چرا باید ردهبندی سنی تماشای فیلم و سریال را جدی گرفت؟
نظام ردهبندی سنی را نه تنها نباید مجوزی برای نمایش موارد غیراخلاقی دانست بلکه این قانون راهی است برای ارتقاء تولید؛ ارائه این تعریف و رسیدن به یک چارچوب منطقی.
نظام ردهبندی سنی را نه تنها نباید مجوزی برای نمایش موارد غیراخلاقی دانست بلکه این قانون راهی است برای ارتقاء تولید؛ ارائه این تعریف و رسیدن به یک چارچوب منطقی.
حفظ چرخه فرهنگی حول محور نظام ردهبندی سنی، منوط به نقشآفرینی فعال سه بازیگر اصلی، یعنی تولیدکننده، توزیعکننده و مصرفکننده است و ادامه حیات آن مستلزم تنظیم این روابط توسط سیاستگذاران و مفاهمه بهتر توسط خبرنگاران خواهد بود.
به گزارش ایسنا، ردهبندی سنی آثار فرهنگی، اگرچه یک تجربه قدیمی در سطح جهان محسوب میشود و اکنون تا حد زیادی از طرف والدین، مربیان آموزشی و حتی کودکان و نوجوانان پذیرفته شده است اما در ایران نه سابقه چندانی از این طرح وجود دارد و نه کارنامه موفقی از طرح ردهبندی سنی به چشم میخورد.
شاید بارها در خلال فیلمها و سریالهای اروپایی و آمریکایی با یک صحنه تکراری ولی فرهنگساز مواجه شده باشیم. صحنهای که پدر و مادری در حال تماشای محتوایی در تلویزیون هستند و از کودک خود میخواهند که آنها را ترک کند یا محتوایی متفاوت در اختیار او قرار میدهند؛ رفتاری که به یک قانون نهچندان جدید بازمیگردد و آن ردهبندی سنی آثار فرهنگی است. ردهبندی سنی آثار فرهنگی، اگرچه یک تجربه قدیمی در سطح جهان محسوب میشود و اکنون تا حد زیادی از طرف والدین، مربیان آموزشی و حتی کودکان و نوجوانان پذیرفته شده است اما در ایران سابقه چندانی از این طرح وجود ندارد.
با وجود همه کاستیها در اجرای قانون ردهبندی سنی در ایران و درونی نشدن این قانون در میان مخاطبان آثار فرهنگی ـ هنری، در شرایطی که با حجم زیادی از تولیدات فرهنگی بهخصوص فیلم و سریال روبهرو هستیم، این قانون را باید بهعنوان تنها راه موجود برای مصرف بهتر آثار فرهنگی دانست.
شاید مرور چند نکته درباره کارکرد ردهبندی سنی بهتر بتواند نسبت رابطه میان تولیدکنندگان، توزیعکنندگان و مصرفکنندگان را با آثار فرهنگی بهخصوص آثار فرهنگی و هنری تصویری مشخص کند.
در سطح اول تولیدکنندگان هستند که باید نسبت خود را با ردهبندی سنی مشخص کنند. ردهبندی سنی را میتوان راهی برای تولید محصول بهتر دانست. گاهی بهاشتباه ردهبندی سنی، بهعنوان راهی برای دورزدن اخلاقیات و یا نمایش صحنههای خشن تصور میشود.
البته نمیتوان منکر لزوم نمایش صحنههای متفاوت در آثار با ردهبندی سنی گوناگون به دلیل افزایش بار معنایی و حسی در تولیدات فرهنگی شد؛ چون در تعریفی میتوان ردهبندی را ابزاری برای فراغ بال تولیدکننده یک محصول فرهنگی جهت تقریب محتوای محصول خود با آنچه که در عالم واقع صورت میگیرد دانست. به عنوان مثال در تولید آثار استراتژیک و یا تاریخی همچون «شبی که ماه کامل شد»، «به وقت شام»، «مختارنامه» و… لزوم نمایش صحنههای خشن به منظور به تصویر کشیدن درست وقایع، امری انکارناپذیر است.
بنابراین نظام ردهبندی سنی را نه تنها نباید مجوزی برای نمایش موارد غیراخلاقی دانست بلکه این قانون راهی است برای ارتقاء تولید؛ ارائه این تعریف و رسیدن به یک چارچوب منطقی، میتواند تنظیمکننده رابطه میان منتقدان و یا خبرنگاران با هنرمندان و تولیدکنندگان آثار فرهنگی نیز باشد. گسترش فهم مشترک از مفهوم ردهبندی سنی و یکپارچگی در نحوه مواجهه با این قانون، هم امکان تولید بهتر را به فیلمساز میدهد و هم نقد منتقدان را دقیقتر میکند.
در سطح دیگر، سیاستگذاران و توزیعکنندگان آثار فرهنگی باید توجه کنند که شاخصها و معرفههای ردهبندی سنی، متناسب با زیستبوم و اتمسفر فرهنگی میان هر کشور، باید تغییر کند. در واقع، منطقی نخواهد بود اثری که در کشور تولیدکننده با ردهبندی سنی خاصی منتشر شده به دست مصرفکننده در کشوری دیگر، با همان ردهبندی برسد. این آسیب عمدتاً در بین انیمیشنهای حوزه کودکان و یا ارائه تعریف واحد از ردهبندی +۱۸ به چشم میخورد؛ لذا استناد به ردهبندی موجود آثار فرهنگی که از کشورهای دیگر به دست مخاطبان ایرانی میرسد، نهتنها کافی نیست بلکه برخلاف منطق ردهبندی سنی خواهد بود.
اما سومین گروه، مخاطبان هستند. معمولاً پدرها و مادرها را بهعنوان مخاطبان نظام ردهبندی سنی در نظر میگیرند. نقش مهم والدین درونی کردن این قانون (که بهتر است با عنوان خشک قانون آن را تعریف نکنیم و تجویز مشاوران بدانیم) در فرزندانشان است که معمولاً در مواجهه با یک اثر فرهنگی انتخابکننده نیستند. اولین ارتباط کودکان و نوجوانان با آثار فرهنگی در این دوره شکل میگیرد که استفاده از منطق اقناع با ادبیات مرتبط با این سنین، میتواند آنها را از خطرات احتمالی روحی و یا آسیبهای ناشی از عدم مواجهه درست با یک آسیب رفتاری همچون توهین کلامی، خشونت، مصرف دخانیات و… حفظ کند.
در واقع اجرای نظام ردهبندی سنی از سوی والدین را باید یک وظیفه تربیتی تلقی کرد که قرار است با آن مصرف بهتر یک محصولات فرهنگی، متناسب با سن، ذائقه و محتوای مورد نیاز را به کودکان و نوجوانان آموزش دهند؛ همانطور که یک ماده غذای شاید برای کودک مناسب نباشد و یا والدین در کنار فرزندانشان از بازگو کردن برخی از نکات، امتناع میکنند، یک محصول فرهنگی نیز ممکن است، جهت تماشای کودکان و یا نوجوانان مناسب نباشد.
حفظ چرخه فرهنگی حول محور نظام ردهبندی سنی، منوط به نقشآفرینی فعال سه بازیگر اصلی، یعنی تولیدکننده، توزیعکننده و مصرفکننده است و ادامه حیات آن مستلزم تنظیم این روابط توسط سیاستگذاران و مفاهمه بهتر توسط خبرنگاران خواهد بود