كل خارج مال ايران بود!
در زمانهاي نه چندان دور، كل خارج مال ايران بود. يعني اگر يك نفر ميخواست داروندارش را بفروشد برود خارج، اصلن گزينهاي وجود نداشت.
محمدرضا نصیری در قانون درباره «خارج» نوشت:
– در زمانهاي نه چندان دور، كل خارج مال ايران بود. يعني اگر يك نفر
ميخواست داروندارش را بفروشد برود خارج، اصلن گزينهاي وجود نداشت.
– آن موقع كوشآداسي و پاتايا و آنتاليا و برج پيزا و ايفل و از اين مسخرهبازيها نداشتيم كه.
– ملت فقط ميتوانستند پولهاي خود را در سفرهاي استاني خرج كنند و بروند شهرستانهايي مثل روم و آتن و پكن و اينجور چيزها.
– پاسپورت و ويزا و شلوارك مخصوص سفرهاي خارجي هنوز اختراع نشده بود.
– خارجيها را بگو كه الان دم درآوردهاند و ما را مدام تهديد و
تحريم ميكنند؛ آنوقتها توي هيچ درخت موزي هم اثري از آنها نبود.
– نيويورك هم نبود كه دولتمردان آن زمان بروند براي سخنراني و دورههاي فاميليشان را هم در آنجا برگزار كنند.
– زبان خارجي هم نداشتيم كه بعضيها افه از خودشان در كنند و از كلمههاي خارجي براي كلاس گذاشتن استفاده كنند هاني!
– همه ايرانيها چشم آبي و مو بور بودند!
– اجداد همين رئيسجمهورها و رهبران و پادشاهاني كه الان براي خودشان
دارند حكمراني ميكنند، نهايتن استاندار يا رئيس شوراي شهرهاي
زيرمجموعه ايران بودند.
– انتخابات داخلي برگزار ميشد، 7ميليارد ايراني در آن شركت ميكردند.
– حتي هيچ خواننده ناواردي اگر ميخواست هم نميتوانست خارج بخواند و
همه در دستگاه و نت ميخواندند چون هيچ خارجي وجود خارجي نداشت.