آیا آمریکا کشور شماره یک جهان است؟

اما آیا این موفقیت‌ها برای راهیابی دوباره وی به کاخ سفید کفایت می‌کند؟ و هر کسی که در انتخابات‌ماه نوامبر به پیروزی برسد، خواه اوباما باشد یا میت رامنی، نامزد جمهوریخواهان، آیا شغل رئیس‌جمهور آمریکا تنها به مدیریت زوال ایالات متحده منحصر شده است؟

ویل مک اووی، مجری برنامه خبری در نیوزروم، یک شبکه تلویزیونی جدید در
ایالات متحده، در نخستین برنامه خود خطاب به یک دانشجوی کالج گفت: وقتی
روزی خواستی در انتخابات شرکت کنی، نکاتی هست که باید بدانی.
نکته
اول این است که مطلقا هیچ دلیل و شاهدی دال بر این ادعای مزخرف که ما
بزرگ‌ترین ملت روی زمین هستیم، وجود ندارد. ما در زمینه باسوادی جمعیت،
کشور هفتم جهانیم، در ریاضیات کشور بیست و هفتم، در علوم بیست و دوم، در
میانگین طول عمر چهل و نهم، در مرگ‌ومیر کودکان صدوهفتاد‌وهشتم، در متوسط
درآمد خانوار سوم، در نیروی کار چهارم و در صادرات نیز کشور چهارم جهان
محسوب می‌شویم.
وی سپس چنین ادامه داد: ما تنها
در سه زمینه پیشتاز جهانیم: سرانه افراد محبوس و زندانی، تعداد بزرگسالانی
که باور دارند فرشتگان واقعی‌اند و نیز بودجه دفاعی کشور. در مجموع ما از
بیش از ۲۶کشور جهان برای امور نظامی هزینه می‌کنیم که ۲۵تای آنها متحدانمان
هستند.
مک اووی در نهایت چنین سخنان پرشور خود
را به پایان برد: حالا هیچ کدام از اینها تقصیر یک دانشجوی ۲۰ساله کالج
نیست اما با این حال، شما بدون تردید در بدترین دوره ممکن برای یک نسل به
دنیا آمده‌اید. از این‌رو وقتی می‌گویید چه چیزی ما را تبدیل به بزرگ‌ترین
کشور جهان می‌کند، من نمی‌دانم درباره چه مزخرفی حرف می‌زنید.
ایالات
متحده آمریکا بر سر یک تقاطع قرار گرفته است. برتری جهانی آمریکا چه به
لحاظ سیاسی، چه اقتصادی و چه نظامی به چالش طلبیده شده است و فردی که
آمریکایی‌ها می‌خواهند تقصیر را به گردنش بیندازند، رئیس‌جمهوری است که با
وعده تغییر آمد.
چهار سال از زمانی که امید به
شکل یک لیبرال خوش‌صحبت سیاه به نام باراک حسین اوباما رسما وارد کاخ سفید
شد می‌گذرد. اما ناکامی وی در به حرکت درآوردن دوباره اقتصاد، کاهش بحران
اشتغال و مهار بانکداران تنها موجب سرخوردگی و حتی احساس درماندگی در میان
طرفدارانش شده است.
در این میان، عصر جدید
همکاری‌ای که اوباما وعده‌اش را داده بود، در نتیجه سازش‌ناپذیری کم‌سابقه و
تندروی ایدئولوژیک جمهوریخواهان در کنگره شروع نشده، به پایان رسید. ظهور
جنبش ضددولتی و راستگرای تی‌پارتی و اعتراضات خیابانی ضدسرمایه‌داری و
چپگرای اشغال وال‌استریت شاید بارز‌ترین نمادهای دودستگی و تفرقه‌ای است که
ایالات متحده از سال ۲۰۰۸به این سو تجربه کرده است.
نتایج
یک بررسی جدید توسط مرکز تحقیقاتی پیو چنین خاطرنشان می‌کند که درحالی‌که
آمریکایی‌ها در‌ماه نوامبر راهی صندوق‌های رای‌گیری خواهند شد، ارزش‌ها و
باورهای آنان بیش از هر زمان دیگری طی ۲۵سال گذشته، منطبق با خطوط و
مرزبندی‌های حزبی دچار دو‌دستگی جدی شده است.
اوباما
لیبرال‌ها را نیز مانند محافظه‌کاران از خود رنجانده است. به گفته دایره
روزنامه‌نگاری تحقیقاتی، وی شش برابر سلف جمهوریخواه خود، جورج بوش، دستور
حمله هواپیماهای بدون سرنشین را به پاکستان صادر کرده که گفته می‌شود موجب
مرگ ۲۸۲ تا ۵۸۵ نفر غیرنظامی شده است.
اوباما حتی
قانونی را امضا کرد که امکان بازداشت نامحدود شهروندان آمریکایی مظنون به
تروریسم را توسط ارتش ایالات متحده فراهم می‌سازد. جاناتان ترلی، استاد
سرشناس حقوق در این‌باره می‌گوید: انتخاب [دوباره] باراک اوباما ممکن است
یکی از ویران‌کننده‌ترین وقایع در تاریخ آزادی‌های مدنی باشد.
مدافعان
رئیس‌جمهور آمریکا به موفقیت‌های او اشاره می‌کنند. در خارج از ایالات
متحده، وی به جنگ در عراق پایان داد، تاریخ خروج نیروهای آمریکایی را از
افغانستان تعیین کرد و تحت تعقیب‌ترین مرد جهان را از پای درآورد. در خانه
نیز وی به برنامه اصلاح نظام سلامت جنجالی‌اش که روسای جمهور دمکرات طی
دهه‌های پیش در تحقق آن ناکام مانده بودند، جامه عمل پوشاند و با بسته
مالی‌اش برای خرید دیون جنرال موتورز، صنعت خودروسازی آمریکا را از
ورشکستگی نجات داد. جو بایدن، معاون رئیس‌جمهور آمریکا در این‌باره جمله
مشهوری دارد: به لطف تلاش‌های اوباما، بن‌لادن مرده و جنرال موتورز هنوز
زنده است.
اما آیا این موفقیت‌ها برای راهیابی
دوباره وی به کاخ سفید کفایت می‌کند؟ و هر کسی که در انتخابات‌ماه نوامبر
به پیروزی برسد، خواه اوباما باشد یا میت رامنی، نامزد جمهوریخواهان، آیا
شغل رئیس‌جمهور آمریکا تنها به مدیریت زوال ایالات متحده منحصر شده است؟

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک