از حمید رسایی تا اپوزیسیون نظام!

نکته مهم، نفس متهم شدن قوه قضاییه به بی عدالتی است. اگر محسن سازگارا چنین حرفی بزند، حرفش در خدمت هدفش است ولی وقتی حمید رسایی چنین حرفی می زند، حرفی می زند که تیشه به ریشه هدفش می زند!

عصر ایران؛ اهورا جهانیان – انتقادات
حمید رسایی از مهدی هاشمی و قوه قضاییه و اکبر هاشمی رفسنجانی، چه روا
باشد چه ناروا، حاوی نکته ای اساسی در تحلیل فضای سیاسی جامعه ایران است و
آن اینکه، جریان راست رادیکال در ایران چند سال گذشته، در مقام مخالفت با
هاشمی رفسنجانی و خانواده او، گاه اصول مقبول خود را نیز زیر سوال می برد.

حمید
رسایی راستگرایی رادیکال است که ادعای اصولگرایی و ولایتمداری دارد.
ادعاهای او بی اساس هم نیست. او از چهره های شناخته شده جناح اصولگرا و از
حامیان سرسخت نظریه ولایت فقیه با قرائت روحانیان برجسته ای چون آیت الله
مصباح یزدی است.
بنابراین انگیزه های کنش سیاسی رسایی، تفوق اصولگرایان
ولایتمدار بر اصلاح طلبان و اصولگرایانی است که برداشت آنها از نظریه
ولایت فقیه، همانند برداشت رسایی و همانندان او نیست.

حمید رسایی
مثل همه کسانی که یک دور قانون اساسی ایران را خوانده اند، می داند که رئیس
قوه قضاییه، منصوب رهبر انقلاب است. او همچنین، مثل همه کسانی که اخبار
سیاسی و سخنان رئیس قوه قضاییه را دنبال می کنند، به خوبی می داند که رئیس
قوه قضاییه در ایران، هیچ گاه در تصمیمات قضایی کلان، که به مصالح نظام
جمهوری اسلامی گره خورده اند، یک تنه و بی توجه به نظر رهبر انقلاب تصمیم
گیری نمی کند.

نه تنها در بیست سال گذشته، بلکه در دوران امام هم
قوه قضاییه در مسائل بسیار مهم، مثل محاکمه مهدی هاشمی (برادر داماد آیت
الله منتظری)، بدون اذن رهبری انقلاب عمل نمی کرد.

ساختار قانونی
نظام جمهوری اسلامی هم اقتضا می کند که چنین رویه ای حاکم باشد. وقتی که
رئیس قوه قضاییه منصوب رهبر نظام اسلامی است، بدیهی است که رهبری بر سیاست
های کلان و روندهای کلی و نیز تصمیمات مهم و سرنوشت ساز قوه قضاییه نظارت
داشته باشد.

درباره تصمیمات مهم قوه قضاییه، می توان به مخالفت
رهبری با محاکمه مسئولان نشریه دانشجویی موج در سال 1378، که متهم به توهین
به امام زمان بودند، و یا عفو غلامحسین کرباسچی اشاره کرد.

بدیهی
است که قوه قضاییه در خصوص نحوه برخورد با فرزند دومین چهره مهم انقلاب
اسلامی و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز بی توجه به ملاحظات رهبری تصمیم
گیری نمی کند. نکات فوق، بدیهیاتی هستند که هر عاقلی به سرانگشت تامل، می
تواند آنها را دریابد.

حال سوال این است که چرا حمید رسایی ولایتمدار، در قصه مهدی هاشمی، به گونه ای سخن می گوید که گویی اپوزیسیون اصل نظام است؟

سخنان
اخیر رسایی، روی دیگر سکه نامه چندی پیش محمود احمدی نژاد به رئیس قوه
قضاییه است. احمدی نزاد در آن نامه قوه قضاییه را به سیاسی کاری متهم کرده
بود و رسایی نیز در نطق اخیر خود در مجلس شورای اسلامی، همان حرف احمدی
نژاد را به زبانی دیگر بیان کرده است.

