اردوغان، روسیه و اسرائیل از بحران حلب چه منافع و زیانهایی دارند؟
آنچه که در حلب میگذرد هنوز برای ناظران ترکیبی از ابهام و غافلگیری است و کسی دقیقاً به درستی نمیداند ماجرا از کجا شروع شد و به کجا ختم خواهد شد
روزنامه ایران نوشت: پیشروی جبهه تحریرالشام در حلب با کمکهای پیدا و پنهان یک بازیگر خارجی، در شرایطی که پرونده جنگ غزه و آتش افروزیهای اسرائیل هنوز بسته نشده میتواند سوریه و منطقه را وارد یک بحران تازه کند. تحریرالشام فاصله زیادی تا تصرف کامل حلب ندارد، با این حال ارتش سوریه دیروز حملاتی هوایی علیه آنها داشت و نیروهای مسلح سوریه ادعا کرده عقبنشینی کرده تا آماده ضد حملهای بزرگ علیه تروریستها شود.
پرسش کلیدی در حال حاضر این است که آیا تصرف حلب به طور کامل توسط معارضان تکفیری عملیات «رد العدوان» مقدمهای برای پیشروی به سمت شرق یا جنوب خواهد بود؟
این معادله ذینفعانی دارد و به ضرر برخی از بازیگران خواهد بود. سقوط حلب برای همسایه شمالی ایران یک دستاورد بزرگ محسوب میشود و میتواند در فرمت گفتوگوهای آستانه دوباره دست بالایی مقابل ایران و روسیه پیدا کند. این بازیگر از وضعیت ضعف دولت مرکزی سوریه و همچنین درگیری محور مقاومت با رژیم صهیونیستی استفاده کرد تا یک معادله جدید در سوریه تعریف کند و در آستانه استقرار ترامپ در کاخ سفید برگ برنده خود را برای سیاستهای احتمالی دولت آتی امریکا نسبت به متحدان کرد در سوریه داشته باشد.
پیشروی تحریرالشام، جبهه کردی را روز گذشته برای مقابله با تحرکات معارضین فعال کرد و اخباری مبنی بر بازپسگیری برخی محلات حلب توسط آنها منتشر شد.
برخی از کارشناسان معتقدند: اردوغان دو هدف را در سوریه دنبال میکند. در مرحله اول بهدست آوردن حلب که منطقهای بسیار مهم برای ترکیه است و در وهله بعد تحت فشار قراردادن بشار اسد برای عادیسازی روابط با آنکارا تا بتواند بر بحران امنیتی کردهای شمال سوریه فایق آید.
هر چند که هاکان فیدان، وزیر امور خارجه ترکیه در آخرین موضعگیری گفته است: ترکیه در درگیریهای حلب دخالتی ندارد اما مراتب احتیاطی را در نظر میگیرد. ما به دنبال اقدامی نیستیم که به یک موج جدید از مهاجرت تبدیل شود. با وجود این، ادلب که تنها پناهگاه معارضین مسلح و تکفیریهای خارجی نظیر ازبکها، تاجیکها و اویغورها به شمار میرود، تنها به ترکیه راه دارد.
از تنش صفر تا تنش صد!
طی دو دهه گذشته سیاست «تنش صفر با همسایگان» که برگرفته از دکترین عمق استراتژیک احمد داووداوغلو وزیر خارجه و متحد سابق اردوغان بود محرک مرکزی سیاست خارجی حزب عدالت و توسعه در سالهای اولیه به قدرت رسیدن این حزب را تشکیل میداد، اما پس از آن این بازیگر منطقه ای به مرور از این راهبرد فاصله گرفت و به تنش حداکثری با بسیاری از کشورهای منطقه رسید. ترکیه بازی پیچیده و دشواری را در شرق مدیترانه و غرب آسیا دنبال میکند و به دنبال اهداف چندگانهای است. در دریای مدیترانه با قبرس، یونان، و فرانسه درگیر است، با حضور در لیبی، عراق و شمال شرق سوریه دنبال جای پای محکمی میگردد و در منطقه قفقاز، تلاش کرده است تنها بازیگر نقشآفرین شود.
مواضع اخیر رئیسجمهور ترکیه مبنی بر کشیدن خط امنیتی از مدیترانه و اظهارات وزیر خارجه این کشور شاید از تحرکات اخیر آنکارا پرده بردارد. جایی که احتمالاً تشدید وضعیت آنارشیک نظام بینالملل، ترکیه را در مسیری سوق داده است تا در غرب آسیا منطق رقابت خود را با دیگران «حاصل جمع جبری صفر» تعریف کند. هاکان فیدان روز گذشته در جریان نشستی با عنوان «جنگ و نظم: هدایت تغییرات ژئوپلیتیک در جهان در حال تغییر» با تأکید بر اینکه سیستم جهانی با دو جنگ متعارف به صورت همزمان روبهروست که همگی پیامدهای جهانی دارند، افزود: «ترکیه درست در مرکز این دو جنگ است.
ثبات در خاورمیانه، قفقاز جنوبی و مدیترانه شرقی و همینطور دریای سیاه هدف اصلی برای ماست.» این دیپلمات ارشد ترکیهای با بیان اینکه نظام بینالملل با چالشهای سیاسی، نظامی، اقتصادی و زیستمحیطی مواجه است، تأکید کرد: «بشریت در پاسخ به این چالشها دوران حساس ژئوپلیتیک را پشتسر میگذارد.» فیدان با اشاره به افزایش قطبی شدن جهان افزود: «این امر جستوجو برای اتحادها و مشارکتهای جدید را بیشتر میکند. در نتیجه، همانطور که همه میدانید و شاهد هستید، ساختار امنیت بینالمللی در حال تضعیف است.»
نفع تلآویو
اسرائیل یکی دیگر از بازیگرانی است که از آشوب در سوریه نفع میبرد. قطع خطوط ارتباطی و لجستیکی سوریه با لبنان بهواسطه درگیر شدن مقاومت در شام، ارمغان بزرگی برای تلآویو محسوب میشود. چه اینکه با هدف قرار گرفتن سه گذرگاه مرزی الدبوسیه، جسر قمار و العریضه که در حملات اخیر اسرائیل به گذرگاههای مرزی حدفاصل سوریه و لبنان صورت پذیرفت، فعالیت تمامی ۶ گذرگاه مرزی رسمی موجود میان لبنان و سوریه تقریباً به طور کامل متوقف شد.
به گزارش الاخبار، نتانیاهو جمعه شب نشست ویژهای با رهبران دستگاههای امنیتی برگزار و درباره عملیات حلب، گفتوگو کرد. رادیو ارتش اسرائیل گزارش داد: «حمله نیروهای مخالف سوری به حزبالله و جناحهای ایرانی ممکن است تا حدی به منافع اسرائیل خدمت کند.» به گزارش این رادیو، حزبالله و شبهنظامیان مشغول دفع حمله هستند و به این معناست که برای اقدام علیه اسرائیل آماده نمیشوند.
با وجود این، ترکیه با قدرت گرفتن حزب اتحاد دموکراتیک و شاخه نظامی آن (یپگ) در شمال سوریه، تهدید امنیت ملی را در فرای مرزهای جنوبی خود بیش از هر زمان دیگری احساس میکند. اخیراً «گیدئون ساعر» وزیر خارجه جدید رژیم صهیونیستی در مراسم معارفه خود با اشاره به برنامه این رژیم برای حمایت از اقلیتها در منطقه گفت: ما با کردها و سایر اقلیتها در منطقه متحد خواهیم شد. آنها متحدان طبیعی ما هستند و باید روابطمان با آنها را تقویت کنیم.
صدای مسکو
روسیه یکی دیگر از بازیگرانی است که نقش ویژهای در سوریه ایفا میکند. کرملین در واکنش به تحولات حلب اعلام کرد «وضعیت در حلب نقض حاکمیت سوریه است و دمشق حق دارد نظم را برقرار کند.»
روسیه نمیخواهد شاهد پیشروی کامل ترکیه در حوزه تحت نفوذ خود شبیه به آنچه در قفقاز جنوبی رخ داد باشد و ناظران معتقدند، مسکو خط قرمزی معین برای آنکارا تعریف خواهد کرد. در 48 ساعت گذشته، نیروی هوایی روسیه چند عملیات علیه عقبه تروریستها در حلب و ادلب انجام داده است.
نقش قبایل حلب چیست؟
یکی از موضوعاتی که در تحلیلها کمتر به آن پرداخته میشود، ساختار اجتماعی و بافتار جمعیتی حلب به عنوان دومین شهر بزرگ سوریه است چه اینکه یکی از گمانه زنیها در سقوط سریع این شهر، خیانت ارتش و فراهم آوردن زمینه برای ورود معارضین توسط برخی قبایل است.
ترکیب قومی حلب در مقایسه با بسیاری از شهرهای مجاور دیگر کاملاً متنوع است. این جمعیت عمدتاً از افراد عربتبار تشکیل شده است که بیش از 50 درصد از کل جمعیت را تشکیل میدهند. علویها 11.3 درصد، کردها 8.9 درصد و دروزیها 3.2 درصد هستند. قومیتهای دیگری در حلب وجود دارند، اما آنها نسبت کمی از کل جمعیت را تشکیل می دهند.
مسأله عشایری در حلب به نوعی یکی از موضوعات پیچیده به شمار میآید، بهویژه پس از آنکه حزب بعث در سوریه توسط حافظ اسد به قدرت رسید. در این دوره، بهطور گسترده سیاست روستاییسازی شهر و ایجاد کمربندی از محلههای غیررسمی دنبال شد؛ محلههایی که ساکنان آن عمدتاً از اهالی روستاها و عشایر مهاجر به شهر بودند.
نتایج این سیاست بهوضوح در آغاز بحران سال ۲۰۱۱ نمایان شد؛ جایی که برخی از این قبیلهها حامی دولت مرکزی و بهعنوان نیروی پشتیبان امنیتی و نظامی در مواجهه با سقوط این شهر نقش داشتند. با این حال، از سوی دیگر، بخش عمدهای از معارضین از میان همین محلهها و عشایر برخاسته بودند. با این حال، عشایر حلب که مهمترین آنها شامل «البکاره»، «العساسنه» و «قبیله طی» میشوند بعد از بحران سوریه به چند دسته تقسیم شدند. برخی حامی نظام سوری شدند و برخی به مخالفان پیوستند. عدهای نیز برای پرهیز از درگیری یا انتقامجویی عشایری، از مداخله دوری کردند. ساختار عشایری در حلب با وجود ویژگیهای شهری این استان، نقشی اساسی در تعیین روندها و تحولات اجتماعی و سیاسی آن داشته است