ادعای عجیب برای نجات دروازه غار به دست کودکان
اینجا معتادان در کنار خیابان به خود سرنگ میزنند و در جلوی چشم زنان و کودکان بر کف خیابان در حالت منزجر کننده ای به سر میبرند؛ آری اینجا منطقه هرندی یا همان دروازه غار است محلهای که سالهاست در آتش اعتیاد و انواع آسیبهای اجتماعی میسوزد.
به گزارش تیترشهر: هرندی یکی از قدیمیترین محلات شهر تهران بوده که از شمال به خیابان مولوی مرکزی از جنوب به خیابان شوش از غرب به خیابان خیام و از شرق به خیابان ری منتهی میشود.
این محله که به گفته اهالی، محل زندگی معتادهاست و با آسیبهای اجتماعی و مشکلات فراوانی دست به گریبان است همچنان مورد بی توجهی قرار دارد ، هرچند که اقدامات فرهنگی قابل توجهی از سوی شهرداری منطقه برای مرمت و نگهداشت اماکن تاریخی در حال اجراست ولی سوالی که مطرح است این است که آیا بنای تاریخی بدون مردم معنی پیدا خواهد کرد .
منطقهای که تا دلت بخواهد فقر دارد، بچههای قد و نیم قد در کوچه پس کوچههای تنگ و تاریک، خانههای خرابه و نیمه کاره، کودکان کار و بی سرپرست در این نقطه شهر که از قدیمیترین مناطق تهران هم محسوب میشود به چشم میخورند، اما فقر و اعتیاد چهره دیگری به این منطقه داده است.
وضعیت این منطقه با مشاهده صحنههایی از وجود معتادان با لباسهای کثیف و سر وضعی نامناسب که در شرایط نامساعد فقط عمر خود را به بطالت میگذراندند، به خوبی خود را نشان میدهد.
هرندی؛ رژه معتادان در کوچه و پس کوچه ها
درواقع این روزها منطقه هرندی نمایش گاه فساد، از اعتیاد و دست فروشی مواد مخدر گرفته تا بی خانمانی افراد است.
این در حالی است که کافی است چند قدمی در کوچههای این منطقه قدم بزنید تا متوجه شوید که تردد افراد به دلیل حضور معتادان و رژه آنها به سختی شکل میگیرد و معتادان در کوچه پس کوچه این محله روزگار میگذرانند و زندگی را هر روز برای اهالی این منطقه و کودکان بی گناهی که در این منطقه چشم به جهان میگشایند، سخت میکنند.
هرندی اگر چه در قلب تهران یعنی منطقه ۱۲ جا خوش کرده است، اما همانند جزیرهای جدا افتاده و مغفول مانده است که محرومیتها حتی در معماری شهری و خانهسازیها نیز رخ نمایان میکند.
درواقع ماجرا اینجا تمام نمیشود چراکه مسئولان مربوطه و شهری این منطقه را به دست فراموشی سپردند تا جایی که ساکنان آن هر لحظه انتظار آوار شدن خانههای خود بر سرشان را میکشند.
ماجرایی که تنها شامل مشکلات داخل خانهها نمیشود چراکه نامناسب بودن پیاده روها، نبود سطل زباله و انباشت آن در کوچه پس کوچههای هرندی خودنمایی میکند.
چند قدم که جلوتر میروید بوی نامطبوعی از داخل برخی خانههای متروکه به دلیل انباشت زباله و محلی برای دورهمی معتادان در این منطقه استشمام میشود، اما کاش این موضوع تنها به اینجا منجر میشد نه این امر در سطح پیاده روها با انباشت زبالهها به چشم میخورد وضعیت اسف باری که گریبانگیر این ساکنان است.
درواقع آنقدر اعتیاد و شکستن قبح آن در این منطقه پر رنگ است که نبود سطل زبالهها و بافتهای فرسوده و مناسب سازی پیاده روها و امنیت شهری از یادها رفته است. اما آیا ساکنان این منطقه شهروند نیستند!
اظهارنظر عجیب شهردار منطقه 12؛ کودکان سرنوشت هرندی را در دست بگیرند
از زنان و مردان این محله که بگذریم، کودکان بدون امنیت جانی و مالی در کنار اعتیاد و نامناسب روزگار خود را میگذراند و بدون هیچ آینده و امیدی به زندگی ادامه میدهند. حال به جای اینکه مسئولان به دنبال رفاه حال این شهروندان و آینده این قشر باشند. با تریبونی که در اختیار دارند صحبت هایی به میان میآروند که جای بسی تامل دارد و به شوخی شبیه است تا واقعیت و باور آن سخت است؟!
درواقع به جای ارائه راهکار و گامهای موثر در جهت بهبود وضعیت این منطقه صحبت از بازسازی و بهبود وضعیت این محله به دست کودکان سخن میگویند. به این شکل که شهردار منطقه 12 بعد از اینکه چندی پیش کودکان هرندی برای اینکه حال و هوای این محله را سر و سامان دهند با ذهنی کودکانه به رنگ آمیزی بخشی از دیوار های این منطقه پرداختند، در فضای مجازی صحبتی تامل برانگیز را مطرح کرد.
وی عنوان کرد که این محله باید به دست کودکان جان جدید بگیرد و از این کودکان خواست تا سرنوشت محله را به دست بگیرند.
اینجاست که باید بگوییم آیا شهردار منطقه ۱۲ مسئولیت خود را فراموش کرده یا قرار است کودکان محله هرندی یا همان دروازه غار را به عنوان معاونان و مدیرکلهای خود انتخاب کند که صحبت از بهبود وضعیت به دست این کودکان بی گناه و معصوم کرده است؟! البته شهرداری به کمک این کودکان آمده و چندین نقطه از محله را رنگ آمیزی کرده ولی این کافیست؟
حال از این سهل انگاری و کم کاریها بگذریم، نمیتوان موضوع سلامت و آرامش شهروندان چه در منطقه یک یا منطقه دروازه غار را نادیده گرفت. پس فرق این شهروندان با دیگران چیست که مسئولان نباید با اقدامی ویژه و ضرب العجل مشکلاتشان را برطرف کنند.
یکی از ساکنان این منطقه از نبود سطل زباله و جمع آوری آن و دیگری از نبود پیاده رو و آسفالت نشدن پیاده روها گلایه میکند، ولی این گلایهها اینجا تمام نمیشود چراکه با کودکان که صحبت میکنید میگویند که رژه این معتادان نه تنها باعث ترسشان شده است بلکه جرات رفت و آمد برای آنها امکان ندارد و هر لحظه احساس میکنند که این معتادان به آنها سرنگ تزریق می کنند.
اینجاست که کاری جز تاسف باقی نمیماند…
دروازه غار دروازه ای که رو به آینده ندارد، ولی تا دلت بخواهد فقر و اعتیاد در آن موج میزند و تنها نیاز به ورود جدی و اورژانسی شهرداری و مسئولان مربوطه برای نجات شهروندان در قلب تهران دارد.