عکس معروف اختصاصی از امام را گرفتم. بعد از پیاده شدن از هواپیما، با در دست داشتن یادداشت و عکس‌ها به خارج از فرودگاه رفتم، سوار موتور شدم و خودم را به روزنامه رساندم. کاری شد کارستان. هنوز اتومبیل حامل امام که به سوی بهشت زهرا (س) می‌رفت، حوالی میدان آزادی بود که فوق‌العاده روزنامه “اطلاعات” با عکس‌ها و گزارش‌های اختصاصی با تیتر “امام آمد” در بین مردم دست به دست می‌گشت.
محسن رفیقدوستفوق لیسانس / راننده خودروی امام در 12 بهمن 57لبخندی روی لب امامدر مسیر، چندجا برایم مشکل پیش آمد. بعد از میدان فرودگاه ماشین بر اثر فشار مردم کاملاً به چپ و راست متمایل می‌شد. اگر کمی بیشتر فشار وارد می‌شد ماشین به این سنگینی چپ می‌شد. من در آن لحظات توسل پیدا می‌کردم. به علت سوار بودن مردم روی ماشین درون ماشین مثل شب تاریک می‌شد، زمستان بود؛ ولی درون ماشین مثل تابستان گرم می‌شد، تا جایی که کولر روشن می‌کردم. از یک طرف امام (ره) عرق کرده بودند. کولر را روشن می‌کردم تا بتوانیم نفس بکشیم. از نگرانی اینکه امام(ره) سرما نخورند دوباره خاموش می‌کردم. فشاری که در ماشین بود احمد آقا را از پا درآورد و تقریباً بیهوش شد و به حالت خوابیده در پشت ماشین بود. احمد آقا سه ربع تقریباً بیهوش بود. من هم احساس می‌کردم دست‌هایم دیگر به بدنم وصل نیستند، اما امام(ره) دو – سه بار با دست اشاره کردند و گفتند که آرام باشید هیچ اتفاقی نمی‌افتد. از زمانی که ایشان داخل ماشین نشستند تا وقتی که به بهشت زهرا رسیدیم، لبخندی روی لب ایشان بود.
محسن پورفولادچیلیسانس / عکاس روزهای انقلاباعتراض بخاطر بسته بودن فرودگاهبعد از اینکه امام تصمیم به عزیمت به تهران گرفتند فرودگاه‌ها در چهارم بهمن توسط قوای نظامی اشغال شد تا از پرواز امام به تهران جلوگیری شود. این عمل حکومت باعث تظاهرات گسترده مردم گردید و خواستار باز شدن فروگاه‌ها شدند. امام گفته بودند روز جمعه 6 بهمن نماز را در تهران اقامه خواهند کرد. به دلیل بسته بودن فرودگاه‌ها امام نتوانستند به تهران تشریف بیاورند. به همین دلیل، تظاهرات گسترده‌ای به وقوع پیوست و تعدادی در این روز به شهادت رسیدند. من موفق شدم از حوادث این روز عکاسی کنم تا عکس‌های آن در روز 8 بهمن در روزنامه به چاپ برسد، زیرا شنبه 7 بهمن تعطیل بود. 8 بهمن هم میدان انقلاب خون و گلوله بود و اعتراضات مردم به اوج رسیده بود. تمامی عکس‌های روزنامه کیهان را که در صفحه اول و داخل روزنامه از این حوادث به چاپ رسید، من گرفتم.
حجت‌الاسلام ماندگاریحوزوی / استاد حوزه و دانشگاهانقلابی یعنی اینجمعیت زیادی اعم از زن و مرد بصورت یکپارچه علیه شاه شعار می‌دادیم و به پیش می‌رفتیم. ناگهان مأموران شاهنشاهی شروع به تیراندازی به سمت مردم کردند. جمعی با بدن‌های خونین بر زمین افتاده و برخی دیگر عقب‌نشینی کردند. مأموران لاینقطع تیراندازی می‌کردند و پیش می‌آمدند. متفرق شدیم در کوچه‌های اطراف دنبال پناهگاهی بودیم که پیرزنی را با یک کاسه در دستش کنار خیابان دیدم. کاسه پر بود از سکه‌های یک قِرانی. تصور کردم در حال گدایی است آن هم در این هاگیرواگیر. باعجله نزدیکش رفته و با عتاب گفتم مادر جان! الان چه وقت گدایی است؟! پیرزن گفت: مادر جان! گدا نیستم. این سکه‌ها را آماده کرده‌ام تا به شماهایی که از مهلکه جان سالم به دربرده‌اید بدهم تا در اولین فرصت با خانواده‌هایتان تماس بگیرید و خبر سلامتیتان را بدهید و آن‌ها را از نگرانی دربیاورید. این حداقل کاری است که من پیرزن برای انقلابم می‌توانم انجام دهم.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک