شانزده دليل بي‌اعتمادي ايران به روسيه

براي عرضه به ايران نداريم. به همين علت محافل بازرگاني ايران در مورد ضرورت توسعه شراكت اقتصادي با روسيه ترديد‌هاي زيادي دارند زيرا هرچيزي را كه براي رشد اقتصادي ايران لازم است، مي‌توانند هرچند به‌طور غيرمستقيم از غرب دريافت كنند.

عصر خبر به نقل از جمهوري اسلامي: تهران موفق شده است انزواي بين‌المللي را كه رژيم تحريم‌هاي غربي براي آن فراهم كرده بودند، هرچند فقط تا حدي معين و به‌طور ناكامل، بشكند. با اين وجود، سرعت توسعه روابط روسيه و ايران تاكنون به سطح شراكت راهبردي نرسيده است. چه‌چيزي موجب برخورد محتاطانه طرف ايراني مي‌شود؟ چه چيزي مانع از آن مي‌شود كه تهران، مسكو را شريك مطمئن سياسي و اقتصادي خود به حساب آورد؟
تاريخچه روابط بين دو كشور ساده نبوده است. دو قرن 19 و 20 و نيز قرن 21 صفحات زيادي را به تاريخچه همسايگي ما اضافه كرده‌اند كه براي ايران مزه تلخي دارند. با وجود اينكه بحث‌هاي علني در اين مورد تقريبا نمي‌شود اما در افكار عمومي ايرانيان صحنه‌هاي ويژه تاريخي و سياسي ريشه دوانده كه در روابط ما مشكلات ايجاد كرده و مانع از برخورد دست‌و‌دل‌باز و اعتماد‌آميز با روسيه مي‌شود.
1- مقاوله‌نامه گلستان (1813)(1192ش)
جنگ اول روسيه- ايران (1813-1804) چيزي شبيه به فاجعه براي ايران به بار آورده بود. در نتيجه آن جنگ مقاوله‌نامه بسيار زيان‌آوري براي ايران به امضا رسيد كه به موجب آن اراضي قابل توجهي از جمله داغستان، گرجستان با استان شوراگل، ايمرتيا، گوريا، مينگرليا، آبخازي و نيز خان‌نشين‌هاي قره‌باغ، گنجه، شكا، شيروان، دربند، قوبا، باكو و تالش به روسيه ملحق شد. ايران به موجب همان سند، حق داشتن نيروي دريايي در درياي خزر را از دست داد.
2- عهدنامه تركمانچاي (1828) (1207ش)
بعد از پايان جنگ دوم روسيه و ايران (1828-1826) عهدنامه تركمانچاي به امضا رسيد كه به موجب آن ايران دوباره بعضي اراضي خود (خان‌نشين نخجوان، ناحيه اردوباد و بعضي اراضي ديگر) را از دست داد و مجبور شد غرامت عظيمي بپردازد كه نزديك بود اين كشور را به ورشكستگي اقتصادي بكشاند.
3- قرارداد درباره تقسيم عرصه‌هاي نفوذ روسيه و انگلستان در ايران
بين سال‌هاي 1900 و 1907 روسيه به‌طور تقريبا آشكار در ايران سياست توسعه طلبي استعمارگرانه را دنبال مي‌كرد و سرگئي ويته، نخست‌وزير وقت روسيه بي‌پرده قسمت شمالي ايران (مانند مناطق قفقاز) را به الحاق به امپراتوري روسيه دعوت مي‌كرد. اينها فقط طرح‌هاي بلندپروازانه و رويا نبود. دو امپراتوري روسيه و انگليس به موجب قرارداد سال 1907 ايران را بين خود به عرصه‌هاي نفوذ تقسيم كرده و در عمل حق حاكميت را از آن سلب كردند.
4- اشغال ايران توسط نيروهاي شوروي و انگليسي
عمليات مشترك انگليس و شوروي تحت عنوان “عمليات توافق” در زمينه تصرف سرزمين ايران (فارس از سال 1936 رسما ايران ناميده شد) به اشغال اين كشور انجاميد. روز هشتم سپتامبر سال 1941 (1320ش) موافقتنامه‌اي امضا شد كه به موجب آن دولت ايران موظف شد همه اتباع آلمان و ساير كشورهاي متحد برلين را از خاك خود اخراج كند، بي‌طرفي مطلق را رعايت كند و از ترانزيت نظامي كشورهاي ائتلاف ضدهيتلري ممانعت نكند. بهانه‌اي كه براي اعزام نيروها انتخاب شد يعني “مقابله با ماموران نفوذي آلمان”، نسبتا تصنعي بود زيرا نفوذ آلمان در ايران از ساير مناطق خاورميانه بيشتر نبود. با اين حال، روز 12 سپتامبر سال 1941 كريپس، سفير انگليس در شوروي مبتكر گفت‌وگوها بين لندن و مسكو درباره انتخاب شاه جديد ايران شد. محمد رضا پهلوي، پسر رضاشاه پهلوي انتخاب شد. روز 15 سپتامبر متحدان نيروهاي خود را وارد تهران كردند و 16 سپتامبر رضاشاه بالاجبار به نفع پسر خود استعفانامه را امضا كرد.
5- حزب توده
بعد از پايان جنگ‌جهاني‌دوم اتحاد شوروي به دستور استالين به منظور جداكردن آذربايجان و مناطق شمالي از ايران و ملحق‌كردن آنها به جمهوري شوروي آذربايجان، حزب توده ايران را در اين مناطق تشكيل داد. فعاليت اين حزب باعث شد كشور در آستانه جنگ داخلي قرار گيرد. اتحاد شوروي كه از فعاليت حزب توده و جدايي‌طلبان ايراني پشتيباني مي‌كرد، عقب‌نشيني نيروهاي خود را از ايران به تعويق انداخت كه همين امر باعث شد ايرانيان سوءظن پيدا كنند كه مسكو درصدد است بخشي از اراضي كشورشان را بگيرد و در مابقي كشور دست نشانده‌هاي كرملين را به قدرت برساند. ارتش ايران بعد از عقب‌نشيني نيروهاي شوروي طي مدت كوتاهي حزب توده را سركوب كرد كه در اين ميان هزاران نفر كشته شدند.
6- تلاش براي ملحق‌كردن آذربايجان به شوروي
در بخشي از سرزمين ايران كه بر اساس توافقات با بريتانيا اشغال شده بود، جنبش دموكراتيك شروع شد كه با اعلام جمهوري دموكراتيك آذربايجان به پايتختي تبريز همراه شد. مسكو امكان ملحق كردن جمهوري جديدالتاسيس به اتحاد شوروي (به جمهوري آذربايجان) را بررسي مي‌كرد. آوريل سال 1946 نيروهاي مسلح اين جمهوري شناخته‌نشده، تهاجم به تهران را شروع كردند ولي به موفقيت نرسيدند. اتحاد شوروي عقب‌نشيني نيروهاي خود از ايران را به تعويق انداخت و باعث سوءظن ايرانيان شد. تنها در پي فشار جديد و اولتيماتوم‌هاي آمريكا و انگليس نيروهاي 60هزارنفري شوروي تا 9 مي‌‌سال 1946 از ايران عقب كشيده شدند كه اين امر همزمان به معني بسته‌شدن طومار جمهوري دموكراتيك آذربايجان بود كه فعالان آن از طرف مقامات ايراني مورد يورش شديدي قرار گرفتند.
7 – پشتيباني از كردهاي ايراني در جمهوري مهاباد
مسوولان شوروي سابق به استفاده از كردها براي تضعيف نفوذ انگليس در كشورهاي خاورميانه علاقه‌مند بودند. 24 ژانويه سال 1946 (1325ش) مدتي قبل از عقب‌نشيني نيروهاي شوروي از ايران در قسمت غربي كشور، جمهوري كردي (جمهوري مهاباد) اعلام استقلال كرد. اين جمهوري پس از خروج نيروهاي شوروي سقوط كرد و روساي قيام‌كنندگان كرد به تله شاه افتادند؛ آنها را براي مذاكرات به تهران دعوت ولي دستگير و اعدام كردند. فقط بارزاني، يكي از رهبران كردها از اين گزند گريخته و مجبور شد همراه با همرزمان خود از مرز شوروي بگذرد و وارد سرزمين جمهوري آذربايجان شود. اتحاد شوروي براي بارزاني و افسران وي در دانشگاه‌ها و آكادمي‌هاي نظامي شوروي دوره آموزشي داير كرد و به بارزاني اطمينان داد كه “در صورت فراهم‌شدن شرايط مناسب” براي بازگشت آنها به كردستان نهايت تلاش خود را به عمل خواهد آورد.
8- جنگ افغاني شوروي
12 دسامبر سال 1979 (1358ش) اتحاد شوروي نيروهاي خود را به افغانستان گسيل كرد. علت واكنش شديدا منفي تهران به اعزام “نيروهاي محدود” شوروي به افغانستان تنها اين نبود كه اعتقاد داشتند شوروي “به مسلمانان تجاوز كرد” بلكه عمدتا آن بود كه دولت كابل كه از حمايت شوروي برخوردار بود، هجوم گسترده به شيعيان افغاني را شروع كرد كه به ايران مهاجرت وسيعي كردند. تهران به حمايت فعال از شيعيان در سرزمين افغانستان پرداخت. تا اواسط سال‌هاي 1980 در ايران قريب به 18 مركز آمادگي شبه‌نظاميان افغاني با گنجايش حداكثر 10هزارنفر ايجاد شدند.
9- حمايت از صدام حسين در جنگ ايران و عراق
اتحاد شوروي دوشادوش آمريكا در جريان جنگ ايران و عراق از صدام حسين پشتيباني فعالي كرده بود. به هنگام آغاز تجاوز عراق به ايران، در عراق حدود هزارو200 مستشار نظامي شوروي و نيز جنگ‌افزارهاي زيادي از شوروي وجود داشت. صدام به‌طور وسيعي از موشك‌هاي شوروي از نوع “اسكاد” استفاده مي‌كرد كه براي ايرانيان مشكلات فراواني ايجاد كرده و به آنها خسارات عظيمي وارد كردند. تنها اين واقعيت از اهميت كمك شوروي به بغداد حكايت دارد كه وقتي روز ششم فوريه سال 1983(1362ش)، 200 هزار نفر نظامي ايراني تعرض موفقيت‌آميز به بغداد را شروع كردند، تنها ضربات فشرده هواپيماهاي تهاجمي ساخت شوروي -كه مسكو با شتاب براي دولت عراق ارسال كرده بود- صدام حسين را از سقوط پايتخت نجات داد. بعد از پايان جنگ ايران و عراق در سال 1988 (1367) مسكو با بذل تلاش‌هاي زيادي دستگاه نظامي عراق را بازسازي كرد. در ماه‌هاي فوريه و مارس سال 1991 (1370ش) ارتش عراق به وسيله تانك‌ها، غيرنظاميان صلح‌جو را زير گرفته و به مقدسات شيعيان در نجف و كربلا توهين كرد، مسكو و واشنگتن اين رفتار صدام را محكوم نكردند.
در مرحله‌اي كه عراق به وسيله تحريم‌ها “محاصره” شد و – آنچه بيشتر از همه باعث تعجب مي‌شود – بعد از سرنگوني رژيم ديكتاتور عراقي و “دوست مسكو” در سال 2003(1382ش) شركت‌هاي روسي در رقابت بر سر قراردادهاي نفتي و قراردادهاي ديگر با عراق با هم مسابقه گذاشتند ولي روابط سالم اقتصادي با تهران را ناديده گرفتند. تاريخ جديد مناسبات روسيه- عراق اين برداشت را در تهران به وجود آورد كه براي مسكو و شركت‌هاي روسي فقط سود مالي مهم است در حالي كه آنها حاضرند در بعد سياسي كاملا به اصولي بي‌توجهي نشان دهند.
10- تقسيم ناعادلانه درياي خزر
روابط بين اتحاد جماهير شوروي و ايران در زمينه استفاده از درياي خزر و تحديد حدود آن به وسيله توافقات دوجانبه سال‌هاي 1921 و 1940 (1300ش و 1319ش) تنظيم مي‌شد. به موجب اين اسناد، درياي خزر، پهنه آبي داخلي دو كشور محسوب و به‌طور برابر تقسيم مي‌شد كه به هريك از اين دو كشور 50درصد مي‌رسيد. بعد از فروپاشي اتحاد جماهيرشوروي دولت‌هاي جديد استقلال‌يافته (قزاقستان، آذربايجان و تركمنستان) ضمن تعيين رژيم حقوقي خزر، به‌طور طبيعي مدعي سهم خود شدند. ايران مي‌توانست در اين زمينه شانه بالا انداخته و بگويد: “هر كاري شما (روسيه، قزاقستان، آذربايجان و تركمنستان) مي‌خواهيد انجام دهيد، بايد در چارچوب همان 50درصد سهمتان از دريا باشد كه به شما تعلق داشت زيرا آنچه براي شما اتفاق افتاد، در خاك شما اتفاق افتاد و ربطي به ايران ندارد.” ولي ايران به جاي اين موضع‌گيري و به منظور حمايت از اقتصاد نوپاي كشورهاي همسايه جديدالتاسيس (و با آرزوي تقويت اقتصاد اين كشور‌ها براي كاهش وابستگي آنها به روسيه)، ناگهان پيشنهاد كرد كه درياي خزر به‌صورت برابر بين همه تقسيم شود تا هريك از كشورها صاحب 20درصد شود. در سال‌هاي 1990 كه اين پيشنهاد مطرح شد، دستگاه سياست ضدايراني آمريكا و غرب، تازه راه افتاده بود و دولت‌هاي جديد اين ابتكار ايران را به‌عنوان نشانه ضعف و آسيب‌پذيري آن تلقي كردند. آنها با اتكا بر حمايت غرب، ابتكار تقسيم خزر بر اساس اصل “خط مياني” را مطرح كردند كه ايران در اين صورت فقط كمي بيش از 13درصد حوزه درياي خزر را دريافت مي‌كرد. آنچه در اين زمينه براي تهران از همه ناراحت‌كننده‌تر بود، اين بود كه مسكو با دولت‌هاي جديد همبستگي كرده و از خواست‌هاي بي‌اساس آنها و از اصل تقسيم دريا حمايت كرد كه از نظر ايران به هيچ عنوان عادلانه نبود.
11- معامله گور- چرنوميردين
در سال 1995 (1374ش) روسيه با آمريكا درباره ايران موافقتنامه بي‌سابقه‌اي منعقد كرد. به موجب توافقات روسي- آمريكايي كه به‌صورت “يادداشت تفاهم گور- چرنوميردين” تنظيم شد، روسيه متعهد شد تا 31 دسامبر سال 1999 (1378ش) اجراي همه قراردادها در زمينه صدور جنگ‌افزار و ارايه خدمات نظامي به ايران را به پايان برده و از انعقاد قراردادهاي جديد خودداري كند. علاوه بر آن، فدراسيون روسيه مجبور شد از صدور قطعات يدكي براي جنگ‌افزار خودداري كند در حالي كه به موجب توافقات روسي- ايراني بايد تا سال 2011 (1390ش) اين قطعات را صادر كند. جالب توجه است كه مسكو كه در زمينه ايران تحت فشار واشنگتن عقب‌نشيني كرد چهارميليارددلار ضرر كرد كه واشنگتن هرگز اين مبلغ را براي مسكو جبران نكرد.
12- علل پنهاني ساخت طولاني نيروگاه اتمي بوشهر
قرارداد ساخت نيروگاه اتمي بوشهر در عمل، صنايع اتمي روسيه را نجات داده و آن را از نابودي كامل بر اثر فعاليت “اصلاح‌طلبان بازاري” مصون كرد. ولي در سال‌هاي 1990 و اوايل سال‌هاي 2000 مسكو ضمن اجراي عمليات اجرايي در اين نيروگاه به‌طور كامل موضع‌گيري ايالات متحده را در نظر مي‌گرفت و بر اساس خواست‌هاي واشنگتن، جدول زمان‌بندي نصب تجهيزات و راه‌اندازي نيروگاه را رعايت نمي‌كرد. با وجود منحصربه‌فردبودن اين پروژه (ساخت نه از صفر، بلكه بر اساس فناوري‌هاي شركت “زيمنس”) و صرفه‌جويي بيمارگونه ايرانيان، امكان داشت كه نيروگاه بوشهر ظرف مدت پنج تا هفت سال ساخته شود ولي از زمان امضاي قرارداد (1995) تا اجراي كامل آن (2013) 18 سال گذشت. سياست در طولاني‌شدن اين روند نقش مهمي ايفا كرد. به‌عنوان مثال، دهم ماه مي‌‌سال 1995 (1374ش) در جريان سفر بيل كلينتون رئيس‌جمهور وقت آمريكا به مسكو، طرف آمريكايي، بوريس يلتسين را به حذف يكجانبه صدور سانتريفيوژ از قرارداد بوشهر وادار كرد كه به گمان آمريكايي‌ها، ايرانيان مي‌توانستند با استفاده از آن مواد هسته‌اي دومنظوره را به دست آورند. بهاي سانتريفيوژ (500ميليون‌دلار) نيمي از تمام بهاي قرارداد بين روسيه و ايران را تشكيل داده بود. به‌طول‌انجاميدن ساخت نيروگاه اتمي بوشهر باعث اين اعتقاد ايرانيان شد كه هر طرح روسي- ايراني از نظر روسيه، سكه سياهي در چانه‌زني‌هاي سياسي با آمريكا است.
13- حمايت روسيه از تحريم‌هاي ضدايراني در شوراي امنيت سازمان‌ملل‌متحد
آمريكا و متحدانش در ناتو از سال 1979 (1358ش) تا به امروز به بهانه‌هاي مختلف بارها عليه تهران تحريم‌هايي اعمال كرده‌اند كه شامل حال اكثر زمينه‌ها، اعم از اقتصاد تا تبادلات علمي بود. مسكو نه‌تنها به اين تحريم‌ها اعتراض نمي‌كرد بلكه در عمل از آنها پشتيباني مي‌كرد. تصنعي و بي‌اساس‌بودن قطعنامه‌هاي شوراي امنيت سازمان‌ملل‌متحد درباره گسترش رژيم تحريم‌ها نه‌تنها با اعتراضات مسكو روبه‌رو نشد بلكه با رضايت مسكوت مسكو صادر شد؛ زيرا روسيه براي ممانعت از صدور اين قطعنامه‌هاي غرض‌ورزانه و فاقد پشتوانه و دليل جدي، از حق “وتو”ي خود استفاده نكرد. علاوه بر آن، روسيه در تلاش براي خوش‌خدمتي به غرب، بعضي قطعنامه‌ها را به‌طور غيرضروري و بيش‌ازحد وسيع تعبير كرده و از معاملات فوق‌العاده سودآور چندين‌ميليارددلاري با ايران امتناع كرد كه مشمول قطعنامه‌ها نبودند. تحريم‌هاي فلج‌كننده‌اي كه غرب به‌طور يك‌جانبه عليه تهران اعمال و به اقتصاد و مردم ايران خسارات عظيمي وارد مي‌كرد، در حد زيادي نتيجه رضايت مسكوت طرف روسي است كه در اين زمينه موضع‌گيري اصولي نكرد.
14- اس-300 و قراردادهاي ديگر
ديميتري مدودف رئيس‌جمهور وقت روسيه، تحت فشار غرب و با اعتقاد به وعده‌هاي اسراييل و آل‌سعود، صدور سامانه‌هاي موشكي ضدهوايي اس-300، ادوات زرهي، هواپيماهاي جنگي، بالگردها و ناوها را به ايران ممنوع كرد. طرف روس به‌طور يكجانبه معامله با ايران در اين زمينه را كه جمعا معادل 800ميليون‌دلار بود و قراردادهاي بعدي معادل 2/4ميليارددلار در زمينه همكاري نظامي فني را لغو كرد. ديميتري مدودف در واكنش به درخواست‌هاي مصرانه بنيامين نتانياهو طي همان فرمان استفاده از سرزمين روسيه براي ترانزيت تسليحات به ايران، انتقال اسلحه از خاك روسيه، واگذاري آن به ايران در خارج از روسيه زير پرچم روسيه را ممنوع كرد. همچنين منع ورود بعضي شهروندان جمهوري اسلامي ايران به روسيه اعلام شد كه اسراييل و ايالات‌متحده سوءظن مي‌كردند كه آنها در توسعه جنبه نظامي برنامه هسته‌اي ايران دست داشتند. همزمان با فرمان مذكور، تصميمات غيرعلني ديگري اتخاذ شدند. از جمله موافقتنامه اوايل سال‌هاي 2000 درباره تبادل اطلاعات ويژه درباره گروه‌هاي تروريستي بين سرويس‌هاي ويژه ايران و روسيه نهايتا زير خاك گذاشته شد. امتناع از صدور اس-300 به ايران به روابط روسي- ايراني لطمه عظيمي زده و اعتماد ايرانيان به روسيه را تقريبا به‌طور كامل بر انداخت. همه آحاد ملت ايران مي‌فهميدند كه اس-300 جنگ‌افزار خالص دفاعي است و اينكه تصميم روسيه كه برخلاف منافع سياسي و اقتصادي آن اتخاذ شد، نشان‌دهنده وابستگي كامل مسكو به سياست خارجي واشنگتن بود.
15- نفوذ غرب در اقتصاد و سياست روسيه
تبادلات بازرگاني بين روسيه و ايران تحت‌تاثير غرب به‌طور محسوسي كاهش يافت. موضع‌گيري دوپهلوي دولت روسيه به شركت‌هاي كوچك و متوسط روسي اجازه نداد كه نه‌تنها حضور خود در بازار ايراني را گسترش دهند بلكه حداقل مواضع به دست آمده را حفظ كنند. ده‌ها شركت روسي كه به تجارت با ايران علاقه‌مند بودند، بر اثر اين وضعيت دوپهلو، ورشكست شده يا با مشكلات باورنكردني روبه‌رو شدند. نظام بانكي روسيه كه در عمل همه معاملات با ايران را متوقف كرد، در زمينه براندازي مناسبات اقتصادي و حمايت غيرعلني از تحريم‌هاي آمريكايي صاحب‌مقام “قهرمان” شده است. كار به جايي رسيد كه بانك‌هاي آمريكايي و غربي از شركاي بانكي روس خود گزارش هر مورد ارسال پول بين روسيه و ايران را كه توسط شخص حقيقي يا حقوقي روس انجام شده باشد، درخواست كردند. اين وضع در اذهان طرف ايراني اعتقادي را به وجود آورد كه نظام بانكي و مالي روسيه تماما توسط آمريكا و غرب كنترل مي‌شود. درواقع، تمام نظام بانكي روسيه و از جمله بزرگ‌ترين بانك‌هاي دولتي نظير بانك پس‌انداز، VTB، گازپروم،بانك و بعضي بانك‌هاي ديگر، هرگونه فعاليت با ايران يا مرتبط با ايران را از دستور كار خود حذف كردند. بانك‌ها براي توضيح امتناع از سرويس قراردادها با ايران به توصيه‌اي از طرف بانك مركزي مبني بر “كار نكردن با اين كشور” استناد مي‌كردند كه موضع‌گيري رئيس‌جمهور روسيه در اين زمينه براي آنها دستورالعمل نبود.
16- عقب‌ماندگي اقتصادي و فني روسيه
شركت‌هاي روسي در بازار ايراني بي‌چون‌و‌چرا از رقيبان غربي ضعيف‌تر هستند زيرا بلد نيستند قيمت‌هاي دامپينگ عرضه كنند و از سابقه جدي اجراي طرح‌هاي بلندمدت اقتصادي و حمايت دولتي برخوردار نيستند. اين شركت‌ها بر خلاف شركت‌هاي غربي كه به وام‌هاي ارزان بلندمدت دسترسي دارند، پشتوانه مالي ندارند. تجار و تكنوكرات‌هاي ايراني، غرب را از تجار روس بهتر درك مي‌كنند. آنها با غرب همكاري تنگاتنگي داشتند و بسياري از آنها در اروپا تحصيل كردند و نقاط ضعف و قوت فعاليت بازرگاني غربي را به‌خصوص در زمينه برخورد عملي با اجراي طرح‌هاي مشخص مي‌دانند. عقب ماندگي عمومي فناوري‌هاي صنعتي روسيه هم مساله جدي است. ما در زمينه‌هاي مهم براي ايران – نظير دستگاه‌سازي، خودروسازي و الكترونيك – چيزي
براي عرضه به ايران نداريم. به همين علت محافل بازرگاني ايران در مورد ضرورت توسعه شراكت اقتصادي با روسيه ترديد‌هاي زيادي دارند زيرا هرچيزي را كه براي رشد اقتصادي ايران لازم است، مي‌توانند هرچند به‌طور غيرمستقيم از غرب دريافت كنند.
بديهي است كه طرف روس هم از خود سوال مي‌كند كه تا چه‌اندازه مي‌تواند به تهران اعتماد كند. ما در اين مقاله فقط واقعيات را ذكر كرده و به تحليل دلايل وقوع آنها نمي‌پردازيم. در چارچوب اين مطلب مايلم در خاتمه به يك نكته بسيار مهم اشاره كنم، تا همين اواخر، سياست خارجي و فعاليت بازرگاني خارجي كشورمان سوال‌ها و گاهي تعجب و سردرگمي آشكار را برمي‌انگيخت كه نه تنها تهران بلكه سراسر خاورميانه شريك اين نقطه‌نظر بود. امروزه اوضاع روبه‌تغيير گذاشته، ولي روشن است كه طي يك‌روز نمي‌توان از بار اشتباهات گذشته، رها شد. ولي بايد از اين اشتباهات آزاد شويم زيرا اشتباهات كشورمان تنها امر داخلي آن نيست. امنيت ما و كشورهاي ديگر جهان به سياست ما وابسته است كه درك اين مسووليت بايد از تمام تار و پود روابط با تهران و روابط با هر كشور ديگر جهان بگذرد.

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک