«صابرین» با تجهیزات ویژه بهدستور رهبر انقلاب تشکیل شد
تسنیم نوشت:فرمانده اسبق یگان صابرین با بیان اینکه این یگان ویژه با فرمان حضرت آقا شکل گرفت، گفت: شهید مایلی بیشترین نقش را در آموزشهای هوابرد به بسیجیان و نیروهای صابرین داشت، ما در حوزه تکاوری دو شخصیت بارز داشتیم یکی شهید احمد مایلی و یکی هم شهید ناظری
مهرماه سال ۱۳۹۵ و مصادف با ایام تاسوعای حسینی سردار حاج احمد مایلی فرمانده گردان هوایی یگان ویژه صابرین نیروی زمینی سپاه در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.
شهید مایلی از بنیانگذاران هوابرد در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که خودش هم قبل از پیروزی انقلاب آموزشهای چتربازی و سقوط آزاد را فراگرفته بود. وی با تشکیل یگان ویژه صابرین در نیروی زمینی سپاه به این یگان آمد و آموزش هوابرد و پرواز با پرندههای فوق سبک نیروهای صابرین را آغاز کرد و پایه گذار بسیاری از فعالیتهای هوایی نیروهای ویژه سپاه شد.
به بهانه هفتمین سالگرد سردار شهید مایلی و اطلاع از نحوه فعالیت و خدمات این شهید در یگان صابرین و آموزش نیروهای مخصوص با سردار سیدمرتضی میریان فرمانده اسبق یگان صابرین و مسئول فعلی اداره طرح و عملیات زمینی معاونت عملیات سپاه به گفتگو نشستیم.
آنچه در ادامه میآید حاصل با سردار میریان است:
سابقه آشنایی شما با سردار مایلی به کجا بر میگردد؟
بنده افتخار آشناییم با سردار مایلی در دانشکده پیاده بود. من حدود سال ۷۸ بود که به عنوان جانشین دانشکده پیاده معرفی شدم در کنار سردار عباسی مشغول شدم و با حفط سمت، مسئول معاونت آموزش دانشکده هم بودم. لذا ارتباط زیادی با گروههای آموزشی دانشکده داشتیم که یکی از این گروههای مهم دانشکده گروه هوابرد بود و سردار مایلی در یک مقطعی مسئول آن گروه بود. ایشان با توجه به سوابقی که در هوابرد در قبل از انقلاب داشت و آموزش چتربازی سقوط آزاد دیده بود؛ به نوعی به عنوان مهمترین شخص در پایه گذاری هوابرد در سپاه بود.
به طور کلی در حوزه تکاوری و نیرو مخصوص دو شخصیت بارز داشتیم که یکی شهید مایلی و یکی هم شهید ناظری بود.
در دانشکده چون موضوع آموزش را دنبال میکردم توانایی ایشان خیلی برایم جالب بود و ایشان را فردی بسیار توانمند دیدم. ما در صابرین باید نزدیک به ۱۰۰۰ نفر آموزش پاراموتور میدادیم و سردار استوار به این نتیجه رسید که باید از ظرفیت هواپیمایی کشوری هم استفاده کنیم. ضمن اینکه آنها گواهینامه معتبری هم میدادند لذا قراردادی از طرف قرارگاه صابرین نیروی زمینی سپاه با آنها بسته شد. جالب این است که آنها هم آقای مایلی را به عنوان استاد به ما معرفی کردند.
شهید مجید فتحی نژاد که یکی از افتخارات بسیجی سپاه است مسئول کمیته فوق سبک هواپیمایی کشوری بود و یک پشتوانه خیلی خوب برای ما در مراحل مختلف شد.
تخصصهای شهید مایلی در چند حوزه مختلف بود. پاراموتور را خودش شخصا خریداری کرده و بعدا ارزیابی کرده بود که چه وسیلهای برای سپاه نیاز است که ما خریداری کنیم. معمولا ایشان ابتدا خودش برخی از این وسایل را خریداری میکرد و بعد به نتیجه میرسید که این وسایل به درد مجموعه میخورد یا نه.
در موضوع جایروپلن هم دقیقا همین کار را کرد یعنی اولین جایروپلنها را خودش خرید و ارزیابی کرد و بعد به سپاه گفت که کدام جایروپلن را خریداری کند. این یک درس است که از سرمایه بیت المال برای آزمایش استفاده نکرد بلکه از سرمایه خودش استفاده میکرد تا بهترینها را برای سپاه پیدا کند. این یک ویژگی خاص است که کسی مال و ثروت خودش را فدای امنیت کشور کند برعکس این موضوع خیلی اتفاق میافتد اما افرادی مانند حاج احمد الگو و نمونه هستند.
به ما ابلاغ شد تا دورههای صابرین را شروع کنیم. در ابتدا این موضوع مطرح شد که آیا امکان اجرای این دورهها در ایران وجود دارد یا خیر؟ ما به همراه تیمی که حاج احمد هم جزو همان تیم بود مسئول طراحی و اجرای دورههای یک و دو صابرین بودیم.
چه ضرورتی برای تشکیل یگان صابرین وجود داشت؟
در آن زمان اتفاقاتی در اطراف مرزهای ما میافتاد که نیاز بود یک نیروی ویژهای وجود داشته باشد و ماموریتهای مقابله به مثل را اینها انجام دهند. این کار هم با نفس گرم حضرت آقا شکل گرفت. ایشان یک موضوعی را از سپاه خواسته بودند که در آن رابطه اقدامی انجام دهند. کار بجایی رسید که سه لشکر نیرو در مرز مستقر شدند. طرح را که به حضرت آقا ارائه کردند ایشان فرموده بودند که این مد نظر من نبود بلکه به نظر من باید گروههایی بروند و عملیات ویژه انجام دهند. فرماندهان سپاه بیان میکند که ما چنین نیرویی نداریم ایشان می فرمایند که بروید و تشکیل دهید.
از اینجا موضوع تشکیل صابرین کلید خورد و حتی مبلغی هم خود ایشان کمک کردند که تجهیزات خاص برای این نیروها خریداری شود. خوب به نفس حضرت آقا شجره طیبه صابرین شکل گرفت و بعد هم گردانهای فاتحین بسیج با الگو از صابرین ایجاد شدند. امروز هم خیلی از بازنشستههای صابرین در فاتحین کار آموزش را دنبال میکنند. همین الان ۶۰ درصد فرماندهان یگانهای رزم نیروی زمینی سپاه از نیروهای صابرین هستند. یعنی نیروهای استخوان داری که از دانش نظامی و تجربه عملیاتی بالایی برخوردار هستند.
قطعا اولین نیاز برای تشکیل چنین نیروی موضوع آموزش اعضای آن بود، چه تدبیری برای آن داشتید؟
خوب آن موقع این موضوع مطرح بود که سپاه قادر به اجرای این آموزشها نیست اما شهید مایلی بخصوص در حوزه هوابرد نقش بسزایی در تربیت نیروهای صابرین داشت. خوب ما مدعی بودیم که با وجود امثال شهید ناظری و مجموعه مربیان ما به همراه افراد متخصصی که در فدراسیونهای ورزشی کشور وجود داشت، این کار شدنی است. به همین دلیل ما در آن زمان حدود ۳۰۰ مربی را بکار گرفتیم. به این ترتیب در دورههای یک و دو صابرین یک هم افزایی خیلی خوبی شکل گرفت که در نتیجه آن امروز شاهد نیروهایی در صابرین هستیم که بیش از ۵۰ تخصص را آموزش دیدهاند.
شهید مایلی بیشترین نقش را در آموزشهای هوابرد به بسیجیان و نیروهای صابرین داشت. در حقیقت یک تیم ۵ نفره صابرین – شامل یک فرمانده گردان، جانشین و سه فرمانده گروهان- خودش میتواند در نقش اداره کننده یک گردان و یا یک پادگان آموزشی عمل کند ضمن اینکه قادر هستند یک عملیات ویژه را انجام دهند.
تربیت چنین نیروهایی کار سختی بود تا جایی که من خودم شاهد گریه آقای مایلی بودم. یک روز که به ایشان سر زدم شهید مایلی مشغول آموزش پاراموتور به نیروها بود. ترس تعداد معدودی از نیروهای آموزشی موجب شده بود که نتوانند از زمین جدا شوند. خوب این نیروها تعداد زیادی بودند و شهید مایلی هم همراه آنها طول باند پرواز را دویده بود اما برخی قادر به پرواز نبودند لذا خیلی خسته شده بود. من را که دید گفت سید من هرکاری میکنم برخی از نیروها نمیتوانند پرواز کنند. اکثرا خیلی خوب هستند و همان دفعه اول پرواز میکنند اما برخی ضعیف هستند.
خب این طبیعی است که همه نیروهای آموزشی قابلیت پرواز نداشته باشند، نتیجه این موضوع به کجا رسید؟
سردار استوار تاکید کرده بود که همه این نیروها باید آموزش هوابرد ببینند اما خوب برخی توانایی این کار را نداشتند. این موضوع طبیعی هم هست شاید فردی در زمین خیلی خوب کار کند اما به درد کار هوایی نخورد و یا فردی در هوابرد خوب باشد اما به درد کار دریایی نخورد. لذا طرحی آماده و نیروها را به سه سطح تکاور، نیرو مخصوص و نیرو ویژه تقسیم کردیم. اول با این طرح مخالفت شد اما بعدا به تصویب رسید.
کار با سختی جلو رفت ما خیلی از پروازهایمان را باید در جزایر جنوب انجام میدادیم. زیرا در آنجا ارتفاع از سطح دریا تقریبا صفر است و پرواز و کارهای هوابرد خیلی راحتتر انجام میشود. ما آن موقع معمولا هفتهای هزار پرش داشتیم و همه این سختیها برای آقای مایلی و بچههای هوابرد بود.
البته در این آموزشها بعضا حوادثی هم داشتیم و در طول دورههای صابرین سه شهید در هوابرد دادیم. البته در دنیا هم این آموزشها با حوادثی همراه است. شما حساب کنید در دورههای صابرین یک، نیرو باید هفت هزار تیر نمره در مراحل مختلف شلیک میکرد تا به یک تیرانداز حرفهای تبدیل میشد. در جریان آموزش تیراندازی مربی در کنار سیبل قرار میگرفت و بعد به نیرو دستور تیراندازی میداد. کاربرد این آموزش هم در حوزه رهایی گروگان که یکی از آموزشهای نیروهای ویژه است، بود، که نیروی ویژه میبایست گروگانگیر را که پشت سر گروگان مخفی شده است به دقت هدف قرار دهد تا به گروگان آسیبی وارد نشود.
بعد از اینکه این آموزشها تمام شد سردار جعفری فرمودند که بروید و تداوم آموزشها را آغاز کنید. این موضوع هم به تیم ما در دانشکده پیاده سپرده شد. کار تداوم را هم انجام دادیم و بعد از آن مسئولیت اداره صابرین به همین تیم که نیروهای عملیاتی بودند سپرده شد. در این مقطع آقای مایلی فرمانده گردان هوایی صابرین شد و به نظر من ایشان بهترین فرمانده گردان هوایی در این یگان بود.
برخی این سوال را مطرح میکنند که امروز دیگر یگانهای هوابرد و وسایلی مانند جایروپلن با وجود پهپاد دیگر کاربرد ندارد، پاسخ شما چیست؟
ورود جایروپلن در تشکیلات سپاه در مقطعی بود که هنوز پهپاد به شکل امروزی توسعه فنی و تاکتیکی پیدا نکرده بود. جایروپلن در کنار بالگرد برای ما کاربرد داشت. زمانیکه من در یگان صابرین بودم یک ساعت پرواز جایروپلن برای ما ۵۰ هزار تومان هزینه داشت و یک ساعت پرواز بالگرد ۲ میلیون تومان. از طرف دیگر شهید مایلی تجهیزات و قطعات جایروپلن را از بازار تهیه کرده بود. مثلا لنت ترمز جایروپلن همان لنت مورد استفاده در موتور کراس بود.
این تجهیزات ارزان قیمت بود و به همین دلیل و برای جلوگیری از تکرار حوادثی که قبلا در هوابرد داشتیم گفتیم که پیش از سر رسیدن زمان تعویض قطعات آنها را تعویض کنند؛ مثلا اگر عمر قطعهای ۳۰۰ ساعت بود مقرر کردیم که پس از ۲۵۰ ساعت قطعه عوض شود.
یکی از عزیزان فنی را نیز از نیروی هوایی به یگان آوردیم و قرار شد هر وسیله پروازی که او تایید میکند پرواز کند. تقریبا ماهیانه ۷۰۰ نفر ساعت پرواز داشتیم که اینها به دلیل ضریب ایمنی بالا بدون حادثه انجام میشد.
جایروپلن علاوه بر کم هزینه بودن برای دیدهبانی هم بسیار مناسب بود. من خودم چندین مرتبه با جایروپلن پرواز کرده و گردان را هدایت کردم. زماینکه ما خودمان در نقش چریک عملیات میکردیم بالگرد بدترین وسیله برای ما بود زیرا سریع جای ما را لو میداد اما جایروپلن نسبت به بالگرد صدای بسیار کمتری داشت و میدان دیدش هم بسیار وسیعتر بود.
یکی دیگر از حوزههای هوابرد چتربازی است که برای نیروهای ویژه لازم است اما برای عموم نیروها لازم نیست. این یک توانمندی است که این نیروها باید داشته باشند. علاوه بر این اعتماد به نفس هم به نیرو میدهد.
یکی از ویژگیهایی که از شهید مایلی مطرح میشود حساسیت ایشان به ایمنی و امنیت نیروها بود، این حساسیت چه میزان در آموزش نیروها تاثیر داشت؟
بله خود شهید مایلی هم به موضوع ایمنی خیلی اهمیت میداد. یادم هست نیروهای صابرین برای آموزش پاراگلایدر به یزد رفته بودند. من هم همراهشان بودم. به آقای مایلی گفتم که خودم هم میخواهم پرواز کنم. بار اول بدون مشکل پرواز کردم اما مرتبه دوم چترم دچار مشکل شد و به یک صخره برخورد کردم. در اثر برخورد سرم شکست و ۱۳ بخیه خورد. وقتی شهید مایلی بالای سرم حاضر شد اولین سوالی که پرسید این بود که بند کلاهت را بسته بودی؟ گفتم نه. این دقت نظر شهید مایلی بود که متوجه شده بود چون بند کلاه را نبسته بودم سرم آسیب دیده بود. به دلیل همین دقت نظر بود که جلوی بسیاری از حوادث را میگرفت و وقتی ایشان فرمانده گردان بود ما هیچ حادثهای نداشتیم.
البته ایشان خیلی انسان جسوری بود و از چیزی نمیترسید. یکبار خودش تعریف میکرد که از شمال با جایروپلن به تهران میآمدم که موتور جایرو رفت. هرچه نگاه کردم دیدم جاده پر از پیچ و خم است، به محض اینکه بخشی از جاده صاف شد آمدم و در شانه خاکی جاده نشستم.
یک خاطره دیگر از شهدی مایلی بگویم. کسی را نداشتیم که مانند ایشان بتواند در ۱۰۰ متری چترش را باز کند. تازه ایشان چند متر پرچم ایران و سپاه هم به خودش میبست که اینهم کار خطرناکی است چون اگر به بندهای چتر گیر کند چتر شعله میکند و چترباز سقوط میکند. در پرش از برج میلاد هم جزو کسانی بود که در ارتفاع پایین چترش را باز میکرد.
شهید مایلی واقعا مثل یک جوان با نشاط خدمت میکرد و واقعا ۱۰ سال قبل از شهادتش کارش را انجام داده و دینش را ادا کرده بود. در قید درجه و مسئولیت نبود و به زور به ایشان مسئولیت میدادند. روح خیلی بزرگی داشت، آدمهایی مانند ایشان کم پیدا میشوند.
بیشترین حوزه ماموریت این یگان کجا بود؟
بیشترین ماموریت ما در جنوبشرق بود و بیشترین پرواز را هم در آنجا داشتیم. از سوی دیگر آموزشهای پروازی را هم در آنجا انجام میدادیم و تعداد زیادی از نیروهای صابرین در آنجا خلبان شدند.
گردان هوایی در حقیقت گردان نیرو مخصوص هوایی است؛ گردان پشتیبانی هوایی نیست. در مقطعی فردی به صابرین آمده بود و از این گردان انتظار پشتیبانی هوایی داشت. در صورتیکه هواپیمای فوق سبک برای پشتیبانی هوایی نیست بلکه ابزار رنجر است. اصل موضوع خود نیروی ویژه است و اینها ابزاری برای نفوذ به منطقه عملیات هستند.
به نظر شما نیروهای صابرین در جریان درگیری با تروریستها در شمالغرب و جنوبشرق عملکرد خوبی داشتند؟
ما مجموعا بیش از ۱۰ سال در ماموریت بودیم، نگاهمان هم این بود که درگیری با گروهکها ما را برای ماموریتهای بزرگتر آماده میکند. نکته خیلی مهم این است که ما بیشترین شهیدی که داشتیم در منطقه جاسوسان بود. بعد از آن عملیات و شب بعدش خودم برای عملیات رفتم که به ما گفتند برگردید دلیلش هم این بود که پژاک گفت ما حاضریم منطقه را تخلیه کنیم و برگردیم.
از آن روز به بعد دیگر عملیات بزرگی علیه آنها نداشتیم زیرا تمامی مناطقی که در اختیار داشتند را تخلیه کردند و میدانند نمیتوانند پنجه در پنجه جمهوری اسلامی بیاندازند. در آن زمان گروهکهای تروریستی در مناطق شمالغرب مستقر شده و سنگر و تونل هم احداث کرده بودند و مدعی بودند این مناطق کردستان آزاد است.
نکته جالب آن است که ما در تمامی عملیاتها برای پاکسازی شمالغرب پیروز بودیم و دو ماه و نیم عملیاتهای پیوسته انجام دادیم تا به عملیات جاسوسان رسیدیم.
از طرفی زمانیکه ما وارد جنوبشرق شدیم در ماه ۱۷۰ ناامنی داشتیم. وضعیت طوری شده بود که حتی میآمدند جاده کرمان را میبستند. اما امروز این گروهکها اگر حمایتهای آن سوی مرز نباشد امنیت ندارند و امروز اقتدار خوبی در مرزها بوجود آمده و بجایی رسیدیم که برای پایش مرز، حداقل استفاده را از نیروی انسانی کنیم.
ما اگر خانهی امنی میخواهیم باید خانه امن دشمن را ناامن کنیم. اگر این کار را کردیم استراتژی دست بلند را پیش گرفتهایم و امروز این امر صورت گرفته است.
از زمانیکه نیروی زمینی سپاه به مناطق شمالغرب و جنوب شرق وارد شد علاوه بر اقدامات امنیتی، موضوع محرومیت زدایی را در دستور کار قرار داد. خاطرهای از شهید مایلی در این باره دارید؟
سال ۸۸ حضرت آقا به کردستان تشریف آوردند و یگان صابرین ماموریت یکی از حلقههای حفاظتی ایشان را پیدا کرد. شهید مایلی هم با گردان هوایی در آن ماموریت بود و برخی نقاط را پایش هوایی میکرد. در این ماموریت یک دختر نوجوان کُرد نامهای برای آقا نوشته بود و در آن ذکر کرده بود من و خواهرم دانشآموز هستیم و هر دو برای قبولی در دانشگاه درس میخوانیم. مستاجر هستیم و پدرمان هم درآمد زیادی ندارد. اگر امکان دارد دو میز به ما بدهید که روی آنها درس بخوانیم.
شهید مایلی که نامه را دیده بود از پول خودش دو میز برای آنها خریده و به آدرس منزل آنها برده بود و گفته بود اینهم هدیه آقا به شما. در سیستان و بلوچستان هم خیلی حاج احمد را دوست داشتند چون به مردم محبت داشت. وقتی پرواز میکرد در برخی روستاها فرود میآمد و بین بچهها شکلات تقسیم میکرد.
یادم هست وقتی به شمالغرب رفته بودیم چون لباس ما شبیه لباس نیروهای مخصوص خارجی بود مردم از ما میترسیدند لذا به نیروها گفتم شکلات بخرید و وقتی بین مردم میروید به بچهها شکلات بدهید. طوری شده بود که از آن به بعد بچهها کنار جاده میایستادند که گردان ما عبور کند و به آنها شکلات بدهد.
محرومیت زدایی در قاموس سپاه است. ما وقتی به سیستان و بلوچستان رفتیم بهترین مردم و در عین حال محرومترین مردم را در این استان دیدیم. جالب اینجاست که با همین وضعیت مردم طرفدار نظام هستند وقتی ما یک پایگاه بسیج در علی آباد زدیم همه مردم آمدند و عضو آن شدند و با تمام وجودشان از نظام دفاع میکردند.
باتوجه به همه موضوعاتی که مطرح شد و اتفاقاتی که شاهد آن هستیم، به نظر شما الان وضعیت امنیت مرزها چگونه است؟
مردم ایران اگر بخواهند به نیروهای مسلح نمره بدهند در عرصه امنیت نمره قابل قبولی میدهند. البته امنیت یک کار جمعی است که همه نیروهای مسلح زیر پرچم ولایت با همدیگر کار میکنند. اما امنیت در سایه توسعه است و هرچه توسعه بیشتر شود پدافند داخلی بهتر میشود. فقر و خشونت دو روی یک سکه هستند و اگر ما شغل ایجاد کنیم ناامنیها تمام میشود. یعنی اگر میخواهیم امنیت داشته باشیم باید در درجه اول اقتصاد مرزنشینان را حل کنیم.
ما تا زمانیکه شعار دفاع از مظلومان را سر میدهیم مستکبران عالم ما را راحت نمیگذارند. وقتی آنها میبینند با توپ و تانک و ناو هواپیمابر نمیتوانند با ما مقابله کنند پولهایشان را به سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای منطقه میدهند تا آنها تروریستها را تجهیز کرده و به جان ما بیندازند