بعید است دونالد ترامپ برجام را فسخ کند
استاد دانشگاه آکسفورد نتایج انتخابات هشتم نوامبر را نشان دهنده شکاف در جامعه آمریکا تحلیل کرد و در ادامه به تشریح مواضع هیأت حاکمه جدید این کشور در قبال ایران و «برجام» پرداخت.
خبرگزاری مهر: گروه بین الملل- مهدی ذوالفقاری، جواد حیران نیا: طرح موضوع نامزدی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاست جمهوری هشتم نوامبر به عنوان یک سرمایه دار و تاجری که هیچ گونه تجربه تصدی پُست های دولتی را در کارنامه خود نداشت در مقابلِ سیاستمدار کارکشته ای مانند «هیلاری کلینتون»؛ تنها به یک شوخی شبیه بود که برای گرم کردن فضای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۶ به عنوان گزینه ای مهیج مطرح شد. اما، پیروزی نامزد جمهوریخواه در این رقابت حساس با کشیدن خط بطلان بر نتایج بسیاری از نظرسنجی ها و گمانه زنی ها، طیف وسیعی از کارشناسان و تحلیلگران مسائل سیاسی آمریکا را در بهت و حیرت فرو برد.
ترامپ جمهوریخواه که از لزوم ایجاد تغییر در ساختارهای موجود و توجه مجدد به خواست و نیاز اکثریت جامعه سخن می گفت، اکنون سکان دار کاخ سفید شده است؛ حال آنکه به دلیل عدم شفافیت و تناقض گویی های وی در عرصه سیاست خارجی همچنان اغلب کشورها حتی متحدین کلیدی آمریکا، در بلاتکلیفی به سر می برند و سنگینی سایه ابهام را بر آینده رابطه خود با واشنگتن حس می کنند.
برای آشنایی بیشتر با رویکرد رئیس جمهوری تازه کار آمریکا در مواجهه با مسائل داخلی و بین المللی و نیز خاورمیانه به ویژه در تعامل با بازیگران منطقه ای، خبرنگار مهر گفتگویی با پروفسور «فرهنگ جهانپور» استاد دانشگاه آکسفورد داشته است که در ادامه از نظر خوانندگان می گذرد.
جهانپور پیشتر استاد دانشگاه اصفهان بوده و در حال حاضر به تدریس در دانشگاه های «کمبریج» و «آکسفورد» مشغول است . وی همچنین استاد دوره های آنلاین در دانشگاه های «آکسفورد»، «ییل» و «استنفورد» است. «فرهنگ جهانپور» بورس یک ساله فرصت مطالعاتی در دانشگاه «هاروارد» را داشته و طی ۲۸ سال گذشته به تدریس در رشته سیاست های خاورمیانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه «آکسفورد» مشغول بوده است.
با توجه به هشدارهای بسیار درباره انتخاب «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری آمریکا، اهمیت انتخاب وی را برای جهان چگونه ارزیابی می کنید؟
انتخابات اخیر آمریکا نه تنها بر سیاست های داخلی آمریکا تأثیرگذار است، بلکه از ابعاد مهمی برای همه جهان برخوردار خواهد بود و لذا دیدیم که جهان چشم انتظار اعلام نتایج انتخابات در آمریکا بود. اهمیت آن را می توان از چند دیدگاه مورد بررسی قرار داد:
۱- آمریکا هنوز هم بزرگ ترین قدرت نظامی همراه با قابلیت دسترسی به سایر نقاط جهان به شمار می آید. در اصطلاح نظامی می توان آمریکا را برخوردار از تفوق کامل بر زمین، هوا و دریا قلمداد نمود. آمریکا دارای تقریباً ۷۰۰ پایگاه نظامی در بیش از ۱۳۰ کشور است.
عملیات های نظامی آمریکا از دریای چین جنوبی، ژاپن، کره جنوبی، جزایر فیلیپین و غیره تا افغانستان، پاکستان، آسیای میانه، منطقه خلیج فارس، عراق، سوریه، لیبی، اکثر کشورهای اروپائی و حتی تا قطب شمال و نیز قاره آمریکا گسترش یافته است. با این تفاسیر، بیشتر کشورها، خواسته یا ناخواسته با قدرت جهانی آمریکا مواجه هستند.
۲- هم اکنون آمریکا بزرگ ترین اقتصاد جهان محسوب شده و دلار نیز در میان ارزهای خارجی پیشتاز است؛ لذا هرمشکل اقتصادی برای این کشور می تواند بر سایر کشورهای جهان نیز تأثیر داشته باشد؛ نمونه این امر را نیز می توان در بحران اقتصادی سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به مشاهده نشست.
۳- آمریکا از ترکیب جمعیتیِ مهاجرانی از سراسر دنیا تشکیل شده است. در نتیجه این کشور به لحاظ انسانی از ارتباطات انسانی با تمامی قاره های جهان برخوردار است.
۴- آمریکا در ۲۴۰ سال اخیر از یک دولت فراگیر برخوردار بوده است. قانون اساسی آن هم که عمدتاً بر مبنای روشنفکری اروپائی است، پایه های یک حاکمیت جمهوری را بنا نهاد و نه تنها بر انقلاب فرانسه که بر برخی از سایر انقلاب ها نیز اثرگذار بود.
۵- در دهکده جهانیِ کنونی که همه کشورها از طریق انقلابِ ارتباطی، فرهنگی، تجاری و ارتباطات انسانی به شدت به یکدیگر مرتبط هستند، هر چیزی که در گوشه ای از جهان به وقوع بپیوندد، همگان را متأثر خواهد ساخت؛ به ویژه اگر رخدادی باشد که برای کشوری مانند آمریکا اتفاق بیفتد.
۶- تحولات آمریکا برای ایران هم از برجستگی مضاعفی برخوردار است؛ چرا که بیش از ۲ میلیون ایرانی در این کشور ساکن هستند، به نقش آفرینی ویژه ای در آمریکا پرداخته و حتی به مثابه پُلی میان دو کشور به شمار می روند.
بر اساس آنچه در بالا به آن اشاره شد؛ علاقه مندی همگان به نتایجِ انتخابات در آمریکا جای تعجب و شگفتی ندارد.
دلایل محبوبیت ترامپ در میان رأی دهندگان به وی از کجا نشأت می گرفت؟
کارشناسان تا دهه های آتی به بحث و مناظره درباره این انتخابات خواهند پرداخت. این در حالی است که امکان مشاهده برخی دلایل نارضایتی عمومی از هیأت حاکمه کنونی آمریکا به واسطه اوضاع سیاسی و اقتصادی جاری این کشور وجود داشت. همانطور که همه پرسی در انگلیس به برگزیت (خروج از اتحادیه اروپا) رأی داد، شکاف عمیقی را نیز می توان در جامعه آمریکا در قالب عدم مقبولیت عمومی به سیاست مداران به مشاهده نشست. برخی دلایل خشم عمومی مردم به شرح زیر می باشد:
۱- جهانی شدن: تا همین چند دهه پیش، آمریکا موتور محرک اقتصاد جهانی به شمار رفته، بزرگ ترین تولیدکننده اجناس و کالاهای تولیدی محسوب می شد. اما در نتیجه جهانی شدن، انتقال مشاغل و صنایع به دیگر نقاط جهان و نیز هوشمند شدن بسیاری از امور، بسیاری از کارگران در بخش های مرتبط از کار بیکار شدند. اگر به آمار و ارقام نگاهی بیندازیم، می بینیم که در سال ۲۰۰۱ آمریکا تولید کننده ۲۸ درصد از محصولات در جهان به شمار می رفت؛ اما در سال ۲۰۱۰ سهم آمریکا از تولیدات جهان به ۱۶.۵ درصد تقلیل یافت.
در نگاهی دیگر، چین در سال ۲۰۱۰ با کسب جایگاه بزرگ ترین کشور تولیدکننده در دنیا توانست جایگاه آمریکا را در این عرصه نیز به خود اختصاص دهد و بدین ترتیب میزان تولید در چین، ژاپن، آلمان و مکزیک از آمریکا پیش افتاد.
۲- حمایت از تولیدات داخلی: ترامپ در نتیجه چنین تنزلِ پُرشتابی در تولید، چین و مکزیک را به اقدامات ناعادلانه و دست یابی به عواید نابرابر متهم کرد. وی تهدید کرد واردات از این کشورها را محدود کرده، تعرفه های گمرکی را بر آن ها وضع نماید.
۳- رئیس جمهور منتخب، «نفتا» و «تی پی پی» را از عوامل اشتغال زدائی در آمریکا اعلام و تهدید کرد از این پیمان ها خارج خواهد شد.
۴- وی ارتباط مخالفانش را با بانک ها و شرکت های بزرگ مورد حمله قرار داد و این امر را مسئول بحران بانکی سال ۲۰۰۷ و از بین رفتن مشاغل زیادی توصیف کرد.
۵- احساسات ضد مهاجران، دقیقاً همانند اروپا به دلیل ازبین رفتن مشاغل و نیز تغییرات حادث در ترکیب اروپائی و غالباً سفیدپوست در این کشور به رو به فزونی نهاد.
۶- ترامپ بر هزینه جنگ های خارجی و شکست ماجراجوئی های نظامی آمریکا در جهان تأکید کرد. وی اعضای ناتو و دیگر متحدان آمریکا را متهم کرد که سهم عادلانه ای را در اقدامات دفاعی مشترک پرداخت نمی کنند. به عنوان نمونه، اروپائی ها که تعدادشان بیشتر و مجموعاً ثروتمندتر از آمریکا هستند، تنها ۲۵ درصد از این هزینه ها را می پردازند. در حالیکه آمریکا تقریباً ۷۵ درصد از کل هزینه های ناتو را متحمل شده است. البته باید توجه کرد که چنین اظهاراتی بر خلاف وعده ترامپ درباره افزایش بودجه نظامی این کشور بوده است.
۷- و بالاخره، به عقیده من رأی دهندگانی که مایل به ریاست جمهوری یک زن نبودند، از مؤلفه هائی چون نژادپرستی و زن هراسی برخوردار بودند. سخنان ترامپ مبنی بر اینکه ژنرال ها از زن هایی مانند کلینتون دستور نمی گیرند به وضوح مؤید این حقیقت است. می توان نتیجه گرفت که ترکیبی از این عوامل، بسیاری از افرادی را به وی جذب کرد که او را به عنوان یک خارجی می دیدند که قرار است در برابر هیأت حاکمه ایستادگی کند.
اهداف اصلی سیاست خارجی ترامپ چیست؟
فعالیت های انتخاباتی اخیر فاقد هرگونه مناظرهِ مبنائی بود به نحوی که نتوانست به شفاف سازیِ دیدگاه های نامزدهای مختلف بپردازد. ترامپ با بهره گیری از برخی شعارهای احساسی و اغلب متناقض به کسب آرای عمومی نائل شد. آنچه می توان از اظهارات مکرر او فهمید، این است که وی در صدد است تا به ساخت دیواری حائل میان آمریکا و مکزیک اقدام کرده، این کشور را به پرداخت هزینه های آن ملزم نماید.
او وعده داده است تا ۱۱ میلیون مهاجر غیرقانونی را از این کشور اخراج نماید. ترامپ می خواهد یا از ورود هر مسلمانی به آمریکا جلوگیری کند و یا دست کم «نظارت های گزینشی شدیدی» را بر مهاجرانِ مسلمان اعمال نماید.
همچین به عقیده وی باید مسلمانان را تحت نظارت قرار داد. وی تهدید کرده است که به حمایت از ناتو پایان داده، توافق آب و هوائی پاریس را لغو و حتی توافقات تجارت آزاد کنونی شامل «نفتا» (NAFTA) و «تی پی پی» (TPP) را معدوم می کند.
تمامی این موارد در زمره تعهدات بزرگی است که با سیاست های بلندمدت آمریکا در تعارض بوده و حتی با قانون اساسی این کشور نیز در تضاد است. البته باید صبر کرد و دید هنگامی که رئیس جمهور با جهانِ واقعی مواجه شود، تا چه میزان به تهدیدات و قول های خود عمل خواهد کرد.
سیاست های ترامپ چه آثاری را در خاورمیانه برجای خواهد گذاشت؟
در این خصوص بهتر است جداگانه درباره کشورهای مختلفِ این حوزه به بررسی پرداخت. ترامپ درباره سوریه، «باراک اوباما» و «هیلاری کلینتون» را به ایجاد داعش متهم کرد. همچنین گفته بود که آمریکا باید در این مورد به همکاری با «ولادیمیر پوتین» رئیس جمهور روسیه بپردازد. اگر وی به قول خود عمل کند، فرصت خوبی برای بهبود مناسبات دو کشور به وجود آمده؛ همچنین واشنگتن و مسکو می توانند به کمک هم به مبارزه با داعش در سوریه بپردازند.
هر مقدار که ترامپ بیشتر در این مسیر گام بردارد، سردی بیشتری در روابط آمریکا با کشورهای حوزه خلیج فارس بوجود می آید. این مسأله درباره عربستان سعودی که تأمین کننده مالی فعالیت های هیلاری کلینتون بود، از مصداق بیشتری برخوردار است. پوتین از اولین سران کشورهایی بود که پیروزی ترامپ را به وی تبریک گفت و ابراز امیدواری کرد که روابط میان دوکشور روسیه و آمریکا بیش از پیش گسترش یابد.
سیاست های رئیس جمهور منتخب درباره ایران چیست؟ آیا وی برای از بین بردن توافق هسته ای میان ایران و کشورهای ۱+۵ (برجام) اقدامی را به انجام خواهد رساند؟
زمانی ترامپ گفته بود که برجام را پاره می کند و آن را توافقی بد خوانده بود. مسلماً جمهوریخواهانی که در جریان فعالیت های انتخاباتی ترامپ به وی وفادار بوده، در کارزار انتخاباتی او را مورد حمایت قرار دادند و نیز قرار است مناصب بالائی را در کابینه اش داشته باشند، از دیدگاه های خصمانه ای در قبال ایران برخوردار هستند.
این در حالیست که رئیس جمهور منتخب در جای دیگری هم گفته بود که از پایبندی ایران به مفاد برجام اطمینان حاصل خواهد کرد. با توجه به اینکه برجام توافق بین المللی است که میان ایران و ۵ عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به علاوه آلمان منعقد شده است، بعید به نظر می رسد که ترامپ آن را لغو کند؛ چرا که در این صورت مسلماً روسیه، چین و حتی بسیاری از کشورهای اروپائی از آن پیروی نخواهند کرد.
ایران در حال اجرای تعهداتش است و مشخصاً این کشور با تداوم اقدامات کنونی خود هیچ بهانه ای را به مخالفانش نخواهد داد تا آن ها با سوء استفاده بتوانند توافق مذکور را لغو و تحریم های جدیدی را علیه تهران وضع کنند. ایران در شرایط کنونی از برجام برای کسب حمایت اروپا و سایر کشورهای جهان بهره برده و نیز دولت جدید آمریکا را برای همکاری با خود متقاعد خواهد ساخت.
ایران و آمریکا منافع مشترک زیادی در مبارزه علیه تروریسم و نیز ایجاد ثبات در سوریه، عراق، افغانستان وحوزه خلیج فارس به صورت کلی دارند.