ظریف: چون از آمریکا آمدم خودی محسوب نمی‌شدم/ نمایندگان مجلس گفتند تو قرآن خواندن هم بلدی؟!/ دعای کمیل را حفظ هستم؛ فکر می‌کردند نمازخواندن بلد نیستم

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی در ایران در دولت های یازدهم و دوازدهم به جماران گفت: من بعید می دانم ما بتوانیم اختلاف های خود را با آمریکا حل کنیم. ما باید مدیریت اختلافات داشته باشیم و این اختلافات را از حالت تنش آفرین که باعث می شود دیگر کشورها نتوانند با ما رابطه خوب داشته باشند خارج کنیم. به نظر من ما قبلا درباره افغانستان و عراق با آمریکا مذاکره کردیم، الان باید درباره غزه در جایگاه حمایت از مردم غزه مستقیما در مذاکرات حضور داشته باشیم و نمی توانیم این کار را واگذار کنیم، نمی توانیم منافع ملی و مقاومت را برون سپاری کنیم. خود ما باید حضور داشته باشیم.

به گزارش خبرآنلاین، مشروح مصاحبه ظریف با جماران را در ادامه می خوانید:

 

چرا عنوان پایاب شکیبایی را برای کتاب خاطرات سیاسی خود انتخاب کردید؟

برای انتخاب تیتر کتاب خیلی فکر کردیم. پیشنهاد نخست این بود که عنوان کتاب «آقای وزیر» در ادامه کتاب «آقای سفیر» باشد. اما نویسنده کتاب «آقای سفیر» من نبودم ولی این کتاب جدید را شخصا نوشته ام و چندان درست نبود که خودم را آقای وزیر صدا کنم. یکی از دوستان من که از دیپلماتهای باسابقه وزارت خارجه است همواره من را «وزیر خندان لب، خونین جگر صدا می زد»، فکر کردیم شاید بد نباشد عنوان «خندان لب ، خونین جگر» را برای کتاب انتخاب کنیم اما حس کردیم که این عنوان هم حس منفی را القا می کند. عناوینی مانند دیپلماسی در جهان پسا قطبی هم به ذهن من رسید که چندان برای کتاب خاطرات جذاب نبود.

یکی از دوستان من آقای مهدی دانش یزدی که هم هنگام ماموریت من در نیویورک معاون من بود و هم در وزارت خارجه معاون اداری و مالی بود و مهم تر از همه ادیب و شاعر است، با اشاره به شعر حافظ (مشتاقی و مَهجوری دور از تو چنانم کرد / کز دست بخواهد شد پایابِ شکیبایی) پیشنهاد کرد عنوان «پایاب شکیبایی» را برای کتاب انتخاب کنیم. این پیشنهاد به دل من نشست و در مرحله بعد آقای دانش یزدی این بیت شعر حافظ را به گونه ای تغییر داد تا به این تعبیر نشود که کاسه صبر ما لبریز شده است؛ (سودای وطن در سر، پیوسته چنانم بود / کز دست نشد هرگز، پایاب شکیبایی).

هم در این کتاب و هم در کتاب راز سر به مهر گفته ام که هنگام قبول مسئولیت وزارت خارجه و به دوستانی مانند آقایان روانچی و عراقچی که قرار بود در بحث هسته ای با من همکاری کنند گفتم این حوزه قربانی شدن است و نه حوزه قهرمان شدن. این عبارت پایاب شکیبایی هم به همین نگاه من اشاره می کند که شما نیاز دارید برای تامین منافع ملی، صبور بوده و آماده تحمل فشارها و زخم زبان ها و خنجرهای از پشت باشید.

امروز احساس می کنید قربانی شدید یا در ذهن برخی از مردم قهرمان هستید؟

حتما لایق قهرمان بودن نیستم. باورم این است که صحنه تلاش برای منافع ملی صحنه قربانی شدن است. مردم لطف دارند اما به نظر من همان قربانی شدن ارزش بیشتری دارد.

شما در بخشی از کتاب می گویید: «با اینکه وزرای امور خارجه از دکتر ولایتی و دکتر خرازی تا جناب متکی و دکتر صالحی محبت فراوانی به بنده داشتند، اما هیچگاه در وزارت امور خارجه همچون یک فرد خودی شناخته نشدم.» نه تنها در داخل وزارت خارجه – به قول شما – که در برخی نهادها و میان برخی طیف های دیگر سیاسی هم شما فردی خودی شناخته نشدید. این به قول شما دانش آموخته آمریکایی و فردی که خیلی ها او را مرعوب غرب صدا می زنند بارها از حمایت شخص اول مملکت چه در دوره حضور در نمایندگی ایران در دوره احمدی نژاد و چه هنگام تعیین به عنوان وزیر و چه پس از آن به عنوان وزیر خارجه برخوردار شده است. شما سالها بخشی از این نظام بودید. فکر می کنید چرا در این سالها غیرخودی حساب شدید؟

دلیل اصلی آن این بود که من از آمریکا به ایران آمدم.

شما اولین و آخرین مقام مسئول ایرانی نبودید که از آمریکا آمدید.

بله. علیرغم اینکه من حدود شش تا هفت سال از کنسولگری سانفرانسیسکو که به صورت افتخاری در آن کار کردم و پول پارکینگم را هم خودم پرداخت کردم تا زمان نمایندگی نیویورک که کارمند محلی بودم به این شکل کار کرده بودم اما اکثر همکاران من در وزارت خارجه این جزئیات را نمی دانستند. از آمریکا به تهران آمدم و همزمان با اینکه سرباز بودم اما به اصرار آقای ولایتی مشاور و با مجوز رهبری که آن زمان رئیس شورای عالی دفاع بودند، معاون وزیر امور خارجه شدم. من دوره سربازی خود را در وزارت خارجه گذراندم. از همان ابتدا یک زمزمه های مخالفت با من و این ادعا که نفوذی خارج هستم مطرح بود.

من به یاد دارم که یک سفر حج عمره رفتم و در ماشین تشریفاتی در مسیر مدینه به مکه یکی از همکاران شروع به خواندن دعای توسل کرد. راننده ماشین اهل سنت و وهابی بود. من به همکارم گفتم که مقابل این افراد بهتر است دعای دیگری بخوانیم. همکارم از من سوال کرد چه دعایی بخوانیم؟ گفتم دعای کمیل. گفت من مفاتیح به همراه ندارم. من گفتم که دعای کمیل را حفظ هستم. بسیاری در وزارت خارجه تصور می کردند که من بلد نیستم نماز بخوانم چون از آمریکا آمده ام. تصور اولیه هم هیچ گاه درست نمی شود. زمانی که در مجلس شورای اسلامی برای سخنرانی رای اعتماد آیات قرآن را بدون غلط خواندم برخی از نمایندگان به من گفتند: تو قرآن خواندن هم بلد هستی؟

ظریف: چون از آمریکا آمدم خودی محسوب نمی‌شدم/ نمایندگان مجلس گفتند تو قرآن خواندن هم بلدی؟!/ دعای کمیل را حفظ هستم؛ فکر می‌کردند نمازخواندن بلد نیستم

عضویت در تلگرام عصر خبر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
طراحی سایت و بهینه‌سازی: نیکان‌تک