اگر احمدی نژاد، به قول خود
اصولگرایان، تحت تاثیر جریان انحرافی است و چنان جملاتی بر قلم آورد، رسایی
منتقد جریان انحرافی چرا چنین می گوید؟

قوه قضاییه، مامور تامین
عدالت در نظام جمهوری اسلامی است. اگر اپوزیسیون نظام قوه قضاییه را به خط
گرفتن از جریان های سیاسی و تسلیم شدن در برابر نفوذ رجل سیاسی متهم کند،
ادعایش در خدمت انگیزه هایش است. اپوزیسیون نظام وادع مردم با نظام را طلب
می کند اما حمید رسایی که چنین انگیزه ای ندارد، چرا مثل اپوزیسیون نظام
(البته با ادبیات و سبکی متفاوت از گروههای مخالف نظام) تیشه به ریشه قوه
قضاییه می زند؟

پاسخ این سوال را باید در مناظره های انتخاباتی
محمود احمدی نژاد جستجو کرد. احمدی نژاد در آن مناظره ها، با پیش کشیدن بحث
فساد اقتصادی رجال سیاسی و فرزندان آنها در عین برخورداری آنها از امنیت
قضایی، اگر چه توانست رقبای خود را در حین مناظره به تنگنا بیندازد، ولی
عدالت نظام را هم خواسته یا ناخواسته زیر سوال برد. حمید رسایی و خیلی های
دیگر، از برتری احمدی نژاد بر موسوی و کروبی در حین آن مناظره ها، آگاهانه
یا نااگاهانه، این درس را فراگرفته اند که رمز توفیق سیاسی در این کشور،
اتخاذ ژست عدالت طلبی است و برای اتخاذ چنین ژستی، باید مسئول تامین عدالت
در کشور را زیر سوال برد و چون مسئول تامین عدالت قوه قضاییه است، پس برای
کوبیدن هاشمی رفسنجانی و خانواده او، می توان سخنانی گفت که صدر و ذیل قوه
قضاییه را بی اعتبار می کند! و این در حالی است که این افراد واقعاً دغدغه
عدالت ندارند و دم زدنشان از عدالت ، چیزی جز استفاده ابزاری از این مفهوم
همه پسند نیست.

مگر نه اینکه اصولگرایانی چون حمید رسایی، سعی شان
بر این است که تابع رهبری باشند؟ پس چرا در مساله مهم نحوه برخورد با
خانواده رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام (که منصوب رهبری است ) از رئیس قوه
قضاییه ( که او هم منصوب رهبری است) فرسنگها جلوتر رفته و برای یکی از
نهادهای اصلی زیر نظر رهبر انقلاب، تعیین تکلیف می کنند؟ اگر قوه قضاییه در
نحوه برخورد با مهدی هاشمی، مرتکب چنین خبط بزرگی شده است، آیا رهبری نمی
توانست جلوی این خبط بزرگ را بگیرد و لازم بود امثال رسایی وارد گود شود؟

فارغ
از درستی یا نادرستی انتقادات رسایی، مشکل اصولگرایی کسانی چون حمید رسایی
این است که  این قبیل اصولگرایان، هر تصمیم خلاف اصول مقبول “خود” را رد
می کنند و آن را نشانه اعراض از اصول انقلاب اسلامی می دانند.

 این
گونه می شود که جریان راست رادیکال، در انتقاد از نهادهای گوناگون نظام،
گاه چنان تند می رود که بی مزد و منت در خدمت اثبات ادعاهای اپوزیسیون نظام
می شود.

اینکه قوه قضاییه از سوی حمید رسایی به بی عدالتی در
تصمیات کلان متهم می شود یا از سوی محسن سازگارا، اهمیت درجه دوم دارد.
نکته مهم، نفس متهم شدن قوه قضاییه به بی عدالتی است. اگر محسن سازگارا
چنین حرفی بزند، حرفش در خدمت هدفش است ولی وقتی حمید رسایی چنین حرفی می
زند، حرفی می زند که تیشه به ریشه هدفش می زند! 

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک