جواد امام دبیرکل جبهه ایثارگران:دژ محکم دور برخی رسانه ها کشیدند که او مجاز است تهمت بزند و دروغ بگوید!

ایلنا نوشت:دبیرکل جبهه ایثارگران گفت: امروز اصلاح‌طلبی در این کشور جرم شده است. در کجای قانون، اصلاح‌طلبی جرم‌انگاری شده است؟ ما باید به چه کسی اعتراض کنیم و به کجا شکایت‌مان را ببریم که انتقاد جرم محسوب می‌شود

جواد امام دبیرکل مجمع ایثارگران که حالا سخنگوی جبهه اصلاحات هم شده است با اشاره به روی‌گردانی مردم از جریان‌های سیاسی معتقد است: علت آنکه مردم از جریانات سیاسی عبور کردند این است که آن‌ها می‌گویند شما رأی هم بیاورید، اجازه نمی‌دهند کار کنید. مادامی که اعتماد عمومی بازسازی نشود، نمی‌توان کاری کرد.

وی با بیان اینکه امروز اصلاح‌طلبی در این کشور جرم شده است، تاکید می‌کند: ما باید در صحنه باشیم. فعالیت ما صرفا ایستادن نیست و ما وظیفه‌مان آموزش، کادرسازی و آگاهی‌سازی جامعه است. اگر در انتخابات این مسیر اصلاح نشود، همه متوجه هستیم چه بلایی ایجاد خواهد شد. البته فرصت هست و امیدواریم در فرصت باقی‌مانده، مسئولان بپذیرند که این مسیر قابل ادامه دادن نیست.

دبیرکل مجمع ایثارگران معتقد است که احمدی‌نژاد را در راستای مسیر حکومت بوده و ایشان را کنار گذاشته‌اند برای روز مبادا؛ که وقتی تمام تیرهایشان به سنگ خود، دوباره از احمدی‌نژاد استفاده کنند.

در انتخابات ۹۲ و ۹۶ وقتی اصلاح‌طلبان کاندیدای حداکثری‌شان تأیید صلاحیت نشد، از آقای روحانی حمایت کردند و ایشان رئیس‌جمهور شد. اگر بار دیگر اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت کنند و گزینه‌ مورد نظرشان تأیید صلاحیت نشود، آیا دوباره مسیر ۹۲ و ۹۶ طی خواهد شد و از گزینه غیراصلاح‌طلب حمایت خواهید کرد؟

ما شرایطی را که امروز شاهد آن بودیم، گفتیم و با این شرایط، تکلیف ما روشن است. از نظر من انتخابات با شکل فعلی مفهوم خود را از دست داده. ما چهار مرجع داشتیم که باید از این مراجع رسمی استعلام می‌گرفتند و حالا سپاه و دفاتر شورای نگهبان هم به آن اضافه شده است. یعنی قبل از هیأت نظارت، رای شورای نگهبان مرجع‌تر از آن چهار مرجع است. می‌گویند در ابتدا نباید وزارت اطلاعات وارد شود، شورای نگهبان که وارد می‌شود، مجمع تشخیص مصلحت هم در دهه ۷۰ قانونی دارد که براساس اصرار مجلس به مجمع رفت و در آنجا تصویب شد تا شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ابتدایی وارد نشود و باید بعد از مرحله هیأت اجرایی وارد شود. موضوعی که رعایت نمی‌شود، تبدیل به یک رویه شده و شورای نگهبان این قانون را قبول نکرده و تن به آن نداده است.

حالا امروز این طرح چه کار می‌کند؟ می‌گوید اگر کسی که صلاحیت او بررسی و تأیید شد، رأی آورد و وارد مجلس شد، ما سندی علیه او کشف کردیم دوباره می‌توانیم صلاحیتش را رد کنیم؛ این یعنی چه؟ پس برای چه مردم رأی بدهند؟ مردم حق دارند، امروز را می‌بینند و شاهد هستند، ملت ما عاقل و بالغ و مردم رشیدی هستند. مگر می‌شود به این شکل حکومت‌داری کرد؟ پسر آقای جنتی می‌گوید حکومت بیاید تن به تحول و تجدیدنظر بدهد و بپذیرد. تحولات به گونه‌ای نیست که ما بتوانیم جلوی آن قرار بگیریم، مثل بولدوزر از روی ما رد می‌شود. آقایان حواس‌شان نیست، تمام ساختمان‌هایی که فکر می‌کنند شکیل و مرتفع است، اگر وسط رودخانه باشد سیل همه را می‌شوید و می‌برد و سیل هم بیاید خرابی به بار می‌آورد؛ آبادانی ندارد. تا فرصت دارید باید از آن استفاده کنید و مسیر سیل را باز کنید. ما مسیر سیل را می‌بندیم. اگر شما مسیر سیل را باز کرده و برنامه‌ریزی کردید، می‌توانید در مواقع بحران مدیریت کنید. وگرنه مدیریت بحران‌تان با بحران مواجه است، چون شما آمدید مسیرها و راه‌ها را مسدود کردید و آن زمان است که همه در مقابل‌تان قرار می‌گیرند. چون شما حق اعتراض به مردم نمی‌دهید، وقتی زمینه اعتراض برای آنها فراهم می‌شود احساس می‌کنید که مشکل امنیتی پیدا کردید، آن موقع سیستم امنیتی و نظامی‌تان فعال می‌شود؛ در صورتی که شما باید مسائل صنفی را از مسائل سیاسی جدا کنید. فرصت بدهید و نگذارید این افراد به یک همبستگی برسند تا برای شما مشکل امنیتی درست کنند.

مادامی که اعتماد عمومی بازسازی نشود، نمی‌توان کاری کرد

در دو انتخابات گذشته ۹۸ و ۱۴۰۰ دو نظریه انتخاباتی توسط احزاب اصلاح‌طلب وجود داشت. یک نظریه این بود که فقط در صورتی که کاندیدای ما تأیید صلاحیت شوند در انتخابات شرکت می‌کنیم اما برخی دیگر معتقد بودند باید به هر شکلی در انتخابات شرکت کنیم حتی اگر کاندیدای ما ردصلاحیت شود؛ این بار آیا شاهد اجماع بین اصلاح‌طلبان خواهیم بود؟

این‌طور تکلیف را روشن کنیم که اگر ما کاندیدا نداشته باشیم و به ما اجازه ندهند تا کاندیدا داشته باشیم، آیا مشارکت احزاب اصلاح‌طلب یا غیراصلاح‌طلب معنا پیدا می‌کند؟ اشکال اساسی قانون انتخابات این است که شما در کجای دنیا دیدید جمهوری باشد و بگویند حزب هم است، اما حزب در انتخابات نقشی ندارد. ما ۲۰۰ حزب داریم اما آیا فرصت حزبی به کسی داده شده است؟ قانون‌اساسی گفته برای فعالیت حزبی مجوز بگیرید؟ فعالیت سیاسی را آزاد اعلام کرده است؟ احزاب برای نقد، اعتراض، واکنش و حتی برای یک اقدام حمایتی که در اصل ۲۷ قانون اساسی تصریح دارد، نمی‌تواند یک اجتماع راه بیندازد. بعد می‌گویند مردم چرا به خیابان می‌آیند؟ احزاب را که راه نمی‌دهید؛ مردم هم که در خیابان اعتراض می‌کنند، می‌گویید اغتشاشگر هستند و بعد می‌گویید مربوط به عوامل بیرونی بودند. عوامل بیرونی، از بیرون نقشه می‌کشند؛ عیبی ندارد به ما فرصت بدهید تا در مقابل‌ آنان قد علم کنیم. اما این فرصت را هم به احزاب نمی‌دهند. بعد می‌گوییم وقتی در انتخابات لیست نداریم از چه کسی حمایت کنیم؟ زمین برای کس دیگری است، بازیکن هم برای کسی دیگر است، ما الکی بنشینیم برای خودمان سوت بزنیم؟

امروز نمی‌توانیم جهت مخالف مردم، آن مردمی که واقعا برای کشورشان و حفظ ایران ارزش قائل هستند؛ حرکت کنیم. نمی‌گویم مردم هر خاستگاهی که دارند، اما خاستگاه اکثریت ولو غلط و اشتباه باشد، مورد احترام است. حکومت نمی‌تواند بگوید اکثریت مردم یک چیزی می‌خواهند من می‌گویم شما غلط می‌کنید. نخیر، هرکسی که می‌گوید برخلاف اکثریت مردم تصمیم می‌گیرم، غلط است. بخش دوم این است که آنجایی که مشخص شد این حرکت، حرکت اصلاحات نیست، جایی است که خلاف خواست مردم است. در ۹۸ و ۱۴۰۰ آنهایی که تلاش کردند در این زمین بازی کنند، برخلاف خاستگاه عمومی بود. چرا؟ چون مردم در انتخابات شرکت نکردند. اگر ما کاندیدای واجد شرایط خودمان را داشته باشیم، آیا رد صلاحیت می‌شود؟ نمی‌شود. نکته‌ این است که امروز در مسائل مختلف در یک طرف مردم هستند و طرف دیگر حاکمیت است. در حالی که احزاب حلقه واسطه بین حکومت و مردم هستند. امروز به خاطر محدودیت‌هایی که حکومت برای احزاب ایجاد کرده، آن‌ها دیگر نمی‌توانند خاستگاه مردم را نمایندگی کنند. علت آنکه مردم از جریانات سیاسی عبور کردند این است که آن‌ها می‌گویند شما رأی هم بیاورید، اجازه نمی‌دهند کار کنید. مادامی که اعتماد عمومی بازسازی نشود، نمی‌توان کاری کرد.

جامعه ما دیگر جامعه دهه شصت نیست

به هر حال همچنان این دو صدا در جبهه اصلاحات شنیده می‌شود.

جامعه ما خوشبختانه دیگر جامعه دهه شصت نیست. خیلی آگاه و روشن شده است و می‌تواند این تشخیص را بدهد آن‌هایی که دست و پایشان را می‌بندند و به درون دریا می‌اندازند و می‌گویند ما شنا می‌کنیم در حالی که دارند غرق می‌شوند را تشخیص دهد. امروز ما نگفتیم انتخابات را تحریم می‌کنیم. به خاطر اینکه این تشتت را ایجاد کنیم، شاهد این زایش این همه حزب در کشور هستیم و این یک واقعیت است. این خود تشتت است و نکته مثبتی نیست. شما در این کشور حزب تشکیل داده‌اید، بدون اینکه به آن اخطار دهید و احضار کنید، برای او دادگاه تشکیل دهید، امکان دفاع و تجدیدنظر داشته باشد، انحلال فعالیت آن را اعلام می‌کنید و به هیچ‌کجا هم برنمی‌خورد. حالا باید تشخیص بدهیم کدام‌ احزاب برای رسیدن به مقصود واقعی منافع ملی اقدام می‌کنند، کدام برای حزب‌شان اقدام می‌کنند و کدام برای حزب شخصی خودشان اقدام می‌کنند؟ مردم باید این را تشخیص دهند.

ما به هرحال یک شخصیت ارزشمندی به نام آقای خاتمی را پذیرفتیم که لیدر و رهبر جریان اصلاحات است. اخیرا ایشان نامه‌ای که نوشتند ۱۵ بند دارد که تکلیف روشن است و می‌گوید انتخابات زمانی معنا پیدا می‌کند و زمانی در انتخابات شرکت می‌کنیم که این موارد اعلام شده و رعایت شوند. الان آن موارد وجود ندارد. اگر بخواهیم بسنجیم که عمل،‌ حرف، شعار و برنامه من به عنوان یک حزب سیاسی واقعا برای چیست و با کدام مبنا تطبیق دارد، فکر می‌کنم حداقل آن بیانیه آقای خاتمی است. آقای خاتمی می‌گوید تا مادامی که در شورای نگهبان این اعضا حضور دارند اتفاقی نمی‌افتد. تا نظارت استصوابی است انتخابات معنا ندارد. تا داور بی‌طرف پیدا نکنیم انتخابات چه معنایی دارد؟ حالا کسی به اسم اصلاح‌طلبی، فرد و چه حزب آمد گفت من چه کار دارم انتخابات آزاد باشد یا نباشد، چه کار دارم به بقیه ظلم می‌شود یا نمی‌شود؟ چه کار دارم این فرصت را از بقیه گرفتند و چرایی علت عدم شرکت مردم در انتخابات چیست؟ من می‌خواهم کرسی را به دست بیاورم. معلوم است که این موضع برخلاف منافع ملی، قانون اساسی و شعاری است که ما برای احقاق حقوق مردم می دهیم و خلاف اصلاحات است.

ما باید امروز به عنوان اینکه دل‌مان برای حفظ این کشور می‌سوزد و وظیفه‌مان است و مدیون هم هستیم، بچه‌های ایثارگری که نه سابقه‌های ۴۵ روز، ۶ ماه و یکسال، بلکه در طول کل جنگ حضور داشتند، دست و پای خود را از دست دادند، دارای قطعی نخاع هستند، مشکلات اعصاب و روان دارند، خانواده‌های شهدا که دلشان برای کشور می‌سوزد، چرا امروز به صرف نقد حکومت باید بیایند هزینه براندازی را بدهند اینها از نظر نسل امروز به دنبال حفظ نظام هستند. چرا امروز عده‌ای برای رضا پهلوی و منافقین فرصت فراهم کردند، باعث و بانی‌ آن اصلاح‌طلب‌ها یا بچه‌های جنگ رفته بودند؟ یا آنها که از جنگ فراری بودند و فقط امروز چفیه جنگ را به یغما بردند؟ درست است که ما دنبال حفظ نظام هستیم اما مخالف نگاه جریان موجود در حاکمیت هستیم. ما مقابل مردم نیستیم. ما برای حفظ نظام مقابل این افراد ایستادیم و انتقاد می‌کنیم اما ما را عین همین‌ها می‌بینند.

الان آنها هم در خانواده‌هایشان قطعا مشکل دارند. همین‌طور که ما مشکل داریم. ما در خانواده‌های خودمان مورد پذیرش نیستیم. ما منتقد و معترض هستیم اما در خانواده‌هایمان به لحاظ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی مورد پذیرش نیستیم. این‌طور نیست که من فکر کنم الان حکم می‌کنم، شاید من را فردا تحت‌فشار قرار بدهند،‌ اولین‌ چیزی که بخواهند اذیت کنند و بشکنند می‌گویند نسبت تو با خانواده‌ات چیست؟ تو خانواده‌ات را هم نمی‌توانی اصلاح کنی،‌ می‌خواهی جامعه را اصلاح کنی؟ شما خانواده و جامعه را به اینجا رساندید. موقع جواب پس دادن من باید جواب پس بدهم؟

ما در مقابل مردم مسئول هستیم. ما نمی‌توانیم فکر کنیم مردم آگاه نیستند، نیاز به قیم دارند و قدرت تحلیل و تشخیص ندارند. اینطور می‌شود که وضع امروز ما این است. بحث رفراندوم در قانون اساسی فقط برای تغییر نظام گذاشته شده است؟ تمام مسائل مهم کشور می‌تواند به رفراندوم گذاشته شود. رفراندوم در جمهوری اسلامی تبدیل به یک تابو شده است. رفراندوم حق مردم است و مردم باید بتوانند برای آنچه که به صلاح‌شان نیست تصمیم بگیرند.

چرا اعتماد مردم به جریان‌های سیاسی کاهش یافته و دیگر چندان رغبتی به کارایی آنها ندارند؟ برای ترمیم این اعتماد چه باید کرد؟

جریانات سیاسی اثرگذاری‌شان را از دست دادند یعنی این اثرگذاری را از آنان سلب کرده‌اند. وقتی در انتخابات ۷۶، ۸۰ مردم رأی می‌دهند و دولت با آن همه موانع مواجه می‌شود، تا مردم به خاستگاه و محصول‌شان نرسند. آرای آقای روحانی در سال ۹۶ رشد داشت. آقای روحانی در چهار سال اول خود، علیرغم سنگ‌اندازی‌ها و همه اجماعی که علیه ایشان صورت گرفت، توفقیاتی به دست آورد که حاصل آن رأی مردم بود اما بعد از آن تصمیم گرفتند که در مقابل آقای روحانی قرار بگیرند. مجلس آمد قانونی را تصویب کرد که دولت قادر به احیای برجام نباشد. اما امروز برخلاف همان قانون مذاکرات دنبال می‌شود. البته من دست‌شان را می‌بوسم و از این اقدام آنان استقبال و حمایت می‌کنیم چون ضرورت و نیاز کشور است. اما هیچ‌کس جواب نمی‌دهد که چرا نگذاشتید این اتفاق جلو برود.

خاتمی بد این حکومت را نمی‌خواهد

برخی معتقدند در غیاب احزاب کارآمد، بزرگان اصلاحات و اصولگرایان سنتی میانه‌رو باید دور هم جمع شده و برای رهایی از وضع موجود راهکاری ارائه دهند، ایا این امر به نظر شما ممکن است؟

این بندگان خدا که دلسوز هم هستند در شرایط معمولی زیرسوال می‌روند که می‌خواهند توطئه کرده و اقدام علیه امنیت ملی انجام دهند. نمی‌گویند ما حواس‌مان نیست و اینها خیر ما را می‌خواهند. خدا کیومرث صابری را رحمت کند که روی جلد گل‌آقا یک کشتی کشیده بود که کف کشتی سوراخ شده بود و آب داشت کشتی را می‌گرفت؛ پایین آن به بادبان‌ها می‌گفت بادبان ده درصد به راست برو، آن یکی می‌گفت ده درصد به چپ برو. می‌گفت ولش کن، کشتی را آب می‌گیرد و همه نابود می‌شوند و از بین می‌روند.

امروز آقای خاتمی که بد این حکومت را نمی‌خواهد، برانداز به ایشان فحش می‌دهد. منافقین قطعا با آقای خاتمی مشکلات جدی‌تری دارند. چون اگر خاطرتان باشد بعد از ۷۶ که روابط ما با دنیا برقرار شد و مردم به صحنه کشیده شدند و با مشارکتی که صورت گرفت، گفتند خون جدیدی در رگ‌های جمهوری اسلامی تزریق شد و جمهوری اسلامی احیا شد. ما آن فرصت را گرفتیم. سال ۸۸ واقعا یک فرصت بود و از این فرصت استفاده نکرده و این شرایط را علیه خودمان رقم زدیم. این فرصت‌ها وقتی از دست می‌رود، تکرار نمی‌شود. بنده به چه کسی رأی دادم؟ برای چه کسی فعالیت کردم؟ به آقای مهندس موسوی. علیرغم همه سوابق، شخصیت ارزنده و وارستگی‌هایی که ایشان داشت، ایشان از مسیر شورای نگهبان رد شد و هنوز انتخابات در ۲۲ خرداد برگزار نشده، ۱۹ خرداد حکم جلب من را صادر کردند. چه کسی؟ برای بنده که ۱۴ سالم بود به منطقه رفتم، افتخار می‌کنم و مطلقا از گذشته خودم پشیمان نیستم. من هیچ‌کجا در گوش مردم نزدم که الان پشیمان شوم.

من در منطقه بودم. در شیرازه نوجوانی و جوانی‌مان ۱۴ ساله بودم که به جنگ رفتم و ۲۳ ساله بودم که برگشتم. ما از خودمان و کشورمان دفاع کردیم و از هیچ‌کس امتیاز نمی‌خواهیم و کسانی که بابت این کار طلب امتیاز می‌کنند، تمام گذشته‌شان را به ثمن بخس می‌فروشند. آن گذشته قابل معامله کردن نیست و حیف است.

من برانداز هستم؟ من در پی اقدام علیه امنیت ملی هستم؟ من دنبال تبلیغ علیه نظام هستم؟ با چه مستند و براساس کدام قانون و ادله چنین موضوعی را مطرح می‌کنید؟ دادگاه علنی برگزار کنید و با حضور هیأت‌ منصفه سند ارائه دهید و مشخص کنید ما خائن هستیم؛ آن موقع بار از روی دوش حکومت برداشته می‌شود و مردم خدمت ما می‌رسند.

آقای خاتمی چندین‌بار به رهبری نامه نوشتند اما این نامه‌ها رسانه‌ای نشده. از مطالب مطرح شده اطلاعی دارید؟

آقای خاتمی براساس تشخیص خود و آنجایی که فکر می‌کردند، حتی مصالح رهبری ایجاب می‌کند، مشکلات را به رهبری منتقل کردند که چکیده‌ای از آن مطالب در نامه اخیر دیده می‌شود. خیلی جالب است وقتی آمدند این ماجرای جورج سورس را ایجاد کردند و گفتند با آقای خاتمی ملاقات داشته است، آقای خاتمی با چه زبانی باید بگوید که دروغ است؟ شکایت به دستگاه قضایی که هیچ، چون یک دژ محکم دور کیهان کشیدند که او مجاز است، مجوز دارد و مستحب تأکیدی است که تهمت بزند و دروغ بگوید! هر کسی هم شکایت کند، راه به هیچ‌جایی نمی‌برد. هیچ سندی هم برایش وجود ندارد و هرجا هم تکذیب شده به جای پاسخگویی و شجاعت و مردانگی که بیایند بپذیرند یا سکوت کنند؛ روی آن تحلیل می‌گذارند.

درباره خیلی از مسئولین سندهای رسمی منتشر شد که در روسیه بودند یا در فلان دانشگاه بودند، سندیت ندارد؛ در واقع دروغ‌هایی است که گفته می‌شود آیا شما دیدید که از سوی اصلاح‌طلب‌ها به آن پرداخته شود؟ من علیرغم اینکه هیچ ارادتی به کل خاندان آقای لاریجانی نداشتم و ندارم، یک زمانی که گفتند دختر آقای لاریجانی جاسوس است، گفتم اگر جاسوس است که واقعا تکلیف این مملکت روشن است، دستگاه امنیتی و قضایی حرف بزند و کسی سند رو کند. اینکه کسی را به راحتی بخواهیم تخریب کنیم این حرف را بزنیم، من همان اول که این توئیت زده شد، اعتراض کردم و گفتم به هر قیمت و وسیله‌ای نباید متوسل به تخریب رقبا شویم. بعضی از دوستان من را دیدند و فکر می‌کردند توافقاتی صورت گرفته یا منافعی دارم و می‌خواهند امتیازاتی به من بدهند. گفتم من به خاندان آقای لاریجانی خصوصا، ارادت و علاقه‌ای نداشتم و نخواهم داشت. الان یک نفر جاسوس است، دستگیرش کنید. اگر دستگیر نکردید به او برنمی‌گردد، به مسئولین برمی‌گردد و باید پاسخگو باشند. اگر با یک جاسوس مماشات کردند، به جاسوس برمی‌گردد یا با آن کسی که مماشات کرده؟

امروز اصلاح‌طلبی در این کشور جرم شده است

یکی از تحلیل‌هایی که مطرح می‌شود این است که اگر اصلاح‌طلبان در انتخابات رد صلاحیت شوند یا حضور پیدا نکنند، جریان تندرو روی‌کار آمده و یکه‌تاز عرصه قدرت خواهد شد. نظر شما چیست و چه باید کرد؟

ما باید در صحنه باشیم و نمی‌توانیم در صحنه نباشیم. فعالیت ما صرفا ایستادن نیست و ما وظیفه‌مان آموزش، کادرسازی و آگاهی‌سازی جامعه است. اگر در انتخابات این مسیر اصلاح نشود، همه متوجه هستیم چه بلایی ایجاد خواهد شد. البته فرصت است و امیدواریم در فرصت باقی‌مانده، مسئولان بپذیرند که این مسیر قابل ادامه دادن نیست. اما شما راهکار دیگری به نظرتان می‌رسد که اگر امکان حضور نداشته باشید، کاندیدا و لیست نداشته باشید از جریان تندرو دفاع کنید؟ ما نمی‌گوییم تحریم انتخابات، ما می‌گوییم این فرصت را سلب کرده، مردم و احزاب را حذف کردند. هرکسی که مارک اصلاح‌طلبی داشته باشد، حذف کردند. هرکسی که بالاتر از اصلاح‌طلبی، احساس کند که اکثریت مردم او را قبول دارند و با این سیاست‌ها و رویه‌ها مخالفت می‌کند، معترض و منتقد است را رد می‌کنند. امروز اصلاح‌طلبی در این کشور جرم شده است. در کجای قانون، اصلاح‌طلبی جرم‌انگاری شده است؟ ما باید به چه کسی اعتراض کنیم و به کجا شکایت‌مان را ببریم که انتقاد جرم محسوب می‌شود؟ اعتراض به رویه غلط و خلاف قانون و مصالح ملت و آرمان‌های ملت جرم محسوب می‌شود؟ اگر همه این موارد را گفتید مجرم محسوب می‌شوید. همه‌چیز وارونه است. همه ما که برای ماندن سکوت کردیم. شما بگویید چه کار کنیم؟ غیر از اینکه می‌گوییم براندازها محکوم هستند. خب برخی رفتارها را که می‌بینیم اگر اسم آن را براندازی نگذاریم، چه باید بگذاریم؟

برخی اصولگرایان، اصلاح‌طلبان را به تندروی در اوایل انقلاب محکوم می‌کنند و می‌گویند اینها همان‌هایی بودند که سفارت آمریکا را گرفته و برای کشور مشکل ایجاد کردند.

آقایان می‌گویند به دهه اول انقلاب برگردیم. بعد اصلاح‌طلبان را متهم می‌کنند که این افراد تندروهایی بودند که در دهه اول انقلاب این کارها را می‌کردند. همان آقایان راست‌ که می‌خواهند به دهه اول انقلاب برگردند مردم را انتراکت می‌کنند که آن‌ در آن زمان، این کارها را انجام دادند. اصلا ظرف زمانی و اقتضائات شرایط ما و عدم‌تجربه متفاوت بوده است. شما روزی به سفارت آمریکا رفتید و آنجا را اشغال، تسخیر یا گرفتید و هر اتفاقی که افتاد یک سابقه تاریخی کودتای ۲۸ مرداد وجود داشت و نگران بودید. وقتی هم دانشجوها به داخل سفارت رفتند، ملت حمایت کردند. این حمایت ۱۰، ۱۰۰ یا هزار نفری نبود، حمایت میلیونی در کل کشور انجام دادند. همه حمایت کردند، از منتقد امروز بگیر تا هرکسی که در مورد آن صحبت کرده است.

حالا امروز فرصت شده، آن اتفاق را زیرسوال می‌برید. اگر ظرف زمان، موقعیت و شرایط را در نظر نگیرید، امروز هم از سفارت انگلیس بالا می‌روند، انگلیس خسارت خود را می‌گیرد و همه هم محکوم می‌کنند، دولت هم محکوم می‌کند و مردم هم حاضر به حمایت نیستند. شرایط امروز مانند شرایط گذشته نیست. اینکه امروز بخواهیم انقلابی بسازیم، آن انقلابی از درون آن بیرون نمی‌آید. انقلابی که گفته شد، انقلابی بود که برای انقلاب هزینه داد، در مقابل مردم یا برای حفظ موقعیت، مقام، پست و معیشت خودش در مسیرهایی قرار نگرفت که این همه اختلاف و فساد را شاهد هستیم. این انقلابی، اسمش انقلابی نیست. اینکه طرف هیچ سابقه و تجربه‌ای ندارد به اسم انقلابی عنان تصمیم‌گیری، اجرا، اداره سیستم‌ و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی را به آن‌ها بسپاریم و بگوییم این افراد انقلابی هستند؟ دستاوردشان جز خسارت چیست؟

فعالیت سیاسی تجربه، پختگی، مداومت و ثابت‌قدمی می‌خواهد

یکی از انتقاداتی که نسبت به جبهه اصلاحات مطرح می‌شود این است که چرا در این جبهه ما شاهد تغییری در ترکیب نیروها نیستیم. اصرار و استفاده از نیروهای قدیمی همچنان وجود دارد. چرا نمی‌شود از نیروهای جوان استفاده کرد و در کنار آن نقش مشورتی به چهره‌های باتجربه داد؟

فرمایش شما را قبول دارم. اما فرآیند این موضوع به احزاب و فعالیت‌های سیاسی برمی‌گردد. جبهه اصلاحات متشکل از ۳۱ حزب است؛ یعنی ۳۱ نماینده حقوقی وجود دارد که عموما دبیران کل در آنجا حاضر هستند. فرآیند انتخاب دبیران کل به احزاب برمی‌گردد و امروز انگیزه فعالیت سیاسی به خاطر سدهایی که ایجاد شده و هزینه‌هایی که بالا بردند کم شده و کادرسازی در احزاب کمرنگ شده است. اگر کادرسازی در احزاب شکل نگیرد و آن جوانی که مستعد است در فرآیند فعالیت حزبی قرار نگیرد، قاعدتا در فرآیند رشد و ارتقا قرار نمی‌گیرد. اگر قرار گرفت او مسئول شاخه، کمیسیون، کمیته و سخنگو می‌شود، عضو شورای سیاسی و مرکزی می‌شود و در نهایت دبیرکل یک حزب می‌شود. مقدمه ورود به جبهه اصلاحات از مسیر احزاب می‌گذرد وگرنه آن اشخاص حقیقی که انتخاب شدند سعی کردند که از جوان‌ها هم استفاده کنند. مثل آقای عماد بهاور که البته او هم سن جوانی ندارد و سن‌ها بالا می‌رود. مثل آقای محمدرضا جلایی‌پور که از آن مسیر رشد کردند. اما جبهه اصلاحات نمی‌تواند بیاید به جای دبیران کل کسی دیگر را انتخاب کند؛ این فرآیند به آن‌ها این اجازه را نمی‌دهد. احزاب هستند که تقاضا داده، جبهه‌های سیاسی را تشکیل داده و فعالیت می‌کنند.

این روند در حزب ندا خیلی انجام شده و خیلی از جوان‌ها جذب شدند. در حزب اتحاد شاهد هستیم که نسل دوم اتحاد نقش اساسی ایفا می‌کند و پوست‌اندازی عملا انجام شده است. اما باید به این موضوع دقت کنیم که ما از یک طرف شرایط را نمی‌بینیم و از طرف دیگر به انتخابات می‌پردازیم که باید زمینه تحقق آن هم فراهم باشد که متأسفانه نیست. فعالیت سیاسی تجربه، پختگی، مداومت و ثابت‌قدمی را می‌خواهد. شما ثابت‌قدم‌تر از آقای نبوی که در جریان اصلاحات هزینه داده باشد و در کار تشکیلاتی و سیاسی مقدم بر او باشد، سراغ دارید؟

نکته‌ای که شما می‌گویید درست است اما نیازمند طی کردن آن فرآیند است که خیلی از دوستان نمی‌خواهند طی کنند. می‌گویند چرا فلانی هنوز تکرار می‌شود؟ به خاطر اینکه شما کنار نشستید و وقت نگذاشتید که از یک جایی استارت بزنید. اگر امروز خانم منصوری رئیس جبهه اصلاحات شدند، از قرچک ورامین شروع کردند و آمدند، در حزب قرار گرفتند. سوابق حزبی ایشان را اگر نگاه کنید؛ ایشان به یکباره رئیس جبهه اصلاحات شدند؟ از آن مسیر و فرآیندی که طی شده، توانایی و شایستگی‌هایش را به تصویر کشیده و امروز به شکل دستوری بالا نیامده است. یک عقبه، سابقه‌ و کارنامه‌ای دارد و بنا به انتخاب، تشخیص داده شده که ایشان با توجه به همه این پتانسیل‌ها و صلاحیت‌هایی که داشته، شایستگی قرار گرفتن در این جایگاه را دارد و به ایشان رأی دادند. حالا شما بفرمایید کدام یک از جوان‌ها این فرآیند را طی کردند و این حق از آن‌ها سلب شده است؟ ما باید چیزی که می‌گوییم را با همه ملاحظات و جوانب آن در نظر بگیریم و مطالعه کنیم.

احمدی‌نژاد را برای روز مبادا کنار گذاشتند

برخی مدعی هستند که آقای احمدی‌نژاد با حاکمیت دچار مرزبندی شده و حتی از درخواست وی برای ملاقات با سران اصلاحات خبر دادند.آیا چنین چیزی بوده؟

اصلا چنین چیزی مطرح نبوده است. من همچنان آقای احمدی‌نژاد را در راستای مسیر حکومت می‌بینم و ایشان را کنار گذاشته‌اند برای روز مبادا؛ که وقتی تمام تیرهایشان به سنگ خود، دوباره از احمدی‌نژاد استفاده کنند. به هرحال با مأموریت‌هایی که احمدی‌نژاد انجام داد، حساب جاری‌ او هنوز صفر نشده و سعی می‌کند از آن پس‌انداز استفاده کند و هنوز به عنوان عضو مجمع تشخیص مصلحت بنشیند. مجمع تشخیص مصلحت باید براساس اراده مردم باشد. آیا اراده مردم در آن نقش دارد؟ یک زمانی FATF کشور را با چالش مواجه کرد و مجلس اصرار کرد تا در مجمع تصمیم گرفته شود، همچنان در آنجا مانده است. چه اتفاقی افتاد؟ تمام مبادلات پولی و بانکی ما تعطیل شده و هزینه‌هایش بالا رفته است. بابت هزینه‌هایی که بالا رفته سالی چند ده میلیارد کاسبان تحریم استفاده می‌کنند؟

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک